دفن عثمان روزي «سبط بن جوزي»( دانشمند معروف و اهل تسنّن) در با | مناظرات مذهبی
دفن عثمان روزي «سبط بن جوزي»( دانشمند معروف و اهل تسنّن) در بالاي منبر، گفت؛ اي مردم! سَلُونيِ قَبْلَ اَنْ تَفْقدوُنيِ با توجّه به اينكه بسياري از شيعه و سنّي، و زن و مرد، پاي منبر او بودند. ناگاه بانوئي از پاي منبر، چنين سؤال كرد: «به من خبر بده، آيا اين حديث درست است كه نقل شده وقتي كه جمعي از مسلمانان، عثمان را كشتند، جنازهاش (سه روز) در زمين ماند و كسي نرفت تا جنازة او را بردارد و به خاك بسپارد». سبط: آري درست است بانو: آيا اين حديث نيز درست است كه وقتي سلمان در مدائن از دينا رفت، امام علي ـ عليه السّلام ـ از مدينه (يا كوفه) به مدائن رفت و بر جنازة سلمان نماز خواند و به احترام او، در مراسم كفن و دفن او شركت نمود، و نگذاشت جنازه او در زمين بماند و سپس بازگشت؟ سبط: آري درست است بانو: بنابراين، چرا علي ـ عليه السّلام ـ هنگام مرگ عثمان، با اينكه در مدينه بود، كنار جنازة عثمان نرفت، تا آن را بردارد و به خاك بسپارد؟ در اين صورت يا علي ـ عليه السّلام ـ خطاكار است كه از دفن جنازة عثمان، اهمالي نمود، و يا عثمان غير مؤمن است كه علي ـ عليه السّلام ـ خود را از دخالت در دفن جنازة عثمان، معاف دانست (تا اينكه بعد از سه روز مخفيانه او را در پشت قبرستان بقيع در قبرستان يهوديان دفن كردند چنانكه طبري در تاريخ خود، ج 9، ص 143، نقل كرده است) سبط بن جوزي در برابر اين سؤال فرو ماند، چرا كه ديد اگر هر كدام از آن دو (علي ـ عليه السّلام ـ يا عثمان) را خطاكار بداند، برخلاف عقيدة خود سخن گفته است، زيرا او هردو آنها را خليفه برحق ميدانست، از اين رو گفت: «اي زن! اگر با اجازة شوهرت از خانه بيرون آمدهاي و در برابر نامحرمان، اينگونه با من بحث ميكني كه لعنت خدا بر شوهرت باد، و اگر بدون اجازة او آمدهاي، خدا تو را لعنت كند» آن بانوي هوشمند، بيدرنگ گفت: آيا عايشه كه به جنگ اميرمؤمنان علي ـ عليه السّلام ـ بيرون آمد و جنگ جمل را به راه انداخت، با اجازة شوهرش پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ بيرون آمده بود، يا بدون اجازة او؟ سبط بن جوزي، در پاسخ اين سؤال نيز درمانده شد، زيرا اگر ميگفت بدون اجازة شوهرش بيرون آمده، عايشه را تخطئه ميكرد، و اگر ميگفت: با اجازه بيرون آمده، علي ـ عليه السّلام ـ را تخطئه ميكرد، و هر كدام از اين دو پاسخ، با عقيدهاش سازگار نبود، بناچار درمانده گرديد، و از بالاي منبر پائين آمد و به خانهاش رفت.[2] ________________________________________ [1] ـ سفينة البحار، ج 1، ص 193. [2] ـ بحارالانوار، ج 29، ص 647، نشر دارالرضا، بيروت.