Get Mystery Box with random crypto!

یادکردی از «اکبر گلپایگانی» عامیانگی در آواز؛ آری یا نه؟! محم | قول و غزل در ساز و قلم

یادکردی از «اکبر گلپایگانی»
عامیانگی در آواز؛ آری یا نه؟!

محمدرضا ممتازواحد- هنر «آوازِ» ایرانی حایز انواع و اقسام خود بوده و دربرآیندِ فضاهای «نخبگی»، «عامیانگی» و «عوامانگی»، محسوس و مسموع است. آن‌ دسته از آوازهایی که در تقسیم‌بندی آواز کلاسیک ایرانی قرار گرفته و برپایه‌ی نوبت‌ و ترتیب‌خوانی و یا خوانش برپایه‌ی مُدگردی (مُدلاسیون) استوار است - البته ضمن حفظ سنت‌ها و اصالت‌ها و تأکید و تمرکز بر این دو اصلِ اساسی- در زمره‌ی آوازهایی است که مقبولِ طبعِ خواص - و به‌ویژه خاص‌الخواصِ- شنوندگان و مخاطبان این هنر است.
در دیگر سو و در فضایی کاملاً متفاوت و متناقض با آواز و یا آوازهای خواص، نوعی از آواز که بیشتر در توده‌ی مردم - و به‌اصطلاح عوام‌الناس- و به‌ویژه در کوی و برزن و محیط‌های عمومی چون بازار، قهوه‌خانه‌ها، حمام‌ها و... به‌گوش می‌رسد، در جرگه‌ی آواز و یا آوازهای عوام قرار می‌گیرد.
حال در این میان، فضایی از آواز که ضمن اتصال و اتکاء به‌سنت‌ها و اصالت‌های موسیقی کلاسیک ایرانی از یک سو و از طرف دیگر میل به‌عوامانگی اما با حفظ پرستیژ و پرنسیبِ هنری! نیز مطرح است که این نوع آواز - و اساساً این‌گونه موسیقی- درصدِ بسیاری از سهمِ ارتقاء و اعتلای «موسیقی بدنه» را برعهده دارد.
راقم این سطور، چندی پیش مصاحبه‌ای را از هنرمند فقید تئاتر، تلویزیون و سینمای ایران «جمشید مشایخی» مطالعه می‌کرد. گویا آقای مشایخی در دهه‌ی شصت و یا هفتاد خورشیدی، در فیلمی تجاری بازی کرده بود و به‌همین دلیل انتقاد جامعه منتقدین و اهالی فن سینما را برانگیخت.
مشایخی نیز در پاسخ انتقادات عنوان کرده بود که بایستی در این‌گونه فیلم‌ها بازی کند تا بتواند در آثاری چون سریال «هزاردستان» و یا فیلم سینمایی «کمال‌الملک» ایفای نقش نماید و این واقعیتی انکارناپذیر است که آن مقوله‌ای که «سینمای بدنه» و در ابعادی وسیع‌تر صنعت سینما را در برمی‌گیرد در وهله‌ی اول و تا حد بسیاری وابسته به‌سینمای عامیانگی (و به‌نوعی تجاری) است که می‌تواند هم‌چون سینمای هنری و سینمای خاص، حتی ارزش‌آفرین و افتخارآفرین هم باشد کمااین‌که همان فیلم تجاری که مشایخی در آن بازی کرده بود در همان زمان از یکی از جشنواره‌های سینمایی در خارج از کشور موفق به‌دریافت جایزه شد.
حال تعمیمِ تفاسیر فوق در موسیقی و به‌ویژه آواز ایرانی نیز، همین مقوله را در برمی‌گیرد که اگر قائل به - اصطلاحِ نه‌چندان متداولی چون- «موسیقی بدنه» اما در قیاسِ کلان‌تر و به‌عبارت مرسوم‌تر "صنعت موسیقی" باشیم، موسیقی و آواز عامیانه تا حد بسیاری حامیِ موسیقی و آواز هنری خواهد بود. این نکته را فراموش نکنیم که ایجاد بستر شنیداری در موسیقی و آواز خاص، خود مسأله مهمی است و بسیار از هنرمندانی که با نگاه عامیانگی به‌رشته‌های هنری خود در فن موسیقی پرداخته و یا هنوز هم می‌پردازند، شرایط لازم برای تقویت عرصه‌ی تولید و عرضه‌ی آثار موسیقی هنری را فراهم می‌آورند.
و اما بعد از رخداد سال ۱۳۵۷، یکی از آسیب‌های جدی در عرصه موسیقی، نادیده انگاشتن این فضای بینابینی در موسیقی آوازی (یعنی عامیانگی) از یک طرف و برچیده شدن و منسوخ شدن موسیقی و آواز عوامانگی از سوی دیگر، تمرکز بر ژانرهای هنری و خاص را موجب گردید که مطبوعِ طبعِ جامعه‌ی نخبگی بود و این فصل و فترت، سبب نابودی بسیاری از گونه‌های موسیقی آوازی ما شد.

Join @momtazvahed