Get Mystery Box with random crypto!

مصطفی ملکیان

آدرس کانال: @mostafamalekian
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 61.41K
توضیحات از کانال

🔸جهت انتقادات،پیشنهادات وهمکاری:
👤 @admynchannel
🔸پاسخ به سؤالات متداول (پشتیبان کانال) :
👤t.me/mostafamalekiian
🔸صفحه اینستگرام:
instagram.com/mostafamalekian_official/
🔹کانال ناقد:
@naghedchannel

Ratings & Reviews

3.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 4

2024-02-23 21:26:40
@mostafamalekian
15.1K views18:26
باز کردن / نظر دهید
2024-02-23 10:12:01
مصطفی ملکیان: هیچ انسانی زندگی بی لکه نمی تواند داشته باشد. هر انسانی، حتی اگر زندگیش مانند برف روی اورست هم باشد، اگر دقت بکند و با چشم تیز تر به آن بنگرد، می بیند که لکه های ریز سیاهی مانند دوده، بر روی آن هست.

@mostafamalekian
17.8K views07:12
باز کردن / نظر دهید
2024-02-21 23:57:10
مصطفی ملکیان:

هر چیزی از درون انسان برنخیزد و از بیرون به او برسد، عاریتی است. در این حالت، انسان دقیقاً مثل یک پرده سینمایی است که دستگاه سینماتوگراف و فیلم پراکن آن همیشه روشن است و به همین دلیل هر نور و رنگی که بر این پرده دیده می‏شود، نور و رنگ خود پرده نیست. تنها وقتی معلوم می‏شود خود پرده سینما چه رنگی داشته که دستگاه را خاموش کنند.

@mostafamalekian
17.7K viewsedited  20:57
باز کردن / نظر دهید
2024-02-21 07:45:15 "هیچ انسانی زندگی بی لکه نمی تواند داشته باشد ؛  حتی اگر زندگیش مانند برف روی اورست هم باشد"

مصطفی ملکیان

یک حقیقت این است که تو، پاک مطلق نمی توانی زندگی بکنی. این همه ی ما را رنج می دهد. هیچ کسی نیست که جویای پاکی مطلق نباشد، اما این پاکی مطلق در وسع هیچ انسانی نیست. هیچ انسانی زندگی بی لکه نمی تواند داشته باشد. هر انسانی، حتی اگر زندگیش مانند برف روی اورست هم باشد، اگر دقت بکند و با چشم تیز تر به آن بنگرد، می بیند که لکه های ریز سیاهی مانند دوده، بر روی آن هست.

ما در عین این که آرزوی عصمت داریم (بی خطایی)، بدون خطای اخلاقی نمی توانیم زندگی کنیم. لا محاله حسد پیدا می کنیم، عجب پیدا می کنیم و لا محاله، هر مفسده اخلاقی برونی یا درونی، یعنی چه به خوی اخلاقی مربوط شود و چه به رفتار اخلاقی مربوط شود، در زندگی ما هست. لامحاله انسان جوری ساخته شده که فطرتا، جویای عصمت است. فطرتا آرزو دارد که زندگی ای مانند برف داشته باشد. ولی هیچ کس این گونه زندگی را ندارد. البته برخی مان، کارنامه سفید تری از دیگری داریم، اما کسی که کارنامه اش کاملا سفید باشد وجود ندارد.این هم یک حقیقت رنج آور است.

یکی دیگر از حقیقت های رنج آور زندگی این است که در زندگی هر هدفی، ولو همه کوشش های رسیدن به آن هدف را انجام داده باشیم، باز هم رسیدن به آن هدف تضمین شده نیست.این که هدف کار من،  لزوما باید با نتیجه اش انطباق داشته باشد، از قوانین جهان هستی نیست. تو هر چقدر از توانت ساخته است، در راه رسیدن به هدفت انجام بده ولی گمان مکن که حتما به هدفت می رسی. ابدا این گونه نیست. چون به هدف رسیدن تو معلول، دست به دست هم دادن میلیاردها رویداد است که یکی از آن رویدادها فعالیت شخص خود تو است. این حقیقتی است که البته رنج آور است. این که آدم هر چه از توانش بر می آید، انجام داده باشد، یعنی به گفته قدمای ما استمداد وسع کرده باشد اما باز هم به هدفش نرسد، این حقیقتی است که حقیقت تراژیک زندگی است.

البته وجوه تراژیک زندگی، فقط این ها نیستند. تعداد این وجوه تراژیک، به نظر فیلسوفان و فرزانگان و عارفان مختلف، متفاوت است. این ها شرهای اجتناب ناپذیرند. هیچ هدفی تضمین ندارد که به آن برسیم،  ما معمولا تا می آییم به ۱۸ سالگی برسیم، سالی یکی، دو شوک جدید به ما وارد می شود. در ۱۸ سالگی است که تقریبا از هیچ کدام از وجوه تراژیک زندگی بی خبر نیستیم. این ها البته همه اش تلخ  است.

وجه دیگر تلخی حقایق در این است که ما خیلی وقت ها با وجوه تراژیک زندگی سر و کار نداریم، اما من باید حقیقتی را به اطلاع تو برسانم این حقیقت، خوشایند نیست. مثلا به تعبیر حضرت عیسی، وظیفه من این است که در پی حقیقت باشیم؛ چرا که تنها حقیقت شما را نجات خواهد داد، من وظیفه ام این است که به تو بگویم، مادر تو، از این بیماری جان سالم به در نخواهد برد. فرزند تو، با این بیماری از دنیا خواهد رفت، این حقایق، دیگر از وجوه تراژیک زندگی نیست، این ها، جزو واقعیت ها است؛ نه جزو قوانین .

اگر من خیر خواه باشم، نباید تو را از واقعیت ها بی خبر بگذارم. بسیاری از حقایق هست که کسانی که آن ها را از تو کتمان می کنند، به تو خیانت می کنند. من که می خواهم به تو خدمت بکنم، مجبورم تو را با این حقایق آشنا کنم. وقتی که با این حقایق هم آشنا می شوی، می بینی که چقدر ممکن است زندگی تو را تلخ کند.

علی بن ابی طالب(ع)، در جمله ای فرمودند: « من حذّرک من بشّرک :کسی که تو را از چیزی بر حذر داشت مانند این است که به تو مژده ای داده است. بنابراین، من اول یک خبر ناگوار به تو می دهم اما درنهایت ، یعنی اگر به خوشایندت فکر نکنی و به مصلحتت فکر بکنی، می بینی که در نهایت، من به تو خدمت کرده ام و این خدمت است که مرا در نظر تو ناگوار کرده است.

سخنرانی استاد مصطفی ملکیان تحت عنوان "تحلیلی در باب تراژدی عاشقی و مهجوری"

@mostafamalekian
22.0K views04:45
باز کردن / نظر دهید
2024-02-19 00:43:49 مواجهه ثروتمندان و فقرا با شکاف طبقاتی

کسانی که گرایش‌های سوسیالیستی و حتی مارکسیستی داشتند در نقاب و پوشش انقلابیان متدین، آگاهانه شکاف طبقاتی موجود در کشور را به شکاف عاطفی تبدیل کردند.

در واقع فقط به فقیر نگفتند که درآمد تو نسبت به غنی‌ترین غنی کشور یک به یک میلیون است و باید این را افزایش داد. یک چیزی هم بر این افزودند و گفتند آن ثروتی که غنی‌ دارد فقط از راه خوردن خون تو و زن و فرزند تو به دست آمده است. گفتند آن پول فقط از راه تقلب و دزدی و اختلاس و رشوه و کم‌فروشی و رانت‌خواری به دست آمده است.

بنابراین وقتی یک فقیر به ماشین لوکس یک ثروتمند نگاه می‌کند دو حس دارد:
یکی این‌که ماشین ثروتمند صد برابر ماشین خودش می‌ارزد، اگر ماشین داشته باشد (این وضعیت شکاف طبقاتی ایجاد می‌کند)؛
نکتۀ دوم این‌که آن ماشین به آن قیمت زیر پای ثروتمند است که زیر پای زن و فرزند فقیر نیست (این حالت شکاف عاطفی ایجاد می‌کند). خیلی‌ها که گرایش‌های مارکسیستی و سوسیالیستی افراطی داشتند بعد از انقلاب ایران با تکرار این سخن مارکس که «تاریخ، جنگ بین فقر و غناست»، گرایش خود را زیر لعاب و آب‌ورنگ دین پوشاندند و کاری کردند که فقرای ما شکاف عاطفی با ثروتمندان پیدا کنند.

نه‌تنها به فقیر گفتند که با ثروتمند فاصله داری، بلکه گفتند این فاصله به قیمت این‌که حق تو خورده شده به وجود آمده است. حال آن‌که هزار عامل دیگر به جز حق خوردن هم می‌تواند میان افراد یک جامعه فاصله ایجاد کند.

البته انکار نمی کنم که شاید برخی گیوتین هایی را به میدان بیاورند تا به کمک آن و با کندن سر ثروتمندان شکاف طبقاتی را پر کنند اما کسانی که چنین پیشنهادهایی دارند فقط می خواهند جای فقیر و ثروتمند عوض شود .

راه های اخلاقی کردن نگاه فقرا به ثروتمندان

باید به آنها تفهیم کنیم که همیشه ثروت با رذایل اخلاقی به دست نمی آید و خیلی اوقات ثروت ار نقاط مثبت شخص ثروتمند منبعث شده است .
نباید گذاشت که برخی یکی از دلایل ثروتمند شدن را که فساد است به عنوان تنها علت ثروتمند شدن معرفی کنند و به فقر معنوی دامن زنند . فقیر هندی اگر چه به لحاظ مالی ندار است اما به لحاظ معنوی و اخلاقی ثروتمند است ،اگرچه شکم گرسنه دارد اما دیده سیر دارد . دیده سیر است مرا / جان دلیر است مرا


راه اخلاقی کردن رفتار ثروتمندان در قبال فقرا

اگر تلویزیون ثروتمند بیست میلیون و تلویزیون دیگری پانصد هزارتومان است فرد ثروتمند باید بتواند دو کار انجام دهد :
یکی اینکه تلویزیون 20 میلیونی اش را بکند تلویزیون پنج میلیونی و پانزده میلیون باقی مانده را نه به حکم قانون و حقوق که سر ایثار و از خودگذشتگی به ده نفری که تلویزیون ندارند بدهد . این یک امر اخلاقی است .
نکته دوم هم این است که تا وقتی تلویزیون فرد ثروتمند فرق با تلویزیون دیگران دارد ،تلویزیون خود را به رخ دیگران نکشد .

خلاصه ای از مصاحبه اخلاق ثروتمندان و فقرا ، اندیشه پویا

@mostafamalekian
23.0K viewsedited  21:43
باز کردن / نظر دهید
2024-02-18 08:12:29 مولفه های رابطه دوستی

مصطفی ملکیان

یکی از انواعِ پرشمارِ روابطِ شخصی رابطه‌یِ دوستی است. رابطه‌یِ دوستی میانِ دو شخص 4 مؤلّفه دارد: دو دوست الف) یک‌دیگر را میشناسند، ب) نیک‌خواهِ یک‌دیگر اند، پ) نسبت به یک‌دیگر عاطفه دارند، و ت) به هم وفادار اند. امّا، چنان‌که ارسطو گفته است، علّتِ دوست‌شدنِ دو شخص با یک‌دیگر یکی از این سه چیز میتواند بود: الف) منفعت‌رسانیِ متقابل: به این معنا که هر یک از دو دوست از دیگری نفعی میبرد، مانندِ دوستیِ میان مریض و طبیب، شاگرد و استاد، و مرئوس و رئیس؛ ب) لذّتِ حضور، به این معنا که هر یک از دو دوست از حضورِ دوستِ دیگرِ خود لذّت میبرد و از غیابِ او رنج؛ و پ) یک‎دیگر را دارایِ سلامتِ روانی و فضیلتِ اخلاقی یافتن، به این معنا که هر یک از دو دوست شخصیّت و منشِ دوستِ دیگر را میپسندد و خوش دارد.

واژه‌یِ «عشق»و معادلهایِ آن در زبانهایِ دیگر معانیِ بسیار متعدّد دارند؛ امّا، رایجترین و متداولترین معنایِ این واژه از سنخِ دوستیِ از نوعِ دوم است. به عبارتِ دیگر، «عشق» یک نوع دوستی است که در آن، اوّلاً لذّتِ حضور هست، به این معنا که هر یک از دو طرف سخت طالب و مشتاقِ آن است که در حضورِ دیگری باشد و اگر این حضور پیش نیاید آشفته و پریشان میشود (مؤلّفه‌یِ شور و شیدایی)؛ ثانیاً، التزام و تعهّد هست، به این معنا که هر یک از دو طرف درد و رنجِ دیگری را درد و رنجِ خود میداند و لذّت، خوشی، شادمانی، و رضایتِ دیگری را، نیز، از آنِ خود میداند و، بنابراین، برای کاستن از موجباتِ درد و رنجِ دیگری و افزودن بر موجباتِ لذّت، خوشی، شادمانی، و رضایتِ او از هیچ کاری مضایقه نمیکند؛ و ثالثاً، صمیمیّت و مَحرَمیّت هست، به این معنا که هر یک از دو طرف نه‌فقط حاضر، بل، راغب است که در نزدِ دیگری کاملاً شفّاف و بلوروار شود: یعنی همه‌یِ باورها، احساسات و عواطف، و خواسته‌های خود را در دیدرسِ او قرار دهد و هیچ چیز از شخصیّت و منشِ خود را از او پوشیده ندارد. جمعِ 3 مؤلّفه‌یِ شور و شیدایی، التزام و تعهّد، و صمیمیّت و مَحرَمیّت عشق را از دیگر اقسامِ دوستیِ از نوعِ دوم متمایز میکند.

گفت و گوی روزنامه اعتماد با استاد مصطفی ملکیان با عنوان «اصلاح فرهنگ و دگرگونی های پایدار»
@mostafamalekian
22.7K views05:12
باز کردن / نظر دهید
2024-02-15 18:22:15 معنای زندگی و ایماژ انسانها از زندگی
ایماژ مولانا از زندگی

مصطفی ملکیان

در اینجا می‌خواهم به مساله ارزش زندگی از زاویه جدیدی نگاه کنم و آن این است که شما از خودتان چه تصویری و ایماژی در دنیا دارید؟
متفکران، اندیشمندان و عارفان مختلف در طول تاریخ ایماژهای مختلفی از خودشان در دنیا داشته‌اند. به طور مثال برخی خود را به پرنده‌ای در قفس، برخی دیگر به زندانی در زندان، برخی دیگر به پرنده‌ای در دام و ... تشبیه کردند. این وجه تشبیه در هر ایماژ می‌تواند سوالات مختلفی را برای ما ایجاد کند. به طور مثال اگر شما پرنده‌ای در قفس هستید، قفس شما از چه جنسی است و چه چیزهایی برای شما قفس درست کرده است.

32 ایماژ را درباره تصور افراد از خود در دنیا را استقرا کرده ام. حال در اینجا سوال این است که ایماژ مولانا چیست؟ برخی می‌گویند مولانا ایماژی افلاطونی دارد و خود را پرنده‌ای در قفس یا زندانی در زندان می‌بیند.
در کل مثنوی معنوی و کلیات شمس این دو ایماژ تایید می‌شود. به عقیده من اشعار مولانا در قالب مثنوی معنوی موید این است که مولانا انسان را به عاشقی در غریبستان تشبیه می‌کند. با کند و کاو در آثار مولانا باید دید این ایماژ درست یا خیر.

تقریباً بیشتر شارحان و مفسران مولانا معتقدند که نی‌نامه مولانا یعنی 18 سطر نخستین مثنوی معنوی کل پیام مولانا است. تمامی کتاب‌های او مانند مجالس، فیه ما فیه، مکتوبات، کلیات شمس و ... شرح این 18 سطر است و شکی نیست که بخش مهمی از نی نامه درباره اندیشه عاشقی در غریبستان است.
در نی نامه می‌خوانیم که می‌گوید «کز نیستان تا مرا ببریده‌اند» بدین معنی که من به دلخواه خودم به این دنیا نیامدم. در مثنوی در داستانی به نی‌نامه پاسخ داده می‌شود و مولانا در آنجا می‌گوید که معشوق یعنی خدا بنا به مصلحت جویی مرا به این دنیا فرستاد و گفت من از جدایی تو اغراضی دارم و فعلاً باید از من جدا شوی. در اینجا گفته می‌شود که خدا می‌گوید تو از من جدا می‌شوی تا سفر کنی و در آن سفر پخته شوی و به تکامل برسی.

ده شاخصه عاشقی در غریبستان
10 شاخصه عاشقی که در غریبستان است و در کل آثار مولانا این 10 شاخصه وجود دارد و جریان و دوران دارد. 

نخستین شاخصه این است که کسی که در غریبستان است دچار درد و اندوه می‌شود پس از نظر مولانا ما نیز در این دنیا دچار رنجیم.

شاخصه دوم این است که عاشق در غریبستان اشتیاق رفتن دارد، چون میلی به ماندن در آنجا ندارد پس از نگاه مولانا انسان میلی به ماندن در دنیا ندارد.

در شاخصه سوم فردی که در غریبستان است آرامش و سکون خاطر ندارد، چون هیچ را متعلق به خود نمی‌داند و نمی‌تواند با آن انس بگیرد.

در شاخصه چهارم نیز فرد در غریبستان به همه چیز به چشم زودگذر نگاه می‌کند و برای چیزی اهتمام ندارد.

شاخصه پنجم این است که در غریبستان نه ما زبان آنها را می‌فهمیم و نه آنها زبان ما را می‌فهمیم پس باهم تفاهم نداریم.

در همین جاست که مولوی در اشعارش می‌گوید من و مردم مثل آب و روغن هستیم با هم ترکیب نمی‌شویم.

در شاخصه هفتم  اگر در کشوری غریب باشید نیاز به راهنما دارید چون هیچ نقشه‌ای ندارید به همین دلیل است که مولانا می‌گوید در این راه باید مراد و شیخ داشته باشید.

شاخصه هشتم این است که شما وقتی به جای دیگری سفر می‌کنید مقام والایی که در جای قبلی بودید به چشم نمی‌آید، بنابراین عاشق در غریبستان بی ما و بی من است و تمام باد و بروتش می‌ریزد.

در شاخصه نهم وقتی در کشور غریبی هستیم نظاره‌گر هستیم و خودمان را در هیچ چیز دخالت نمی‌دهیم بنابراین مولانا نیز می‌گوید در این دنیا تنها نظاره‌گر است و کاری به کار دیگران ندارد.

اما در شاخصه دهم عاشق در غریبستان از رفتن استقبال می‌کند پس مولانا از مرگ استقبال می‌کند.

انسان کامل از نظر مولانا انسان غریب‌تر است به همین دلیل او شمس را غریب‌ترین غریب می‌داند یعنی از نگاه او شمس انسان کاملی است. پس ارزش زندگی از نظر مولانا این است که به وطن خودمان و پیش معشوق که خداست، برگردیم.
سخنرانی معنای زندگی از نگاه مولانا ، موسسه سروش مولانا
@souroshmolan

@mostafamalekian
25.8K views15:22
باز کردن / نظر دهید
2024-02-13 19:30:33
رنج ها تو را بیناتر می کنند

مصطفی ملکیان

مضمون خیلی حکیمانه ای از سهراب سپهری وجود دارد که البته این مضمون در آیین دائو هست و آن این است که اگر کفشی داشته باشید که کاملاً سالم، خیلی ضربه گیر و کلفت باشد که ضربه به پایتان وارد نشود، شما خیلی از حقایق جاده را تشخیص نخواهید داد اما اگر تخت کفش شما خیلی نازک باشد و یکی دو تا سوراخ هم داشته باشد، تمام فراز و نشیبهای جاده را تشخیص می دهید سهراب سپهری می گفت خیلی از رنج ها تو را بینا میکنند و به این چشم به آنها نگاه کنید کفش سوراخ تو، تو را به راه آشناتر می کند.

@mostafamalekian
28.4K views16:30
باز کردن / نظر دهید
2024-02-11 01:31:58
مصطفی ملکیان:

اگر پیرو هر دینی عمیقاً احساس کند که وظیفه اخلاقی و دینی او این است که با پیروان سایر ادیان و مذاهب همان رفتاری را کند که خوش‌دارد که آنان با او رفتار کنند بزرگترین مانع همزیستی مسالمت آمیز از بین می رود.

@mostafamalekian
32.9K views22:31
باز کردن / نظر دهید
2024-02-10 16:57:40 میزان خوشی و ناخوشی ما نسبت به یک واقعه در گذر زمان تغییر می کند

مصطفی ملکیان

رواقیون می‌گفتند به این دلیل که آینده همواره برای ما با ابهام همراه است و هر خوشی می‌تواند به ناخوشی تبدیل شود و یا ناخوشی به خوشی مبدل شود و از آن جا که ما نمی‌توانیم بفهمیم که کدام رویداد سرانجام به نفع یا به ضرر ما عمل می‌کند؛ لذا ما از وقایع بسیار خوشحال یا بسیار اندوهگین نمی‌شویم بلکه آتارکسیا داریم.

رواقیون می‌گفتند تمرین کنید و یک واقعه را که به گمان خود مطلوب یا نامطلوب است، ثبت کنید و در طول زمان به سراغ نوشته خود بروید و ارزیابی خود درباره این رویداد مثبت یا منفی را در طول زمان بررسی کنید که آیا با گذر زمان ارزیابی شما از آن رویداد ثابت مانده است یا دچار تغیر شده است. به نظر می‌رسد با انجام این تمرین به‌صورت شهودی به این فهم برسیم که بهترین واکنش در برابر رویدادها در زندگی‌ای که سرانجام امور در آن مشخص نیست، آتارکسیا است.

درسگفتار چاره اندیشی برای اضطراب، جلسه دوم

@mostafamalekian
30.0K views13:57
باز کردن / نظر دهید