Get Mystery Box with random crypto!

'در عالم هستی همه چیز را به رایگان به ما داده اند ؛ در عالم، ن | مصطفی ملکیان

"در عالم هستی همه چیز را به رایگان به ما داده اند ؛ در عالم، نظام، نظام رایگان بخشی است."

مصطفی ملکیان

هر انسان یک گره گاه از هستی است. ما هر کداممان، یک گره گاهیم و گره گاه ها، بسته به خودشان نیستند. اگر تو خیلی آی کیو و حافظه ات قوی تر است، قدرت یادسپاری و یاد آوری ات بیشتر است، سلامت بدنی ات بیشتر است، زیبایی بیشتری داری، در ساحت های مختلف، توانایی های فراوانی داری، همه اش را به رایگان به ما داده اند؛ در عالم، نظام، نظام رایگان بخشی است.

موسی در قرآن به قارون می گفت: « تو که این همه ثروت داری، مقداریش را به فقرا ببخش. قارون دو دلیل آورد؛ اول این که خدا مگر خودش نمی تواند بپردازد؟ چرا خودش نمی پردازد و از من می خواهد بپردازم؟ اگر خدا می خواست فقرا را سیر کند، چرا خودش این کار را نکرد؟ خودش نمی دهد آن وقت از من می خواهد بدهم؟ و دوم - که به بحث ما مربوط است- این بود که گفت: من که این ها را از کسی نگرفتم؟ خودم علم وفن یاد گرفتم، رفتم و فلان کارها را انجام دادم و پولدار شدم.

جواب قارون این است که آن علم که تو داری و بقیه نداشتند را چه کسی به تو داد؟ ممکن است بگویی پدر و مادرم، آی کیو شان بالا بود، باز می پرسند آیا پدر و مادرت را خودت انتخاب کرده بودی؟ کجایش را می خواهید بگویید مال خودم است؟ بنابراین، وقتی بنا است که من هیچ چیزی از خودم نداشته باشم به این معنی است که همه چیز را به رایگان به دست می آوردم.

من اگر خیر خواه شما باشم، باید سعی کنم که شما بیشترین لذت ممکن را در زندگی و کمترین درد ورنج ممکن را ببری. این جا هم البته مشکلی وجود دارد. اولا من اگر خیر خواه شما باشم، زود، به شما یاد می دهم که در زندگی،دار ، دار تزاحم است. یعنی در زندگی، همه چیز را نمی توان با هم داشت. بنابراین، آدم در هرگام زندگی، باید یک قربانی بکند.

نمی خواهم وارد بحث فلسفی این که دار دنیا «دار تزاحم است» بشوم. می خواهم آن را با بحث خودمان تطبیق کنم. فرض کنید که احساس گرما می کنید. اولین کار که می کنیم به کسی می گوییم که پنجره را باز کن. تا پنجره را بازمی کند، می بینم که سر و صدا ما را اذیت می کند. یعنی می خواستم هوا خنک شود، اما با آن که هوا خنک شده، سر و صدا داخل می آید. می خواهم سر و صدا تو نباشد، هوا گرم می شود. فرض کنید با خود می گویید، یک دستگاهی درست می کنم که نه بگذارد سر و صدا داخل بیاید و نه هوا گرم شود. اگر این چنین دستگاهی بخواهی، البته باید پول بدهی.

در زندگی این گونه نیست که همه چیز را بشود با هم خواست. ما در هر قدم زندگیمان، در برابر هر دو راهی یا سه راهی یا n راهی قرار می گیریم، معنایش این است که یک چیز را باید فدای چیز دیگر کنیم. همه چیز با هم قابل جمع نیست. بنابر این اگر علم می خواهی، علی القاعده باید از قدرت صرف نظر کنی. اگر قدرت می خواهی، احتمالا باید از محبوبیت صرف نظر کنی. من نمی توانم هم رییس جمهور کشوری باشم و هم محبوبیتم را حفظ کنم. وقتی من می خواهم به تو لذت بدهم، اولین چیزی که باید به تو بگویم این است که چون لذت ها با هم قابل جمع نیستند، پس باید در زندگی، هر لذتی، به قیمت از دست دادن n لذت دیگر، به وجود بیاید.

سخنرانی استاد مصطفی ملکیان تحت عنوان "تحلیلی درباب تراژدی عاشقی و مهجوری"

@mostafamalekian