Get Mystery Box with random crypto!

جلسه گذاشتن و مثلاً گفتن خب نظرت چیه و این حرفا. منظورم اینه ک | مشاوره تحصیلی دبیرستان و کنکور

جلسه گذاشتن و مثلاً گفتن خب نظرت چیه و این حرفا. منظورم اینه که این فضای انتقادی همیشه توی سمپاد وجود داشته. ما امروز دوست داریم شخصیت دکتر رو برجسته کنیم. شاید برجستگی شخصیت ایشون به این بیانجامه که شاید فکرکنیم یک نظام مستبدانه و توتالیتر در استعدادهای درخشان حاکم بوده، ولی تا جایی که یادمه ما همیشه میتونستیم از ایشون انتقاد کنیم .

حالا این داخل سازمان، اگه بخوایم بیرونی سازمان رو نگاه کنیم، به راحتی میتونم بگم سازمانی که آقای دکتر راه اندازی کردن، که یه مقدار متفاوته با مدرسه، هنوز در مورد علامه حلی یه سری مسائلی هست که باید تو تاریخ سازمان بهش رسیدگی بشه. اون مدرسه واسه خودش یه مسائلی داشت. یعنی مثلاً آقای دکتر میردامادی که مدیر بودن، یا قبل تری ها مثل آقای تقدس و دیگران، اینا هم حرفهایی دارن راجع به اون چند سال، همون چند سالی که استعدادهای درخشان داشت تأسیس میشد. اونها هم احساس میکردن که استعدادهای درخشان اومد این مجموعه رو ناگهان بزرگ کرد بدون اینکه توش محتواسازی بشه. آقای اژه ای با این حرف مخالف بود و تا جایی هم پیشرفت. تا اینکه به موفقیت هایی هم رسید. بحث البته یک بحثِ طلبه‌گی است و در خیرخواهی هیچ‌کدام از دو گروه کوچک‌ترین شکی وجود نداره. اما شاید اگه اونها میموندن و این مجموعه آرامتر رشد میکرد، میتونستن بعدتر حرفهای جدیتری رو بزنن. اصل گرفتاری استعدادهای درخشان این بود که روشن نبود ما داریم برای چی نخبه‌پروری میکنیم. نمیدونستیم این بچهها قراره عاقبت به کجا برسن. هیچ ایدهای برای عاقبت بچه‌ها نبود. بسته بودیمش تا کنکور، بسته شدنش تا کنکور مثل الان نبود. ما تا سال دوم دبیرستان فکرمیکردیم که کنکور نداریم. تا اینکه سال بالایی‌هامون رفتن و کنکور دادن و ما گفتیم ای بابا! بیچاره شدیم! کنکور هم باید بدیم. پس ایده این بود که ما داریم اینا رو برای چی تربیتشون میکنیم؟ برای این که اینا در انتها برن وارد فضای عمومی کشور بشن. کجا باید دوباره اینا رو گزینششون کنیم؟ عاقبت به این نتیجه رسیدند که این ایزوله بودن میتونه اینا رو به‌شکل یک مرداب دربیاره برای همین میان‌دورهای‌ها اضافه شدن به این مجموعه که این مجموعه بتونه خودش رو تصفیه کنه. در یک دورهای حتی بحثهای تندتر بود که ما باید بریم برای این بچه‌ها دانشگاه هم بزنیم تا این بچه‌ها ما در یک تربیت خاص باشن. خب روشن بود که الان مجموعه داره هِی بسته‌تر میشه. بعد گفتن خب نه، اینا دارن به‌طور طبیعی وارد دانشگاههایی میشن که جزو معتبرترین دانشگاههان و تازه، اینجوری انگار داره یه تصفیه دیگه روشون انجام میشه و اینجوری میتونن گسترش پیدا کنن. بعد از یه مدتی به این نتیجه رسیدن که وظیفه ما تربیت این نخبه‌ها تا این مقطعه. این خودش بسته‌تر شدن هدف از یک هدف کلان بود و عملاً سازمان هم با گرفتاری هایی که پیدا کردهبود دیگه نمیتونست به اون اهدافش فکر کنه. روزهای اولی که سازمان تأسیس شده بود این نگاه بود که این بچه ها در کجا باید قرار بگیرن. یعنی دید خیلی کلانتر بود. همینطوری که سازمان کوچیک شد، این نگاه هم کوچیکتر و کوچیکتر شد. عملاً تبدیل شد به یه غیرانتفاعی خوب. این جزو انتقاداتیه که امروز میتونیم داشته‌باشیم. اگه بخوایم سیر سازمان رو بررسی کنیم و ببینیم که چرا به این روز افتاد، اینجوریه که سازمان با نفوذ شخص آقای دکتر اژه‌ای شکل‌گرفت و با کاهش تدریجی نفوذ سیاسی ایشون در یک پروسه درازمدت به همین شکل، افت کرد. آقای دکتر اژه‌ای وزیر کابینه آقای میرحسین موسوی بودن. آدم مقتدری که به نخستوزیر و آقای رئیس جمهور نزدیک بودن. در نتیجه رئیس‌جمهور وقت، آقای خامنه‌ای، خیلی کمک کردن به تأسیس سازمان. در نتیجه سازمان اینطور شکل گرفت که یک وزیری که خودش وزارتش رو کنار گذاشته بود، سازمانی رو تأسیس کرده بود. وزیر سابقی که هنوز قدرت سیاسی یک وزیر، و بلکه بیشتر از یک وزیر، رو داشت. بنابراین سمپاد تو سالهای اولش خیلی خوب تونست رشد کنه. در گرفتن فضا و امکانات بسیار موفق بود. سازمان از سال ۶۶ تا پایان دوره آقای موسوی به خوبی رشد کرد. بعد از اون، دوران توسعه سازمان در یکی از بهترین ادوار آموزش وپرورش، یعنی دوره آقای دکتر نجفی، بود. آقای دکتر نجفی آدمی بودن که هم این مجموعه رو میشناختن، هم نسبت به این مجموعه امید داشتن و هم به توسعه‌ش کمک کردن. شما اگه مدارسی رو که در دوره ایشون ساخته شده رو ببنید، میبینید که اصلاً با تهران قابل قیاس نیستن. اینا همه نفوذ دکتر اژه‌ای و کمک دکتر نجفی رو نشون میده. با افت نفوذ دکتر، آرام‌آرام نفوذ سازمان هم کم شد. طرح تجمیع عملاً میتونه نقطه افت سازمان باشه. و این اتفاق در زمان رئیس‌جمهوری افتاد که به‌نظر میرسید میتونه نزدیکترین ایده رو به استعدادهای درخشان داشته‌باشه. یعنی آقای خاتمی. دخترشون تو سمپاد درس خونده‌بودن، خودشون با دکتر اژه‌ای آشنا بودن از دوران تحصیل در اصفهان. ما فکر میکردی