Get Mystery Box with random crypto!

تا از کتابهام همین حرف رو زدم. یکی «نشت نشا» که راجع به دانشگا | مشاوره تحصیلی دبیرستان و کنکور

تا از کتابهام همین حرف رو زدم. یکی «نشت نشا» که راجع به دانشگاه حرفام رو زدم، یه کتاب دیگه دارم به اسم «نفحات نفت» که باز سعی کردم توش اینجور حرفام رو بزنم. این تفکر که فقط من هستم و من باید توانایی های خودم رو به اثبات برسونم، این خیلی چیز باارزشیه. این خیلی نکته باارزشیه که تو نسل شما هست و تو نسل ما نبود. ما هیچوقت نمیتونستیم به این فکر کنیم که بخش خصوصی بیاد وارد کار بشه. اصلاً این ایده نمیتونست وارد ذهنمون بشه. برای همین وقتی در کلان نظام تصمیم گرفته شد، که صنایع دفاعیمون از هواپیما سوق پیدا کنه به سمت موشک و ما این رو نمیدونستیم، همه صنایع هواپیماییمون متوقف شد و یه بخش کوچیکیش هم پروژه ما بود. امروز دیگه شما این مشکل رو ندارین و میدونین از الان باید چه جوری تصمیمگیری کنین برای ورود به کار. گرفتاری عمده بچه های علامه حلی هم کار گروهیه و اینکه بلد نیستن با همدیگه درست کارکنن. این گرفتاری هم تو نسل ما بوده هم تو نسل شما. متأسفانه بعضی از ماها، مثلاً من، وارد کارهایی شدیم که فقط کارمون فردیه و دنبال کار گروهی نرفتیم.

تحصن ۱۱ بهمن ۸۸، دیروز با دکتر اژه ای در موردش صحبت کردیم و گفتن که ایران نبودن. بعد گفتن که با شما و آقای ناصرزاده صحبت کردن که زودتر بیاین جمعش کنین که شما هم بعدش میرین تو سایتتون و اون اطلاعیه رو مینویسین. خب، حس بچه ها از اون مقاله بلندبالایی که شما نوشتین شروع شد و پیام خداحافظ آقای دکتر، که گفتن خیلی سعی کردن که اصلاً احساسی ننویسن. من که اون زمان پیام رو خوندم فهمیدم که این پیام خیلی حرفایی هم داشته که زده نشده و از هر قسمتش میشه کلی سوال پرسید. بعد شما هم اون مقاله رو نوشتین، خود بچه ها هم توی وبلاگهاشون و… نامه هایی نوشتن و توی رسانههاشون درمورد سمپاد بحث میکردن. ولی باز هم کار دولتی و رسانه ای نشد. اون مقاله کلاً چرا نوشته شد و اینکه چرا ۱۱ بهمن ۸۸؟ میدونم که بحث انتخابات بود و اینها. آیا لزومی داشت که این قضیه جمع وجور بشه؟ آیا باید بعدش کاری انجام میشد؟

من یه روز باید خاطرات ۱۱ بهمن ۸۸ رو بنویسم. چون برای من یه تصمیم بزرگ بود. برای اینکه من کارم، کار فرهنگیه و اصلاً دوست ندارم وارد کار اجتماعی بشم. شاید بعضی از کارام تبعات اجتماعی داشته باشه ولی من فعال اجتماعی نیستم. فعال سیاسی که اصلاً و ابداً. اما اون مقاله گسترش زیادی پیدا کرد و بعضیها رو ترسوند تا حدی. ولی دلیلش رو من میدونم چیه. دلیلش نمود زیاد بچه های سمپاد تو اینترنته. هرکدوم اینا این مطلب رو چند جا پخش میکردن. این اتفاق که افتاد دوستان امنیتی به من هشدار دادن. فضای اون موقع فضای سیاسیای بود و هر اتفاقی میتونست ازش برداشت سیاسی بشه. این تحصن هم کاملاً ازش برداشت سیاسی شده بود. ولی به نظرم بچه ها ازش سوءاستفاده سیاسی نکردن. بچه ها هیچکدوم سیاسی نبودن. سیاسیون هم این تحصن رو مهم ندیده بودن که واردش بشن. من خودم اون روز حضور میدانی داشتم، ندیدم از این اتفاق سوءاستفاده سیاسی بشه. اما من یادمه اون شب تحصن با خودم فکر کردم اگه یکی از این بچه ها یه سیلی به گوشش میخورد، که امر خیلی محتملی بود تو اون فضا، آیا من جوابی برای پدر و مادرش دارم یا نه؟ دیدم جوابی ندارم. من آدم سیاسی نبودم ولی میدونستم که این کار هیچ تأثیر عملی ای نخواهد داشت. اگه میدونستم با تحصن و خوردن دو تا سیلی میشه سمپاد رو احیا کرد، حتماً خودم گوشم رو میبردم جلو دو تا سیلی میخوردم. ولی مطمئن بودم که اتفاقی نمیافته و تحصن هیچ کمکی به نعش سمپاد نمی‌کنه. فقط میتونست یک ضربه به بچه ها بزنه. من و آقای ناصرزاده اون روز رفتیم با دوستان امنیتی و لباس شخصی صحبت کردیم و بهشون اطمینان دادیم که فضا سیاسی نیست و ازشون خواهش کردیم که اونا وارد صحنه نشن. این رو باید گفت چون بچه هایی که اون روز اومدهبودن اونجا هیچی نمیدیدن و فکر می‌کردن فضا آرومه. یه وَن نیروی انتظامی سر کوچه پارک بود. اما در نزدیک اونجا یه دسته دوستان لباس شخصی حضور داشتن. نیروی انتظامی هم در آماده باش کامل بود. فضا خیلی فضای امنیتی بود. ما شروع کردیم به جمع کردن بچه ها. و میبردیمشون توی فرزانگان که نزدیک همون محل بود. بعد اون فرمانده اون میدون میگفت شما دارین اینا رو میبرین اونجا یه کاری کنین. ما گفتیم که نه بابا! ما داریم میریم اینا رو آرومشون کنیم. شما یک مسیر رو برای خروج این بچه ها در اختیار ما قرار بذارین. بالاخره ازشون اجازه گرفتیم و بچه ها رو از مسیر شمالغرب اونجا ردشون کردیم رفتن. تجربه فعالیت اجتماعی بود برای من. من تأثیری در اینگونه کارها، اجتماع و تحصن و اینها نمیبینم، هیچ تأثیری. مسوولانِ وقتِ سمپاد به عنوان پدر این مجموعه باید خیلی نگران این بچه ها میبودند. هیچ کاری نکردن. ما انتظار داشتیم مسئول حراست سمپاد بیاد اونجا با بچه ها صحبت کنه. درواقع کاری که ما کردیم رو اونا باید انجام میدادن. چرا باید یکی از اون ب