Get Mystery Box with random crypto!

مصطفی ملکیان

آدرس کانال: @mostafamalekian
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 61.41K
توضیحات از کانال

🔸جهت انتقادات،پیشنهادات وهمکاری:
👤 @admynchannel
🔸پاسخ به سؤالات متداول (پشتیبان کانال) :
👤t.me/mostafamalekiian
🔸صفحه اینستگرام:
instagram.com/mostafamalekian_official/
🔹کانال ناقد:
@naghedchannel

Ratings & Reviews

3.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 8

2023-12-21 17:09:45 باید به فرزندانمان درس های زندگی یاد بدهیم.

مصطفی ملکیان

نهاد آموزش و پرورش ما و کشورهای با شرایط مشابه ما، یک عیب بسیار عمده دارند که تشریح می کنم. لازم به ذکر است که منظورم از آموزش و پرورش صرفا وزارت آموزش و پرورش نیست و منظور، همه نهادهای درگیر آموزش و پرورش است. فرزند من و شما را در دو سالگی در مهد کودک تحویل می گیرند و ۳۰ سال بعد با مدرک دکتری تحویل می دهند. ۳۰ سال عمر در اختیار نهاد آموزش و پرورش قرار می گیرد. اما ما در این ۳۰ سال چه می کنیم؟ ما تا ۱۸ سالگی مطالبی به فرزندانمان می آموزیم که هیچ سودی برای زندگی آنها ندارد. مطالبی که مشکل گشای زندگی نیستند

اما راه درست این است که به بچه ها سه چیز یاد بدهیم. اول، زبان و ادبیات را خوب یاد بدهیم به طوری که خوب بگویند و خوب بنویسند. دوم، ریاضیات در حد مسائل روزمره زندگی یاد داده شود و سوم، تاریخ کشورمان را بیاموزند زیرا آدمی که تاریخ کشور خود را نداند، مثل آدمی است که پدر و مادر خود را نشناسد. بعد از این موارد، دیگر تمام وقت را تا ۱۸ سالگی صرف یاد دادن درس های زندگی باید بکنیم. بعد از ۱۸ سالگی باید یک استدلال هفت مقدمه ای آموخت. اول، اینکه یکی از ویژگی های زندگی خوب، اخلاقی بودن است. دوم، برای اخلاقی بودن باید استقلال داشت. سوم، یکی از مهم ترین وجوه استقلال، استقلال مادی است. چهارم، برای استقلال مادی، مجبوریم ثروت داشته باشیم. پنجم، برای ثروت باید درآمد داشته باشیم. ششم، برای درآمد نیاز به شغل و حرفه داریم و هفتم، برای این که شغل و حرفه ای داشته باشیم، باید در یک علم، یک فن یا یک هنر متخصص باشیم..

درس های زندگی دو قسم است. بعضی باید درس هایی باشند که زندگی ما را موفقیت آمیز کند، سلسله درس هایی که ما را به اهدافمان برساند. بعضی دیگر، باید چیزهایی بیاموزند که موفقیت ها به قیمت زیر پا گذاشتن اصول اخلاقی نبوده باشد. پس به عبارتی دیگر، درس های زندگی شامل مهارت های زندگی و نیکی های زندگی می شوند. قبلا نیکی های زندگی را به ۲۴ مورد منحصر کرده اند اند و امروز مورد بحث من نیست و به مهارت های زندگی می پردازم. مهارت های مشترکی که همه انسان ها به آن نیاز دارند.

مهارت های مشترک، ۲۰ مورد هستند که آن ها را بیان خواهم کرد. اول، خودتان را به هیچ مکتب و مسلکی مقید نکنید، هر جا خوبی بود یاد بگیرید. دوم، اتکای به خود و استقلال داشته باشید. سوم، هنر نقادی را باید گرفت، نباید زیر آوار نظرات له شویم. چهارم، گشودگی ذهن داشته باشید و سینه شما برای آرای مختلف گشوده باشد. پنجم، تا می توانیم در حال زندگی کنیم، در گذشته و آینده سیر کردن، موفقیت حال را هم از ما می گیرد. ششم، قدرت تغییر دیدگاه را باید داشت. هفتم، قدردان داشته ها باشیم. مورد دیگر، بحث آرمان گرایی است. رویا پردازی و خیال پروری افراطی، موفقیت آدمی را کم می کند و باید تعادل داشت. مورد بعدی، ما باید بیشترین کار را با کمترین دردسر انجام بدهیم. بعدی، اشتیاق به یادگیری است که در کودکان هست اما هرچه سن بالاتر می رود کمتر می شود. مورد دیگر، خودآگاهی است یعنی توجه داشتن به نقاط قوت و ضعف خود. بعدی، انضباط شخصی است. گاهی باید از لذاتی چشم پوشی کرد که بعدا لذات بزرگتری را به دست آورد. انعطاف پذیری مورد بعدی است که اگر هدف از بین نمی رود، به وسایل جمود نورزیم. مورد دیگر، شناخت سنخ شخصیتی است و مورد بعدی، صبوری می شود. موفقیت، صبوری می خواهد. مورد دیگر، مهارت گفتگو است، گفتگو به معنای فلسفی و نه گپ و گفت. بعدی، مدیریت زمان است و در نهایت هم مهارت های چهارگانه ارتباط را بدانیم. مثلا رابطه های همکاری، دوستی، خویشاوندی و... را با هم خلط نکنیم.

نشست "رونمایی از مجموعه کتاب های زندگی خوب"
@mostafamalekian
25.4K views14:09
باز کردن / نظر دهید
2023-12-19 11:48:22 از سراب تا سرچشمه: سیر مولانا از توهم تا واقعیت - قسمت اول
استاد مصطفی ملکیان
7 مهرماه 1394

@mostafamalekian | @Sorooshemewlana
18.5K viewsedited  08:48
باز کردن / نظر دهید
2023-12-19 11:48:00
فایل صوتی سخنرانی «از سراب تا سرچشمه»: سیر مولانا از توهم تا واقعیت (قسمت اول و دوم)
سخنران: استاد مصطفی ملکیان
8 مهرماه ۹۴
@mostafamalekian | @Sorooshemewlana
16.4K viewsedited  08:48
باز کردن / نظر دهید
2023-12-18 07:28:06 (ادامه)

نقد و بازنگری در اخلاق نه امحاء و استیصال آن

اكثر چیزهایی كه به اسم امور ارزشمند مثبت اخلاقی می‌شناسیم، در واقع اخلاقی نیستند و ما به خاطر جهل عمیق نسبت به طبیعت بشری، آنها را دارای ارزش مثبت اخلاقی تلقی می‌كنیم و از آنها یك سلسله تكالیف اخلاقی استخراج می‌كنیم. ثورو و امرسون آن‌قدر در این زمینه تاكید كرده‌اند كه برخی تصور كرده‌اند اینها ضداخلاق هستند و از این جهت ثورو شبیه نیچه است، درحالی كه مطلقا چنین نیست. نقد نیچه به اخلاق با نقد ثورو به اخلاق متفاوت است. ثورو از طبیعت ناشناسی و شناخت اندك ما از ساختار و كاركرد وجود آدمی سخن می‌گفت و معتقد بود ما به همین دلیل به اشتباه اموری را اخلاقی تلقی می‌كنیم. اگر به ساختار و كاركرد انسان توجه كنیم، ارزش‌ها و تكالیف اخلاقی‌مان متفاوت می‌شود. بنابراین بسیاری از خوبی‌های بشر، در واقع بدی‌های اوست و بالعكس.

نیاز به تنبه و بیداری معنوی

ما اولا در قبال خودمان و ثانیا در قبال همنوعان باید توجه كنیم، نیاز به تعلیم و تربیت داریم. ثورو در فصل اول والدن می‌گوید من این كتاب را برای دانش‌آموزان و دانشجویان فقیر نوشته‌ام، اما نه فقیر مادی، بلكه كسانی كه می‌دانند فقر آموزشی و پرورشی دارند. بنابراین ما نیاز به آموزش و پرورش جدی داریم. او این نكته را نیاز به تنبه و بیداری معنوی می‌نامد. ما در واقع در زندگی خوابگردی می‌كنیم، یعنی راه می‌رویم، اما نه آگاهانه. اگر هم كار درستی كردیم و راه درستی رفتیم، از سر اقبال است، نه اندیشیده. ما نیاز به یك انتباه معنوی داریم و باید از خواب بپریم.

در برابر حكومت‌ها

از دید ثورو ما در قبال حكومت‌ها یك وظیفه داریم. اینجاست كه نقد عنیف و شدید ثورو به ناعادلانه بودن همه حكومت‌ها مطرح می‌شود. برخی می‌گویند ثورو نسبت به حكومت‌ها بی‌رحم است و معتقد است همه حكومت‌ها فاسدند و درجه فسادشان فرق می‌كند. بنابراین ما آدم‌ها وظیفه داریم، خط خود را از خط حكومت‌ها جدا كنیم. این نكته در چند آموزه جلوه می‌یابد؛ یكی آموزه معروف نافرمانی مدنی است كه می‌گوید هر وقت انسان استنباطش این بود قوانینی كه مدار كار در جامعه است، غیراخلاقی هستند یا مجریان غیراخلاقی عمل می‌كنند، من وظیفه دارد نافرمانی مدنی كند و از آنها سربپیچد. این نافرمانی مدنی ثورو همان چیزی است كه بعدها رالز در نظریه عدالت تحت عنوان استنكاف یا سرپیچی از بدی از آن یاد كرد. البته تفاوت ظریفی هم بین آنها هست. اما رالز می‌گوید ما یك وظیفه اخلاقی داریم و آن سرپیچی یا استنكاف از بدی حكومت‌هاست. ما نباید بگوییم حكومت از آنجا كه حكومت است، هر چه می‌خواهد بكند. ثورو می‌گوید: «اطاعت از حكومت صرفا به این جهت كه حكومت است، چیزی نیست جز واگذاری انسانیت خود.» گاهی هم ثورو می‌گوید من باید در مقابل هر بی‌عدالتی مقاومت كنم، اما چون منشا این بی‌عدالتی‌ها در جوامع امروزی حكومت‌ها هستند، اولین مخالفتم، باید مخالفت با بی‌عدالتی‌های حكومت‌ها باشد.

سخنرانی اصول اندیشه های هنری دیوید ثورو

@mostafamalekian
19.1K views04:28
باز کردن / نظر دهید
2023-12-18 07:27:50 اصول فلسفی اندیشه ثورو

مصطفی ملکیان

جمع نظر و عمل

ثورو معتقد بود كه ما باید عمل را با نظر جمع كنیم. كسانی كه در زندگی به دنبال نظرورزی صرف هستند، زندگی كاملی ندارند. كسانی هم كه به دنبال عمل‌ورزی صرف هستند، چنین هستند. معمولا ما انسان‌ها یا به این سو می‌گراییم یا به آن سو. در فلسفه و اخلاق و عرفان بحث مهمی وجود دارد كه آیا contemplation را بر action ترجیح بدهیم یا برعكس؟ آیا زندگی در مقام نظر ارزشمند است یا زندگی در مقام عمل؟ الهی‌دانان مسیحی به خصوص به خاطر داستان مریم و مارتا در انجیل به این بحث توجه دارند. در این داستان خاص، دو خواهر از عیسی (ع) برای صرف غذا دعوت می‌كنند. عیسی دعوت را می‌پذیرد و به منزل آنها می‌رود. مارتا در تمام مدت به عیسی (ع) خدمات می‌دهد و از او پذیرایی می‌كند و می‌كوشد لوازم آسودگی او را فراهم آورد، اما مریم نشسته و تنها به عیسی نگاه می‌كند و هیچ فعالیتی انجام نمی‌دهد. خود عیسی(ع) مریم را بر مارتا ترجیح داد و گفت تو كه نظاره‌گر حقیقت هستی، بهتر از كسی هستی كه به این‌سو و آن‌سو می‌رود. از همین‌جا این بحث دامنه‌داری در الهیات مسیحی شد و بعدا در اخلاق و فلسفه هم این بحث رواج یافت. بنابراین یكی از شاخصه‌های تفكر ثورو این است ما نمی‌توانیم بین دوراهی نظر و عمل یكی را انتخاب كنیم و به هر كدام بی‌اعتنایی كنیم، كمال انسانی خود را از دست می‌دهیم.

فلسفه به مثابه شیوه زندگی

در باب اینكه چه توقع و انتظاری از فلسفه باید داشت، از قدیم‌الایام اختلاف‌نظر وجود داشت. بسیاری معتقد بودند كه از فلسفه باید یك كاركرد انتظار داشت و آن اینكه جهان هستی را باید تفسیر كند. ماركس درست در برابر این تلقی ایستاد و گفت كار فلسفه باید این باشد كه به جای تفسیر جهان، آن را تغییر دهد. دیدگاه سومی می‌گفت كه فلسفه باید مادری باشد كه همه علوم و معارف بشری غیرخودش را ارتزاق كند. دیدگاه چهارم از ویتگنشتاین است كه می‌گفت كار فلسفه روان درمان‌گری به تمام معنای كلمه است. البته در این زمینه ۹ نظرگاه می‌توان داشت. اما نظر ثورو این است كه فلسفه چنان‌كه رواقیان می‌گفتند، یك شیوه زندگی است، یعنی بگوییم كه زندگی‌های مختلفی می‌توان داشت، مثل زندگی عارفانه، زندگی مومنانه و متدینانه، زندگی زیبایی و لذت‌جویانه و… یك نوع زندگی هم زندگی فیلسوفان است. بنابراین فلسفه یك سبك زندگی است كه كسانی در پیش می‌گیرند و كسانی خیر. در فلسفه‌های شرقی، آیین دائو و آیین بودا به فلسفه به عنوان شیوه زندگی می‌نگریستند.

كمال‌گرایی امرسونی

بهترین زندگی، آن است كه انسان در آن دستخوش توهم عدم تناهی نباشد. كسانی كه به تناهی زندگی توجه نمی‌كنند، به یك نوع خیال‌پردازی و رویابافی دچار می‌شوند و زندگی‌شان از واقعیت به دور می‌افتد و مشابه كسانی زندگی می‌كنند كه دچار مواد روان‌گردان و مخدر هستند. ما باید در زندگی به اصل تناهی توجه كنیم. تناهی انواعی دارد كه سه قسم مهم‌ترین آنهاست: اول تناهی عمر، دوم تناهی دانایی‌ها ما هم به عنوان نوع بشر و هم به عنوان فرد و تناهی توانایی‌ها ما هم به عنوان نوع بشر و هم به عنوان فرد. بهترین زندگی را باید در میان تناهی‌ها جست‌وجو كرد. این را كمال‌گرایی امرسونی می‌نامند، زیرا امرسون ثورو را به این نكته توجه داد و در گفت‌وگوهایی كه با شاگردش ثورو داشت، به این نكته توجه داشت كه مواظب باشیم دچار خیال‌پردازی نشویم. تناهی علامت واقع‌بینی ماست.

توانایی انسان در ترفیع زندگی خود

خبر خوب این است كه ما در دایره این تناهی‌ها می‌توانیم به زندگی نیك دست یابیم. این توانایی از این راه حاصل می‌شود كه اول توجه كنیم، هر كس باید به راه خودش برود. این شباهت زیاد ثورو با نیچه است. نیچه در بخش معروف چنین گفت زرتشت، می‌گوید هر كس پیرو من است، به راه خود برود، زیرا من به راه خودم رفتم. این یكی از شاهكارهای قطعات فلسفی در زرتشت نیچه است. هر كدام از ما در هستی یك قرق‌گاه داریم و باید در قرق‌گاه خودمان حركت كنیم. یعنی هر یك از ما راهی داریم كه به نحو بی‌همتا و یكه برای ما ساخته شده است. هر كس باید كوچه خودش را بیابد، به جای اینكه در میدان شهر جمع شود. این به راه خود رفتن همان اتكا به نفس یا اتكا به ذات است. اتكا به نفس بیش از امور اقتصادی در امور معنوی اهمیت و ضرورت دارد.

(ادامه)
@mostafamalekian
17.0K views04:27
باز کردن / نظر دهید
2023-12-15 11:33:16 چه تجربه هایی از جهنم بدتر است؟

مصطفی ملکیان

اگر جهنمی وجود داشته باشد چیزی جز حسرت، پشیمانی و غم نیست. بنابراین من باید همیشه در زندگیم به این فکر بکنم که طوری زندگی کنم که کمترین پشیمانی کمترین حسرت و کمترین غم عارضم شود وگرنه باور کنید پشيمانی، حسرت و غم از موحش ترین صحنه هایی که از جهنم ترسیم کرده اند ترسناک‌تر است. باور کنید اگر آدم شبانه روز شکنجه ببیند ولی با خودش در آشتی باشد زندگیش قابل تحمل‌تر از کسی است که با خودش در آشتی نیست و یا به خاطر اینکه حسرت زده است یا به خاطر اینکه پشیمان است یا به خاطر اینکه اندوهگین است. بنابراین من باید همیشه در زندگی بگویم این سبک زندگی که در پیش گرفتم این نحوه موضع گیری این نوع گفتار، این نوع کردار مرا فردا به این سه تا یا به دوتا از این سه تا یا یکی از اینها دچار نکند.

یک وقت نشود که ببینم خطای اخلاقی مرتکب شده‌ام و پشیمانم. یک وقت نشود که بفهمم خطای محاسباتی مرتکب شده‌ام و فرصت‌هایی را از دست داده‌ام آن وقت حسرت زده میشوم و یک وقت هم نشود که ببینم چه آرمانی برای خودم تصویر کرده بودم در ۲۰ سالگی و حالا آن آرمان اینقدر از من دور شده که آن را نمیبینم. از بس دور شده هرچه چشم می‌اندازم و چشمم را تنگ میکنم اصلا دیگر آرمان را نمی‌بینم و غم مرا بگیرد. خطای اخلاقی بخواهیم و نخواهیم پشیمانی می‌آورد. خطای محاسباتی و فرصت‌ها را از کف دادن حسرت می‌آورد و فاصله افتادن بین آرمان‌هایی که برای خودم تصویر کرده بودم و آنچه دارم برای من اندوه می‌آورد. اندوهگین میشوم. باور کنید این بزرگترین جهنمی است که یک آدم ممکن است دچارش شود و من فکر میکنم تنها چیزی که می شود گفت تا آنجا که آدم در توانش هست البته آدم هم خطای محاسباتی را هر قدر دقت کند آخرش انجام می‌دهد، هم خطای اخلاقی را هر قدر دقت بکند و هم دور افتادنش از آرمان هرقدر حواسش جمع باشد آدم در آناتی، لحظاتی، در تصمیم گیریها، در بزنگاه‌هایی در یک موقعیت‌هایی از آرمانش دور می افتد. ولی خب لااقل این را به کمترین حد برساند.

مصاحبه استاد ملکیان با پرهام مهدیان

@Mostafamalekian
12.8K viewsedited  08:33
باز کردن / نظر دهید
2023-12-11 08:11:25 اخلاقیات ثورو

مصطفی ملکیان

این اصول به دو دسته تقسیم می‌شود؛ اولا اخلاقیات ناظر بر درون آدمی یعنی اخلاقیات مربوط به روان انسان یعنی ناظر به احساسات و عواطف و خواسته‌ها و آرزوها و آرمان‌ها و باورها و ثانیا اخلاقیات ناظر به بیرون آدمی یعنی اخلاقیات رفتاری یعنی اخلاقیات ناظر به گفتار و كردار و زبان بدن آدمی.

اخلاقیات رفتاری ثورو

ساده زیستی: در كل فرهنگ جهانی اگر بتوان یك نكته اختصاصی برای ثورو قائل شد، تاكید او بر ساده‌زیستی است. ساده‌زیستی به زبان روانشناسی، یعنی آدمی باید به نیازهای خود توجه كند، نه خواسته‌های خود. اگر روزی نیازها و خواسته‌های ما در دو جهت سیر كردند، وظیفه ما این است كه نیاز را بر مقدم خواسته بداند و خواسته را فدای نیاز كند. اگر به این بلوغ رسیدیم كه نیازها و خواسته‌های ما همسو بودند، كمال مطلوب است. اما اكثریت آدمیان تا آخر عمر به این بلوغ نمی‌رسند و تا آخر عمر با این تعارض مواجه هستند. قدما این تعارض را تعارض خوشایند و مصلحت می‌خواندند. از دید ثورو اخلاقیات ما انسان‌ها بیشتر دنبال تامین خواسته‌هاست، درحالی كه اخلاق درست، به دنبال نیازهای ما است و ما به اخلاق نیاز، نیاز داریم. ما آدمیان در ناحیه جسم سه نیاز بزرگ (سلامتی، قدرت و زیبایی) و در ناحیه ذهن هشت نیاز و در ناحیه روان 54 یا 56 نیاز بزرگ داریم. شكوفایی یا self fulfillment انسان به تامین نیازهای اوست. قانون و حقوق از سویی و اخلاق از سوی دیگری به پدر و مادرها اجازه می‌دهد تا 18 سالگی در زندگی بچه‌ها دخالت كنند و مانع از آن شوند كه او خواسته‌هایش را بر نیازهایش ترجیح دهد، زیرا بچه‌ها در اعم موارد دنبال خوشایندهای خود هستند و نیازهای‌شان را فدای خواسته‌های خود می‌كنند. اكثر آدم‌ها بعد از این سن معمولا خواسته‌های خود را بر نیازهای خود ترجیح می‌بخشند. ثورو معتقد بود ما از جهت عدم ترجیح نیازها بر خواسته‌ها به خودمان خسارات عظیمی می‌زنیم.

توجه به بدن: نزد افلاطون و نوافلاطونیان و بسیاری از نحله‌های عرفانی تحت تاثیر ایشان به بدن توجه نمی‌شود، گویا ما یك موجود روحانی هستیم كه در قفس بدن گیر كرده‌ایم و به همین علت بدن برای ما در حكم مانع و مزاحم است. یعنی اگر روح بخواهد تعالی یابد، باید به بدن شكنجه بدهد و بالعكس.

تا تو تن را چرب و شیرین می‌دهی/ گوهر جان را نیابی فربهی

این تضاد در فلسفه غرب، عرفان مسیحی، الهیات ادیان ابراهیمی و… سخت شایع است، اما ثورو معتقد است كه ما یك موجود «روان تنی» (سایكو سوماتیك) هستیم و نزاعی میان این دو نیست و نیازهای بدن و ذهن و روان باید برآورده شود، نه خواسته‌های‌شان.

مراقبه: ما نیاز به یك تمركز در زندگی داریم، هر اسمی بخواهد داشته باشد، اعم از مدیتیشن یا یوگا یا …یعنی آدمی در زندگی باید از نقش عاملیت بیرون‌ آید و نقش ناظریت بیابد. یعنی انسان نباید به عمل‌گرایی (agency) اكتفا كند و گاهی نظرورز (spectator) باشد. این امر از راه تمركز به دست می‌آید، خواه تمركز معطوف به بدن، یا تمركز معطوف به ذهن یا تمركز معطوف به روان. مثلا یوگاهای هفت‌گانه برخی معطوف به ذهن، گروهی معطوف به روان و برخی معطوف به بدن است.

اخلاقیات درونی ثورو

آزادگی و وارستگی: آزادگی به معنای آزادی از قید و بندهای درونی است. این را تعلق خاطر نداشتن یا به تعبیر مایستر اكهارت وارستگی می‌خوانیم.
علو طبع یا استغنای روحی: یعنی به آنچه دیگران دارند، هیچ نظری ندارم و بنابراین از حرص و طمع رها هستم. به تعبیر حافظ:

در این بازار اگر سودی ست با درویش خرسند است/ خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی

توكل به هستی: ثورو در این جهت وامدار رواقیان است و می‌گوید هر چه در توان است انجام ده، اما كاری به نتایج نداشته باش و توكل به هستی كن. به تعبیر مثنوی:

ما همه كردیم كار خویش را/ نوبت تو شد بجنبان ریش را

اما توكل به هستی هرگز به معنای انفعال نیست. رواقیان می‌گفتند هر وظیفه اخلاقی كه داری، انجام بده، اما جهان هستی هم نسبت به كارهای تو واكنش دارد. این واكنش‌ها را نتایج اخلاقی زیستن بدان. در قرآن تعبیری هست كه عرفا زیاد از آن استفاده می‌كنند: اذا فرغت فانصب. یعنی به محض اینكه از كاری فارغ شدی، به كار بعدی مشغول شو. كار من در زمام خود من است، اما نتایج كار من به میلیاردها چرخ و دنده هستی بستگی دارد.

صبوری (patience): البته این صبوری با صبوری علم اخلاق اعم از اخلاق‌های فلسفی یا الهیاتی یا عرفانی فرق دارد.»

سخنرانی اصول امدیشه های هنری دیوید ثورو
@mostafamalekian
17.5K views05:11
باز کردن / نظر دهید
2023-12-09 12:57:57 ابتکار آغاز یک دوستی و ارتباط

مصطفی ملکیان

شما آغازگر یک ارتباط باشید. عنایت می کنید؟ ببینید من در تاکسی نشسته ام. او ساکت است و من هم ساکت هستم و من هم فکر می کنم دنیای خاص خودم را دارم و او هم دنیای خاص خودش را دارد. بعد بر می گردم می گویم حالتون چه طوره؟ یک دستمال کاغذی به ایشان می دهم می گویم مثل اینکه عرق کرده اید. یک بار می بینیم باز شد پنجره های ما به طرف هم دیگر و یک بار می بینیم من به یک انسانی بر خوردم که این انسان کاملا شبیه من است

ما در واقع در دنیای اتمی زندگی می کنیم ، معمولا از ابتکار آغاز را در دست گرفتن خودمان را محروم می کنیم. اما به محض اینکه یک دستمال کاغذی در می آورم و به بغل دستی ام می دهم. می بینم اشک در چشمانش حلقه می زند ....

ما از آغازگری ارتباط با دیگران پرهیز داریم، البته یک سری پیش داوری های اجتماعی وجود دارد که آن را راسخ تر می کند و این پیش داوری ها همیشه وجود داشته است.

از علی ابن ابی طالب پرسیدند که پیامبر وقتی به زنان می رسد سلام می گفت ولی شما سلام نمی کنید. علی ابن طالب گفتند آخر پیامبر پیرمرد بود و کسی توهم چیزی نمی کرد ولی من جوانم و توهم چیزی می کنند درباره ام. این یعنی من می خواهم آغازگر ارتباط باشم اما سدهای اجتماعی وجود دارد. ابتکار آغاز یک ارتباط را به دست نمی گیریم و طبیعتا فکر می کنم دنیای او با دنیای من خیلی خیلی متفاوت است.

@Mostafamalekian
13.0K views09:57
باز کردن / نظر دهید
2023-12-08 13:27:15 ابتکار آغازگری یک دوستی
#مصطفی_ملکیان
@mostafamalekian
12.7K views10:27
باز کردن / نظر دهید
2023-12-06 09:23:42 مقایسه ای بین جوانان اوایل انقلاب و جوانان امروز

مصطفی ملکیان

وقتی که انقلاب پیروز شد من جوانی 22 ساله بودم. وقتی، خودم را به عنوان یک جوان 22 ساله در سال 1357 با جوان 22 ساله در سال 1393 مقایسه می‌کنم دو تفاوت بارز در آنها می‌بینم. یک تفاوت که گاهی به صورت نادقیقی به آن اشاره می‌شود و تفاوت دیگر که کمتر به آن می‌پردازند.
ببینید، به لحاظ آرمان‌های اجتماعی و سیاسی جوانان آن سال‌ها آرمان‌های اجتماعی و سیاسی بسیار بلندتر و بارزتری داشتند. اما منظور من از آرمان‌های اجتماعی-سیاسی، در واقع عدالت، از میان بردن فقر و از میان بردن نوعی جهل عمومی است.

منظورم از آرمان اجتماعی و سیاسی این است. جوان آن سال‌ها بیشتر خود را متعهد می‌دید که در راه «عدالت گستری» و «آزادی پروری» در جامعه و ریشه‌کن کردن فقر حرکت کند و در راه رشد فرهنگ عمومی تلاش کند. اما امروزه جوانان ما حساسیت بسیار کمتری دارند، اما به این معنا نیست که آرمان ندارند، امروز آرمان‌های جوانان ما اخلاقی شده‌است اما این آرمان‌های اخلاقی بیشتر آرمان اخلاقِ فردی هستند و نه اخلاق اجتماعی.
جوان امروز در قیاس با جوان آن زمان فردگراتر و خودگراتر است، اما در جهت دیگر که علم، فهم و قدرت تفکر باشد من هیچ شک ندارم که جوانان امروز ما بسیار جلوتر از جوانانی هستند که هم¬نسل من بودند یا دوران دانشجویی‌شان در سال‌های قبل از انقلاب سپری می‌شد. جوانان امروز ما بسیار متفکر و ژرف‌اندیش‌تر هستند و با فرهنگ جهان و فرهنگ غرب آشناتر و کارآزموده ترند.

اما در این مجال می‌خواهم مقایسه‌ای هم میان جوانان امروز ایران با جوانان امروز جهان اسلام اعم از حوزه ترک زبان یعنی ترکیه، حوزه عرب زبان یعنی کشورهای عربی و حوزه انگلیسی زبان مانند اندونزی، مالزی، هندوستان و پاکستان داشته‌باشم که مواجهه نزدیک با آنان داشته‌ام.

من امروز می‌بینم که قدرت تفکر و فریب نخوردن جوانان ما و همچنین استدلال‌ورزی و فلسفه‌گرایی جوان امروز ما بسی از سایر هم¬نسلان‌شان در سایر کشورهای جهان اسلام بیشتر است که این مسأله مرا خوشحال و امیدوار می‌کند که مایل بودم در این مجال به این مسأله اشاره کنم.

مصاحبه سال های دانشجویی من، روزنامه ایران، مصاحبه کننده: فاطمه فرامرزی

@Mostafamalekian
15.0K viewsedited  06:23
باز کردن / نظر دهید