Get Mystery Box with random crypto!

مصطفی ملکیان

آدرس کانال: @mostafamalekian
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 61.41K
توضیحات از کانال

🔸جهت انتقادات،پیشنهادات وهمکاری:
👤 @admynchannel
🔸پاسخ به سؤالات متداول (پشتیبان کانال) :
👤t.me/mostafamalekiian
🔸صفحه اینستگرام:
instagram.com/mostafamalekian_official/
🔹کانال ناقد:
@naghedchannel

Ratings & Reviews

3.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها

2024-04-22 11:08:47 سخنرانی مصطفی ملکیان در بوکلند شیراز با عنوان «هرکس به تماشایی»| 31 فروردین 1403

@mostafamalekian
16.1K views08:08
باز کردن / نظر دهید
2024-04-22 01:11:11
غزلی از سعدی | مصطفی ملکیان | باغ ارم | یکم اردیبهشت ۱۴۰۳

@yarekhaksar
@mostafamalekian
15.4K views22:11
باز کردن / نظر دهید
2024-04-20 15:00:49
روز سعدی گرامی باد

مصطفی ملکیان:

اخلاق سعدی یک اخلاق پا در زمین است .

در اخلاق سعدی بیشتر اخلاق مصلحت اندیشانه را می بینم، این اخلاق با فهم عرفی ما سازگار است .

بیشترین تأثر در اخلاق سعدی تأثر از اخلاق رواقی است.

در جامعه ما که فتیله اخلاقیات دارد روز به روز پایین کشیده می شود، به جای اینکه شعارهای بلند پروازانه بدهیم به اخلاق سعدی التزام بورزیم.

ما متأسفانه در مقام عمل از کمترین اخلاقیات برخورداریم اما در مقام ادعا همه گویا می خواهیم به افلاک برسیم، و این یک تضاد خیلی فاحشی است؛ باید برگردیم به یک اخلاق خیلی ساده .

سخنرانی اخلاق سعدی،فروردین۹۷

@mostafamalekian
16.5K viewsedited  12:00
باز کردن / نظر دهید
2024-04-19 13:36:29 پارادوکس‌هایِ معنویّت 

کسانی که اهلِ معنویّت‌اند چه کسانی که در واقع به صورتِ نظری دربابِ معنویّت کار کرده‌اند و چه کسانی که اهل کارورزیِ معنوی هستند یا اهلِ نوعی ورزه‌یِ معنوی هستند، معتقد به یک سلسه اموری هستند که از آن به پارادوکس‌هایِ (Paradox) معنوی تعبیر می‌کنم. پارادوکس‌هایِ معنویّت، متناقض‌نماهایی هستند که هر انسانِ معنوی دیر یا زود در زندگی‌اش با این متناقض‌نماها آشنایی پیدا می‌کند. این متناقض‌نماها به حسبِ ظاهر از نظر منی که عاشق نیستم، از نظر منی که معنوی نیستم، واقعاً متناقض‌اند امّا در باطن متناقض نیستند. از این نظر ازشان به "پارادوکس‌هایِ معنویّت" تعبیر می‌کنیم.

پارادوکسِ صلح با شمشیر
پارادوکس‌های معنویّت را معنویانِ جهان، عارفان، عالمانِ اخلاق، و کسانی که به روان‌شناسیِ معنویّت می‌پردازند، شماره کرده‌اند. مهم‌ترین این پارادوکس‌هایِ معنویّت یکی پارادوکسِ معروفی است که از آن به "پارادوکسِ صلح با شمشیر" تعبیر می‌کنند.  انسانِ معنوی در مرحله‌ای از زندگی احساس می‌کند که آرامش را با شمشیر - شمشیری که حضرتِ عیسی در دو انجیل از چهار انجیل از ایشان نقل شده است، مراد می‌کردند - صلحی همراه با شمشیر. صلحی فقط با شمشیر. شکی نیست که صلحِ همراه با شمشیر، پارادوکسیکال (Paradoxical) است.

پارادوکسِ  مردن در حال زیستن یا مرگِ پیش از مرگ
پارادوکسِ دوّمی که اهلِ معنا هم فراوان به آن توجّه کرده‌اند پارادوکسی است که می‌گوید زندگی را تا از دست ندهی بدست نمی‌آوری . بنابراین زندگی بدون مردن امکان‌پذیر نیست. نه مردن بعد از زندگی، مردن پیش از زندگی. زندگی بدونِ مردن امکان‌پذیر نیست. یعنی زندگی از دلِ مرگ بیرون می‌آید که این یک پارادوکسِ معنوی است.

پارادوکسِ  فرزانگیِ ابلهان
پارادوکسِ دیگر که از پارادوکس‌هایی است که خیلی محّلِ توجّهِ افراد قرار گرفته است. یک  پارادوکسِ مشهوری است (که اهلِ معنا فراوان از آن ذکر کرده‌اند) که ابلهان نوعی فرزانگی دارند. اهلِ معنا بالمآل می‌رسند به اینکه در ابلهان، در ساده دلان، نوعی فرزانگی وجود داشته که خردمندان، فیلسوفان، حکیمانِ مشهور چه بسا از این فرزانگی سود می‌جسته‌اند. "فرزانگی ابلهان" باز نوعی پارادوکسِ معنوی است.

پارادوکسِ  قوّتِّ ضعف‌ها
پارادوکسِ معنویِ دیگری هم که باز در اینجا می‌خواهم عرض کنم پارادوکسی است که در اینجا از آن به "پارادوکسِ قوّتِّ ضعف‌ها" تعبیر می‌کنم. اهلِ معنا گفته‌اند بسیاری از این ضعف‌هایِ آدمی قوّت آدمی هستند. اگر این ضعف‌ها در انسان نمی‌بودند در واقع قوّت‌هایی در انسان نمی‌بودند. ضعفی که قوّت است و ضعفی که نبودش ضعف است.

پارادوکسِ خشونتِ عشق
از میان پارادوکس‌ها هم یکی "پارادوکسِ خشونتِ عشق" است. عشق به نظر می‌آید نباید خشونت داشته باشد ولی وقتی ما می‌گوییم خشونتِ عشق یعنی عشق نوعی خشونت در آن وجود دارد. این خشونتِ عشق در واقع همین چیزی بود که بیان کردم؛ یعنی اینکه هر انسانی که انسان‌هایِ دیگر را دوست می‌دارد و اهلِ احسان به انسان‌هایِ دیگر است، چاره‌ای جز این ندارد که این خشونت را باید تحمّل کند. فرقِ خشونتِ عشق با خشونتِ نفرت در اینجاست که خشونتِ عشق متوجّهِ خودِ من است و خشونتِ نفرت متوجّهِ دیگران.
انسانی که عاشق است، فقط خشن است، امّا نسبت به خودش خشن است؛ یعنی فقط ناخوشایندهایِ خودش را، فقط ناپسندهایِ خودش را، باید تحمّل بکند. همه‌یِ انسان‌هایِ عاشقِ انسان‌هایِ دیگر، اینجور بوده‌اند.

سخنرانی شهادت اوج خشونت عشق ،سال84

@mostafamalekian
14.3K viewsedited  10:36
باز کردن / نظر دهید
2024-04-17 08:29:07
سخنرانی استاد مصطفی ملکیان در گرامیداشتِ روز سعدی در شیراز

زمان: جمعه ۳۱ فروردین، ساعت ۱۸

مکان: شیراز، خیابان ستارخان، نرسیده به بیمارستان خدادوست، نبش کوچه ۲۲، مجتمع شیراز‌مال، طبقه دوم

جهت ثبت‌نام رایگان به دایرکت اینستاگرام بوکلند پیام دهید: اینجا

@mostafamalekian
15.2K views05:29
باز کردن / نظر دهید
2024-04-12 13:23:52 یازده رأی درباره کارکرد فلسفه

مصطفی ملکیان

۱) فلسفه به امور نهایی می پردازد اعم از امور نهایی مربوط به کل عالم و امور نهایی مربوط به تقدیر و سلوک انسانها، فلسفه به حل مسائل بنیادین هستی، جهان و زندگی می پردازد.

۲) فلسفه به انحای مختلف طبقه بندی موجودات این جهان با هر جهانی می پردازد. فلسفه بزرگترین و کلی ترین تقسیم بندی ای را که از موجودات می توان کرد بر عهده دارد. تقسیم بندی های کوچکتر و جزئی تر کار علوم تجربی و علوم تاریخی اند.

۳) فلسفه حقایق و بواطن جهان هستی را مکشوف می دارد و حال آنکه علوم تجربی (اعم از طبیعی و انسانی و علوم تاریخی فقط به کشف پدیدارها و ظواهر جهان توفیق می یابند. سروکار این علوم با نمودها است و سروکار فلسفه با بودها است.

۴) کارکرد فلسفه کشف واقعیات و قوانین غیر تجربی و غیر تاریخی است یعنی کشف واقعیات و قوانینی که با روش های تجربی و تاریخی مکشوف شدند ولی قابل نفی و اثبات نیستند و علوم تجربی و تاریخی دربارۀ آنها ساکت و صامت اند فلسفه این واقعیات و قوانین را فقط از طریق تأمل و تفکر و تعقل کشف می کند و نه از طریق حواس معرفتی است پیشینی و عقلی و نه پسینی و حسی.

۵) علوم تجربی و تاریخی به ما معرفت می دهند و حال آن که فلسفه معلوم می کند که به چه اموری و با چه روشهایی می توانیم یا نمیتوانیم کسب معرفت کنیم.

۶) علوم تجربی فقط امور واقع را کشف می توانند کرد و فقط فلسفه است که می تواند ارزش ها و نیز تکالیف را معلوم دارد. کارکرد فلسفه تحلیل مفاهیم گزاره ها نظریات و روشهای علوم تجربی و تاریخی است. فلسفه ناظر بر این علوم است و پیش فرضهای تصوری و تصدیقی آنها را بر می رسد و صحت و سقم شان را می کاود به این لحاظ همۀ علوم دیگر به فلسفه نیازمندند.

۷) کارکرد فلسفه تحلیل مفاهیم، گزاره ها، نظریات و روش های علوم تجربی و تاریخی است.‌ فلسفه ناظر بر این علوم است و پیش فرض های تصوری و تصدیقی آن ها را بر می رسد و صحت و سقمشان را می کاود. به این لحاظ همه علوم دیگر به فلسفه نیازمندند.

۸) علوم تجربی و تاریخی اطلاعات و داده هایی در اختیار ما می گذارند که فلسفه آنها را تبیین می کند و از این راه به تفسیر جهان دست می یازد، تفسیر جهان برعهده فلسفه است.

۹) تغییر جهان (البته جهان انسانی) برعهده فلسفه است. فلسفه باید تعیین کند که عالم انسانی در چه جهاتی دگرگون شود.

۱۰) کارکرد فلسفه درمانگری ذهن و روان آدمی است. فلسفه بیش از آنکه یک علم باشد یک فن است و به کار بهبود بخشی ذهن و روان انسانها می آید. فلسفه طب روحانی است.

۱۱) فلسفه یک شیوه زندگی است درست چنان که سیر و سلوک عرفانی، دین داری اخلاقی زیستن، یا لذت جویی یک شیوه زندگی است. فلسفه از سنخ عمل و مهارت است و نه از سنخ نظر و معرفت.


بخشی از مقاله مصطفی ملکیان در فصلنامه مترجم با عنوان «در باب ترجمه فلسفه»

@mostafamalekian
15.7K viewsedited  10:23
باز کردن / نظر دهید
2024-04-11 20:53:29 وسوسه

مصطفی ملکیان

بهترین نمونه های وسوسه را در آثار داستایوفسکی می توان دید،کسی به اندازه او به رویارویی وسوسه و ضابطه اخلاقی توجه نکرده است.رابینز،الهیدان آمریکایی طرفدار پل تیلیش،جایی درباره داستایوفسکی گفته است که او فلاکت و شکوه همزمان انسان را نشان داده است.یعنی قهرمان داستانهای او گاه در برابر وسوسه چیزهای عظیم مقاومت می کند،اما در برابر چیزی به مراتب کمتر از آن هیچ مقاومتی ندارد.واقعا فهمش دشوار است که چرا انسان اینقدر در برابر وسوسه  ناتوان  است.من با قاطعیت می گویم اگر دیرزمانی در برابر وسوسه  مقاومت کردید اصلا نباید فکر کنید که آینده شما تضمین است،اتفاقا آینده شما از کسانی که در برابر آن مقاومت نکرده اند بیشتر در خطر است،چون عطش شما  بیشتر شده است و مثل فنری جمع شده و قدرت بیشتری یافته است.

روانشناسی اخلاق | پاورقی صفحه 103
13.3K views17:53
باز کردن / نظر دهید
2024-04-08 18:15:10
آنچه از زندگی یک شخص می‌تواند برای دیگران مفید و نقل‌کردنی باشد، صرفاً حوادث و اتفاقات زندگی، اعمال و واکنش‌های او در طول عمر و یا مدارک تحصیلی و مراتب علمی او نیست، بلکه آموخته‌ها و تجربیاتی است که از گذر این امور در اعماق وجود او نشست کرده و به بخشی از هویت و هستی او تبدیل شده است.

مصطفی ملکیان| کتاب مشتاقی و مهجوری| ص۹

@mostafamalekian
20.4K views15:15
باز کردن / نظر دهید
2024-04-05 22:50:50 تنهایی و تاثیر آن در اخلاقی زیستن

مصطفی ملکیان

نظریه ای در  روانشناسی هست که می گوید انسانها در حاق واقع تنها هستند و وقتی احساس تنهایی نمی کنند دستخوش توهم اند. بحثهای جالبی در اینجا هست چه از سوی کسانی که در عالم هنر بوده اند و چه از سوی فیلسوفان و  روانشناسان.این نظریه معتقد است که اگر انسان در همه حالات زندگی خود به تنهایی اش وقوف داشت همواره اخلاقی زندگی می کرد.بنابراین راه اخلاقی شدن غور هر چه  بیشتر در تنهایی عمیق و برطرف نشدنی انسانی است.این مساله موضوع کتاب خیلی معروف رایزمن،روانشناس معروف اجتماعی،با عنوان ازدحام تنهایان است.از قدیم نیز بعضی از فیلسوفان اخلاق معتقد بودند که اگر انسان در خود غور کند می یابد که به این دلیل کار غیر اخلاقی مرتکب شده است که احساس می کرده است کس یا کسانی هستند که از اوحمایت  کنند.

روانشناسی اخلاق | صفحه 95

@mostafamalekian
14.6K views19:50
باز کردن / نظر دهید
2024-04-02 15:26:44 دوستی یک رابطه متقارن نیست

مصطفی ملکیان

ما فکر می‌کنیم دوست داشتن، یک رابطه متقارن منطقی است. یعنی اگر «الف»، «ب» را دوست دارد، «ب» هم «الف» را دوست دارد. در صورتی که دوست داشتن رابطه نامتقارن است. رابطه متقارن رابطه‌ای است که اگر آن رابطه را «الف» با «ب» داشته باشد، «ب» هم با «الف» دارد مثلاً اگر خانه من به خانه شما نزدیک باشد، حتماً خانه شما هم به خانه من نزدیک است. نزدیک بودن و دور بودن یک رابطه متقارن است. اما اگر شما پدر کسی باشید، آن شخص پدر شما نیست. چون پدر بودن، رابطه نامتقارن است. خیلی‌ها گمان می‌کنند دوستی، یک رابطه متقارن است و اگر من شما را دوست دارم، شما هم حتماً من را دوست دارید. آن‌وقت از شما انتظار دارم با من معامله کسی را که دوستش دارید، انجام دهید. اما این‌طور نیست. سلبریتی دوست‌داران زیادی دارد، اما به این معنی نیست که خودش هم همه آن‌ها را دوست دارد. بنابراین نباید توقع داشته باشم انتظاری که یک سلبریتی نسبت به کسانی که دوستشان دارد برآورده می‌کند، نسبت به من هم که او را دوست دارم و او لزوماً من را دوست ندارد، برآورده کند. به تعبیر دیگر رابطه سلبریتی با پیروانش، در اغلب موارد یک‌سویه و یک‌طرفه است. ما فکر می‌کنیم این رابطه متقارن است، پس می‌گوییم من او را دوست دارم اما چرا او به روابط دوستانه‌اش توجه نمی‌کند؟ چرا چیزهایی که با دوستانش در میان می‌گذارد با من در میان نمی‌گذارد؟

مصاحبه استاد ملکیان با ماهنامه حق ملت
@mostafamalekian
13.1K views12:26
باز کردن / نظر دهید