Get Mystery Box with random crypto!

مصطفی ملکیان

لوگوی کانال تلگرام mostafamalekian — مصطفی ملکیان
آدرس کانال: @mostafamalekian
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 61.59K
توضیحات از کانال

🔸جهت انتقادات،پیشنهادات وهمکاری:
👤 @admynchannel
🔸پاسخ به سؤالات متداول (پشتیبان کانال) :
👤t.me/mostafamalekiian
🔸صفحه اینستگرام:
instagram.com/mostafamalekian_official/
🔹کانال ناقد:
@naghedchannel

Ratings & Reviews

3.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 11

2023-11-20 12:06:26 سخنرانی مصطفی ملکیان با عنوان طلاق اخلاقی و اخلاق طلاق| آبان 1402

@Mostafamalekian
15.2K views09:06
باز کردن / نظر دهید
2023-11-20 11:42:43
حضور مصطفی ملکیان در مراسم تشییع دکتر محمد علی اسلامی ندوشن در دانشگاه تهران

@Mostafamalekian
15.1K views08:42
باز کردن / نظر دهید
2023-11-20 10:42:08
@mostafamalekian
13.9K views07:42
باز کردن / نظر دهید
2023-11-17 16:42:17 ادامه (بخش دوم)

در هرجا که مصالح مردم با خوش‌آیندهاشان تعارض دارند، به حکمِ نیک‌خواهی و شفقت‌ورزی، مصالح‌شان را بر خوش‌آیندهاشان ترجیح دهد و دومی را فدای اولی کند. تعارضِ مصالحِ مردم با خوش‌آیندهایِ آنان، در واقع، تعارضِ نیازهایِ آنان با خواسته‌هاشان است. مقتضای شفقت و عشق به هرکس این است که تا زمانی که مصلحت و نیازِ او با خوش‌آیند و خواسته‌اش هماهنگ و همسو است جدّ و جهد کنیم تا او به هر دو دست یابد؛ ولی، زمانی که مصلحت و نیازش در جهتی است و خوش‌آیند و خواسته‌اش در جهتی دیگر، جانبِ مصلحت و نیاز اش را بگیریم و خوش‌آیند و خواسته‌اش را فرو گذاریم.

ناگفته نگذارم که تشخیصِ مصالح و نیازهای مردم را هرگز نباید از ایدئولوژی‌ها خواست. مرجعیت، در این تشخیص، فقط از آنِ آخرین دست‌آوردهایِ علمی، فلسفی، و تاریخی است.

نقد فرهنگی مردم اگرچه خوش‌آیندشان نباشد به مصلحت‌شان است
مهمترین مصداق این وظیفه‌یِ اخلاقیِ فلسفه‌ورزانِ روشن‌فکر، نقدِ فرهنگیِ مردم است؛ و مرادم از «نقدِ فرهنگیِ مردم» فقط اینست که اگر مردم باورها، احساسات و عواطف، و خواسته‌هایی نادرست دارند از نشان دادن این نادرستی غفلت یا تغافل نشود. مردم هم ممکن است، به‌جای باورهای صادق، باورهای کاذب داشته باشند، هم ممکن است، به‌جای احساسات و عواطفِ به‌جا، احساسات و عواطف نابجا داشته باشند، و هم ممکن است به‌جای خواسته‌های معقول، خواسته‌های نامعقول داشته باشند. وظیفه‌ی اخلاقی، در این موارد، اینست که فقط با استفاده از نیرویِ باوراننده، یعنی نیروی استدلال، و نه با توسل به هیچ چیز دیگری، کذبِ باورهای کاذب، نابجایی احساسات و عواطفِِ نابجا، و نامعقولیِ خواسته‌های نامعقول نشان داده شود. و این کار، علی رغمِ ضرورتِ انکارناپذیری که دارد، بسا که به مذاقِ مردم خوش نیاید و خوش‌آیندشان نباشد؛ اما صد البته، به مصلحت‌شان است.

دعاوی نادرست، ادعاهای بی‌دلیل، مغلطه‌افکنی‌ها، و فریب‌کاری‌های رسانه‌های جمعی را برملا سازد. همه‌ی آدمیان از یک درجه‌ از عمقِ فهم و قدرتِ تفکر برخوردار نیستند و بسا که عمقِ فهم و قدرتِ تفکرِ کسانی برای کشفِ دعاویِ نادرست، ادعاهای بی‌دلیل، مغلطه‌افکنی‌ها، و فریب‌کاری‌ها کفایت نکنند و آن کسان، به مقتضای همین عجز و قصور، ملعبه و آلتِ دستِ سوءاستفاده‌کنندگان، که در میانِ صاحبانِ قدرتِ سیاسی، قدرتِ اقتصادی و قدرتِ فرهنگی کم نیستند، واقع شوند. وظیفه‌یِ فلسفه‌ورزِ روشن‌فکر این است که، با پرتوافکنی بر این غلط‌اندازی‌ها و گم‌راه‌سازی‌ها، جلوی سوءاستفاده‌ها را بگیرد.

برای مثمر ثمر واقع شدن همه‌ی این اداءِ وظیفه‌ها، به زبانی آسان‌یاب، زودیاب، و روشن بگوید و بنویسد. استفاده از زبانِ فنی و حرفه‌ای فیلسوفان و متفکران و عالمان، زبان‌واره‌ها، زبان‌های رمزی، تعابیرِ نامفهوم، تعابیرِ مبهم، و تعابیر دارای ایهام و چند پهلویی، در این حوزه، نه فقط هنر نیست، بل، نقضِ غرض است. چون بیشترِ شهروندان جامعه، فیلسوف و آشنا به الفاظ و مصطلحاتِ رایج در میان فلاسفه نیستند، آن چه، در این جا اهمیتِ درجه اول دارد قدرت تفهیمی زبان است. بنابراین باید آنچه باید گفته شود به ساده‌ترین صورت گفته شود. البته این ساده‌گویی حدّی دارد که اگر از آن حد در گذرد، اصلِ مطلب و اصالت رای از کف می‌رود. به تعبیرِ منسوب به آینشتاین:«تا می‌توانی ساده بگو اما نه ساده‌تر». جای درد و دریغ است که آراء و نظراتی صادق، عمیق، نغز و پر مغز که می‌توانند زندگی‌های فردی، جمعی و اجتماعی انسان‌ها را خوبتر، خوشتر، و ارزشمندتر کنند، گاه به صورتی چنان پیچیده و پیچاننده بیان می‌شوند که به هیچ کاری نمی‌آیند جز فضل‌فروشی و معرفت‌تراشی و جلوه‌گری و خودفروشیِ شخصِ گوینده یا نویسنده.

بخشی از گفتگوی مکتوب انصاف نیوز و مصطفی ملکیان به مناسبت روز جهانی فلسفه  (جهت مشاهده کامل این مصاحبه کلیک کنید)

@mostafamalekian
12.8K views13:42
باز کردن / نظر دهید
2023-11-12 19:25:18
فایل تصویری سخنرانی استاد مصطفی ملکیان؛ نشست علمی رونمایی از مجموعه کتاب های زندگی خوب

این ویدیو را در آپارات با کیفیت بالاتر ببینید.

@mostafamalekian | @iranianhht
13.4K viewsedited  16:25
باز کردن / نظر دهید
2023-11-10 10:54:32 توجه به داشتن زندگی خوب و خوش

مصطفی ملکیان

نکته ای را که می خواهم تاکید کنم، توجه به داشتن زندگی خوش و خوب است، البته خوشی در چارچوب خوبی باید باشد. منظورم از خوبی، اخلاقی زیستن است. زیست اخلاقی هم می تواند در ارتباط با خودمان باشد هم در ارتباط با دیگران و هم با طبیعت بی جان. می توان به یک باغچه هم از لحاظ اخلاقی بدی کرد به یک سگ هم همین طور. خوشی یعنی تا می توانیم سعی کنیم که بیشترین لذت از زندگی و کمترین درد و رنج، نصیب مان گردد البته مشروط بر اینکه قواعد اخلاقی را زیر پا نگذاریم.

علیرغم همه آنچه به ما یاد داده اند، خوش بودن ارزش است. آدم باید از زندگی بیشترین لذت را ببرد. ما نباید از خوش بودن خجالت بکشیم و خوشی خود را پنهان کنیم. از خوش بودنی باید پشیمان شد که به قیمت لگدمال کردن اخلاق باشد. خوشی شرف و فضیلت ما در زندگی است. آنچه بد است این است که برای خوش بودن اخلاق را زیر پا بگذاریم. این فرهنگ که آدم نباید خوش باشد و اگر خوش باشد باید انکار کند فرهنگ منحط است. در قران آمده "لا تنس نصیبک من الدنیا" بهره خود را از دنیا هرگز فراموش نکن و به کرات در قران "متاع الحیوه الدنیا" ذکر شده است.

پس باید به دو امر خوب بودن در درجه اول و خوش بودن در درجه دوم توجه کرد. می گویم خوبِ خوش نه خوشِ خوب. یعنی اول باید زندگی ما اخلاقی باشد و بعد در چارچوب اخلاقی بودن تا می توان، لذت برد. پس اگر برای خوش بودن رشوه بگیرم، کم کاری، احتکار، تقلب، رباخواری، سخن چینی و ظلم کنیم بد است و بیشترین تقبیح را ایجاد می کند. اگر برای خوش بودن هیچ ظلمی نمی کنید و کار خلاف نمی کنید و در چارچوب ضوابط اخلاقی، خوش می گذرانید این خوشی خجالت ندارد. 

ما معمولا عکس این رفتار می کنیم اولا برای خوش بودن ضوابط اخلاقی را زیر پا می گذاریم درحالی که از آن هم لذت نمی بریم و اگر هم لذتی داشته باشد مخفی می کنیم و در زندگی حالت نالان به خود می گیریم. البته شکی نیست که خوب بودن خوشی های ما را محدود می کند.

برای اینکه زندگی خوب و خوش حاصل آید باید سه نوع کار را انجام دهیم. هم خودتان انجام دهید هم به بچه ها در مدرسه یاد دهید.  آموزش و پرورش با برخی برنامه ها بچه ها را نابود می کند. مثلا کنکور مساله ای شده است که بچه ها را از مهد کودک به آن مشغول می کند. قبولی در کنکور با برگزاری کلاس های متعدد و پرهزینه همراه گردیده و همه زندگی بچه ها در آن خلاصه شده است. همه خوبی ها و خوشی های زندگی را از بچه های مردم و خودمان می گیریم و از بین ابعاد مختلف زندگی، چیز مزخرفی مانند کنکور را  در نظر می گیریم. چیزی که افراد را به سمت ناسالم ترین رقابت سوق می دهد و رقابت جای رفاقت را می گیرد. بچه هایی که برای کنکور تربیت شده اند از ابتدا به همه به چشم رقیب نگاه می کنند.

منبع: دیدار و گفت و گوی جمعی از معلمان با مصطفی ملکیان

@mostafamalekian
13.9K viewsedited  07:54
باز کردن / نظر دهید
2023-11-07 10:49:58 عوارض قدرت طلبی

مصطفی ملکیان

حق طلبی در برابر قدرت طلبی
یکی از عوارض قدرت طلبی این است که انسان اگر قدرت طلب شد به جای مقوله «حق و باطل» مقوله «ضعیف و قوی» برایش مطرح می شود. انسان که قدرت طلب نیست از حق پشتیبانی میکند و هر که بر باطل است پشت وی را رها می کند. اگر من حق طلب باشم کسانی باید انتظار پشتیبانی مرا داشته باشند که اهل حق بوده اند. اما اگر من قدرت طلب باشم پشتیبانی من متوجه اقویا و عدم پشتیبانی ام متوجه ضعفا می شود. یعنی هر که را که قویتر است حمایت می کنم. این نخستین عارضه قدرت طلبی است.

این خودش پارادوکس است. یعنی شما طرفدار قدرت بودید و تلاش می کردید به آن برسید و این شما را به راهی کشاند که از اقویا طرفداری کنید و این موجب می شود که قوی را بر ضد خود تجهیز کنید. در نتیجه خودتان خود را به موضع ضعف انداخته اید. به تعبیری  «بزرگترین قربانیان قدرتمندان آنها هستند که او را به قدرت می رسانند ». این همان پارادوکسی است که در فلسفه سیاست مطرح می شود. آن که قدرت طلب است و به انگیزه قدرت طلبی در هر امری جانب قدرتمند را می گیرد غافل از اینکه با این کار، خود را از قدرت فروانداخته و خلع سلاح کرده است. این امر از نظر اخلاقی هم انسان را بسیار منحط میکند.

بی توجهی به قدرت دیگران
یکی دیگر از عوارض قدرت طلبی این است که موجب میشود که چشممان از قدرت دیگران بسته بماند. در نتیجه از همان ناحیه سیلی بخوریم؛ مثل مادری که شتابان به سوی فرزندش که مدتها او را ندیده است میدود. او فقط فرزندش را میبیند دیگر موانع راه را نمی بیند. به همین جهت ممکن است پایش به مانع برخورد کند و زمین بخورد. اما ناظر بیگانه که طالب نیست، این موانع را به خوبی میبیند. قدرت طلب«قدرت» را خوب می بیند اما «قدرتمندان» دیگر را نمی بیند و آنها را ناچیز می انگارد و از همان ناحیه ضربه می خورد. البته قدرت این رقبا ممکن است ناچیز باشد اما وقتی کیفیت اینها افزایش یابد قدرت معتنابهی میشود و هیچ انسانی در مقابل مجموعه قدرتها نمیتواند مقاومت کند. یکی از دلایل سقوط دیکتاتورها هم همین است که از قدرت مردم غافل میمانند و قدرت آنها را ناچیز تصور میکنند. به مقتضای اخلاق این امر سبب میشود که انسان خود را از بهره ای که از انسانهای دیگر میتواند ببرد، محروم کند.
هیچ معلمی نیست که از شاگرد خود درس نگیرد. هیچوقت هیچ انسانی آن قدر بی دانش نیست که شما از او بی نیاز باشید ولو افلاطون و سقراط زمان باشید. باید بدانیم در هر کسی قوتی هست. اگر این قوت را ببینم این قوت به من منتقل میشود و خود من پخته تر میشوم.

فرد قدرت طلب هیچگاه سیراب نمی شود
عارضه سوم قدرت طلبی این است که چون قدرت طلبی حدیقف ندارد شما را در عطشناکی باقی میگذارد. هیچوقت سیراب نخواهی شد. در باب قدرت مهلکه انگیزترین چیز تقابل «حق» و «قدرت» است .سمبل مادیت در «قدرت» و سمبل معنویت در« حق» است. در حق به میزانی که از او حمایت میکنم به همان میزان ارضا میشوم. حق مثل آب شیرین است و قدرت مثل آب شور. هر چه بخورم تشنه تر میشوم. در طرفداری از حق، به هر میزان طرفداری کنیم به همان میزان توجیه و ارضا میشویم.حق ما را سیراب میکند اما قدرت، تشنه لب باقی میگذارد.

خداوند می فرماید: بعضی از شما به دنبال سراب میدوید و سراب به شما سه ظلم میکند:

1. نیروی فراوان از شما می گیرد.
2. در ازای این نیرویی که می گیرد هیچ نمی دهد.
3. به هر آستانه که می رسم آستانه دیگر را می بینم.

سراب اینطور است که به هر آستانه که میرسم آستانه دیگر را میبینم و این مشکل را مضاعف میکند. قدرت هم اینطور است. این جلوه گری های سراب برای آنهاست که «تشنه اند». در مورد قدرت هم آنها که تشنه قدرتند وقتی به یک آستانه میرسند آستانه دیگر جلوه گری میکند. اما حق اینطور نیست و تمام ملال ما به خاطر سرپیچی از حق است.

درس‌گفتار رویکرد وجودی به نهج البلاغه

@Mostafamalekian
16.3K viewsedited  07:49
باز کردن / نظر دهید
2023-11-05 15:58:18 خودمان باشیم تا مشکلات حل گردد

مصطفی ملکیان

اگر تصمیم بگیریم خودمان باشیم بسیاری از مشکلات حل خواهد شد ممکن است شما بگویید این نوعی افسار گسیختگی به وجود می‌آورد.

امّا به دو نکته باید توّجه کرد:

یک پیش فرض نادرست در اینجا وجود دارد و آن اینکه بسیاری گمان می‌کنند اگر انسان‌ها به حال خود رها شوند همدیگر را می‌دَرند. پس، حال که نمی‌درند مانعی وجود دارد. یعنی حالت طبیعی آنها «درندگی» است. من از کسانی که می‌گویند خداجویی و خداگرایی در ما فطری است و در عین حال معتقدند انسان‌ها باید به نحو شدید، مهار شوند، تعجّب می‌کنم. اگر این‌طور است که مردم را اگر به حال خود وا بگذاریم همدیگر را می‌درند پس این حالت فطری آنها است. اینکه تا این حد به بشر بدبین باشیم که اگر رها شوند همدیگر را می‌درند، این پیش فرضی است که خیلی باید در آن تأمل کرد؛ مخصوصاً با توجه به اینکه آنها هم که اهداف مادّی خود گروانه هم دارند به دراز مدت توّجه دارند و اگر اهداف دراز مدّت مادّی حساب شود آن حالت اقتضایش نیست.

نکتۀ دوّم این است که وقتی می‌گوییم هر کس باید خودش باشد این است که چرا شما خود را در درون محدودۀ قانون هم محدودتر کرده‌اید؟ (زندان در زندان) نمی‌گوییم قانون نباشد. می‌گویم لااقل در محدوده‌ایی که قانون اجازه داده جولان دهید.

منظور من از «خود بودن» این نیست که در یک «وضع» قرار بگیریم بعد به مقتضای آن عمل نکنیم و یا از امکانات آن وضع بهره بریم، امّا تن به محدودیت‌های آن ندهیم نه، این مراد من نیست. با «خود بودن» به این معنا نیست که من اگر از محدودیت‌های «دانشجو بودن» بدم می‌آید اصلاً دانشجو نشوم. بلکه، آنجا که با خود می‌گویی: «اگر دانشجو نشوم، احترام اجتماعی ندارم» در این وضعیت، از «خود» بیرون آمده‌اید و به خوشایند دیگران پرداخته‌اید. اگر ما دقیقاً «خود»مان باشیم این نابسامانی‌ها پیش نمی‌آید. اگر به معنای دقیق کلمه «خود» باشیم به وضعی که دوست نداریم تن نمی‌دهیم - البتّه طبعاً بر اساس خوشایند دیگران هم رفتار نکرده‌ایم ـ امّا محدودیت‌های آن وضع را هم متحمّل نمی‌شویم. این است که می‎گوییم قانون شرّی است که از آن گریزی نیست.

قانون حالت طبیعی ما آدمیان نیست، امّا از آن گریز و چاره‌ایی نیست. پس قانون ضرورت است و اگر ضرورت است، «الضرورة تقدر بقدرها». پس، به همان میزان ضرورت، باید اکتفا کنیم نه بیش از آن. ما علاوه بر قانون تابع افکار عمومی، جریانات حاکم بر جامعه، تحسین و تقبیح اطرافیان، محبوبیّت و شهرت و.. هستیم. این است که ما را مستهلک می‌کند. ما آدمهایی شده‌ایم که همواره خوشایند دیگران را لحاظ می‌كنند..

درس‌گفتار رویکرد وجودی به نهج البلاغه

@Mostafamalekian
13.5K viewsedited  12:58
باز کردن / نظر دهید
2023-10-31 23:38:41
@mostafamalekian
14.4K views20:38
باز کردن / نظر دهید
2023-10-31 15:40:42
مصطفی ملکیان:

خودشیفتگی از آفات فکری زندگی بشری است.خودشیفتگی معیوب باعث هفت آفت فکری شده و رنج تولید می کند: تعصب، پیش داوری، انحصارطلبی ،بی مدارایی، آرزو اندیشی و عدم تبعیت از خرد و استدلال که به استبداد طلبی ختم می شود. اگر خودشیفتگی را درمان کنیم ام الفسادی را درمان کرده ایم. دنیای بدون این هفت عادت فاصله کهکشانی با جهان امروزمان دارد.

@mostafamalekian
17.7K viewsedited  12:40
باز کردن / نظر دهید