Get Mystery Box with random crypto!

آرایه ادبی جناس و سجع جناس جِناس در لغت به معنی هم‌جنس بودن ا | عروض و آرایه ادبی

آرایه ادبی جناس و سجع
جناس

جِناس در لغت به معنی هم‌جنس بودن است. در صنایع بدیع، جناس آرایه‌ای است که در آن دو یا چند کلمه که در تلفظ شبیه هم یا هم‌جنس اما در معنی مختلف باشند، به کار می‌رود. برای مثال، در شعر زیر از مسعود سعد واژه «نای» اول آلت موسیقی و «نای» دوم نام حصاری است که او در آن زندانی بوده است:

چون نای بینوایم از این نای بینوا
شادی ندید هیچ‌کس از نای بینوا

یا بیت معروف زیر از خیام آرایه جناس دارد که در آن، «گور» اول همان حیوان معروف و «گور» دوم به معنی قبر است:

بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت؟

اما جناس خود انواعی دارد که به این شرح است: جناس تام، جناس ناقص، جناس زاید، جناس مرکب، جناس مطرف، جناس مضارع و لاحق، جناس لفظی و جناس مکرر. در ادامه، معروف‌ترین این انواع را معرفی می‌کنیم.

جناس تام

جناس تام، همان‌گونه که از نامش مشخص است، نوعی جناس است که در آن، دو کلمه در شعر می‌آید که کاملاً یکسان هستند، اما معنی آن‌ها متفاوت است. مثلاً در بیت زیر از شاهنامه، «روان» اول به معنی جاری است و «روان» دوم به معنی روح و جان است:

خرامان بشد سوی آب روان
چنان چون شده باز یابد روان

یا در بیت زیر از بوستان سعدی، «فتنه» اول به معنی آشوب و «فتنه» دوم به معنی عاشق است:

نماند فتنه در ایام شاه جز سعدی
که بر جمال تو فتنه است و خلق بر سخنش

جناس ناقص

جناس ناقص یا جناس غیرتام، نوعی جناس است که در آن، دو کلمه در یکی از موارد آوایی با هم تفاوت دارند. جناس ناقص را می‌توان در دو دسته جناس ناقص حرکتی و جناس ناقص اختلافی بررسی کرد.

در جناس ناقص حرکتی یا جناس محرّف، دو کلمه در مصوت کوتاه با هم تفاوت دارند. بیت زیر از حافظ جناس ناقص حرکتی دارد:

زمان خوشدلی دَریاب و دُر یاب
که دایم در صدف گوهر نباشد

اما در جناس ناقص اختلافی، کلمات در یکی از حروف با هم تفاوت دارند. مثلاً در بیت زیر از حافظ، کلمات «دستی»، «مستی» و «هستی» با هم در یک حرف تفاوت دارند:

گام تنگدستی در عیش کوش و مستی
کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را

جناس زاید

در جناس زاید یا افزایشی، که به نوعی می‌توان آن را جناس ناقص نیز در نظر گرفت، دست کم یکی از چند کلمه نسبت به کلمات دیگر یک حرف بیشتر دارد. برای مثال، در بیت زیر از حافظ، «جان» و «جهان» جناس زاید یا افزایشی دارند:

جان بی جمال جانان میل جهان ندارد
هرکس که این ندارد حقا که آن ندارد


سجع

سجع در لغت به معنی بانگ کردن قمری و سخن با قافیه گفتن است. در صنایع ادبی، سجع آرایه‌ای است که در آن، کلمات نثر هم‌قافیه هستند. می‌توان چنین گفت که سجع در نثر، همان حکم قافیه در شعر را دارد. چند سجع زیبا در نثر زیر از مناجات‌های خواجه عبدالله انصاری، قابل مشاهده است:

الهی اگرچه بهشت چون چشم و چراغ است.
بی دیدار تو درد و داغ است.
دوزخ بیگانه را بنگاه است.
و آشنا را گذرگاه است
و عارفان را نظرگاه است.
الهی اگر مرا در دوزخ کنی دعوی دار نیستم،
و اگر در بهشت کنی بی جمال تو خریدار نیستم.
الهی!
من به حور و قصور ننازم، اگر نفسی با تو پردازم، از آن هزار بهشت سازم.

سجع را در سه دسته تقسیم‌بندی کرده‌اند: سجع مطرف، سجع متوازن و سجع متوازی.

سجع مطرف

مطَرَّف یعنی طرف‌دار و سجع مطرف به این معنی است که طرف اول یکی از کلمات با طرف اول کلمه دیگر متفاوت باشد. به عبارت دیگر، تنها حرف یا حروف آخر آن‌ها یکی باشند. مناجات زیر از خواجه عبدالله انصاری، سجع مطرف دارد (مثلاً «بپذیر» و «مگیر»):

الهی بنام آن خدایی که نام او راحت روح است
و پیغام او مفتاح فتوح
و سلام او در وقت صباح مومنان را صبوح
و ذاکر او مرهم دل مجروح
و مهر او بلا نشینان را کشتی نوح
عذرهای ما بپذیر و بر عیب ما مگیر.

سجع متوازن

در سجع متوازن، فقط وزن دو کلمه یکی است و حروف آن‌ها یکی نیست. در نثر زیر از کلیله و دمنه، واژه‌های «ضایع» و «باطل» هم‌وزن هستند و سجع متوازن وجود دارد:

دین بی ملک ضایع است و ملک بی دین باطل

سجع متوازی

در سجع متوازی، کلمات هم‌وزن هستند و واج پایانی آن‌ها نیز یکی است. به همین دلیل است که سجع متوازی خوش‌آهنگ‌تر است. نثر زیبای سعدی در دیباچه گلستان، خوش‌آهنگی سجع متوازی را به خوبی نمایان می‌کند:

باران رحمت بی حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده
پرده ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد و وظیفه روزی به خطای منکر نبرد