2021-06-05 10:00:39
* سخنان حضرت مولانافضل الرحمن کوهی در مراسم نماز جمعه ۱۴/خرداد/۱۴۰۰ مسجد جامع پشامگ.* پس از بازگشت از ۱۸ماه زندانی
مولانا فضل الرحمن کوهی امام جمعه محبوب مسجد جامع پشامگ فرمودند: قبل از هر چیز تشکر ویژه دارم از اقشار مختلف مردم بالخصوص از حضرت شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید و سایر علمای کرام، از روزی که من زندانی شدم برای آزادی و مرخصیام نزد مسئولین سفارشهایی کردند و زحمات فراوانی را متحمل شدند و همچنین از سایر طیفهای مردمی فرهنگیان، شعراء، ادباء، و عموم مردم که برای من دعا و از نبودم اظهار غمگینی کردند، لذا این حضور مؤقتم حاصل دعا و تلاشهای شما عزیزان میباشد.
بنده مدیون همهی شماها هستم، بالخصوص آن دوستانی که با من زندان شدند از آنها و خانوادهیشان انگیزه و جذبهی قربانی نمایان بود
"إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ"
الحمدلله با وجود وجاهت، شهامت، مردانگی و جرأتی که در وجود شما سرشار است اما امنیت را حفظ کردید. و اگر یکی از شما کشته میشد من چه جوابی به خانوده او میدادم، بارها در این باره خودم را ملامت میکردم، ولی الحمدلله اتفاق خاصی رخ نداده است مگر اینکه شنیدم یکی از عزیزان بنام(ملا ادهم) که مورد ضرب قرار گرفت و ریش وی را کوتاه کردند. های افسوس! اگر به کسانی که مرتکب چنین عمل زشتی شدند بگویم ظالم، بدبخت، از خدا بیخبر باز هم کم گفتهام زیرا این عمل ریش تراشیدن کار انگلیس بوده.
از مسئولین گلایه دارم ولی نمیکنم زیرا کسی که گلایه نمیفهمد چرا از او گلایه داشته باشیم.
هر که چندان میخواهم ناله را پنهان برکشم/ سینه میگوید که من تنگ آمدم فریاد کن
یک کارگذاری از خود بگویم وقتی که من را بعد از بازداشت در تک سلولی زندان بردند میخواستند ریشم را کوتاه بکنند یکی آمد گفت مولوی کوهی تو هستی؟ گفتم بله. گفت ریش شما خیلی بزرگ هستند فردا قرار است کوتاه بشوند! بصراحت گفتم اول گردن من را بزنید بعد ریشهایم را کوتاه بکنید. زیرا یک تار از ریشم برایم از تمام وجودم محبوبتر است
یکی از خودیها با او بود گفت فلانی شما جذباتی نباش بسیاری از مولویها را آوردند این جا ریششان را کوتاه کردند. گفتم اگر من همراه آن مولویها میبودم بخاطر آنها خودم را به کشتن میدادم هر چند که آنها جان خود را حفظ کردند.
درادامه مدیریت محترم انوارالحرمین پشامگ خاطر نشان کردند: شما انگیزه و جذبه داشتید که مراسم استقبالی تدارک بدهید اما بنابر مصلحتی که حضرت شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید حفظه الله داشتند، بنده شما را از برگزاری مراسم استقبالی منع کردم. نه اینکه به غرض دیگر، این حرف را میزنم و شما را متوجه میکنم«حرف حضرت شیخ الاسلام حرف آخر است» متوجه باشید هر زمانی که شما احساس کردید من از علماء خودم را برتر جلوه بدهم دمپاییهای تان به دهنم بزنید.
شنیدم بعضیها برای علماء نامههای تندی نوشتند که چرا از من دفاع نمیکنند بدانید ما چنین افراد نداریم آنها یا دوست نادان بودند و یا از دیگران خط نشان گرفتند. چون مصلحت ما را حضرت شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید، شیخ الحدیث مولانا عبدالرحمن چابهاری و مولانا مفتی محمد قاسم قاسمی و سایر علما بزرگوار بهتر میدانند.
حتی من این را پیش مسئولین گفتم اگر شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید، شیخ الحدیث مولانا چابهاری و مولانا مفتی محمد قاسم حفظهم الله بالفرض اگر مصاحبه اعدامم را بدهند و طناب اعدام را به گردنم بیندازند و کسی دیگر بعنوان خیرخواه بگوید فلانی اینها برنامه اعدام تو را دارند بیا طناب را از دَور گردنت پایین بکشم، من به مسئولین گفتم با وجود این شرایط من حرف حضرات علماء را اطاعت میکنم نه آن فرد خیر خواه دیگر را هر چند که او خیر خواه من باشد.
گاهی مسئولین به ما گفتهاند هر جا میروید بروید ولی نزد مولوی عبدالحمید زیاد رفت آمد نکنید! آنها گمان میکند مولانا به ما چه راهکارهایی نشان میدهد! اما دید وسیع حضرت شیخ الاسلام را بنگریم و فکرهای آنها را نگاه کنید!
بنابراین من از طرف هیچ کسی تحت فشار نبودم و چنین قول و تعهدی هم ندادم که با مردم ملاقات و احوالپرسی نکنم.
حضرت شیخ الاسلام دستور دادند و ما اطاعت کردیم و انشاء الله بزودی نتیجه خواهیم گرفت.
همچنین مولانا در ادامه اظهار کردند: در فضای مجازی مشهور شده بنده آزاد شدم این حرف صحت ندارد من هفده یا هجده روز مرخص هستم و هنوز حکم آزادیم صادر نشده و دوباره به زندان برمیگردم.اما، تیغان عالم بجنبد صدا/ نبرند رگی تا نخواهد خدا.
900 views07:00