Get Mystery Box with random crypto!

مصطفی ملکیان

لوگوی کانال تلگرام mostafamalekian — مصطفی ملکیان
آدرس کانال: @mostafamalekian
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 61.59K
توضیحات از کانال

🔸جهت انتقادات،پیشنهادات وهمکاری:
👤 @admynchannel
🔸پاسخ به سؤالات متداول (پشتیبان کانال) :
👤t.me/mostafamalekiian
🔸صفحه اینستگرام:
instagram.com/mostafamalekian_official/
🔹کانال ناقد:
@naghedchannel

Ratings & Reviews

3.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 43

2021-11-11 08:59:39 متن سخنرانی مسابقه با خود یا دیگری؟! موفقیت یا رضایت ؟
سخنرانی استاد ملکیان در جمع دانشجویان، فروردین 94
@mostafamalekian
3.1K viewsedited  05:59
باز کردن / نظر دهید
2021-11-11 08:59:08 صوت سخنرانی مسابقه با خود یا دیگری؟! موفقیت یا رضایت ؟
سخنرانی استاد ملکیان در جمع دانشجویان، فروردین 94
@mostafamalekian
3.1K viewsedited  05:59
باز کردن / نظر دهید
2021-11-02 13:20:18 "بی‌توجهی به ارزش‌داوری‌های دیگران"

مصطفی ملکیان

برخی به قدری در این اصل افراط می‌کردند که جزو ملامتیه می‌شدند. این هم البته افراط است. گفته‌اند که درویشی نماز می‌خواند و با ریش خود مشغول بود. هاتفی ندا در داد که ای درویش تو با ریش خود مشغولی. درویش وقتی این را شنید شروع کرد به کندن ریش‌هایش، هاتف ندا در داد که تو هنوز به ریش‌هایت مشغولی.

اینکه کسی کاری کند تا نگاه دیگران را به خودش منفی کند باز به ارزش ‌داوری‌های دیگران بها داده است. بها ندادن به ارزش‌داوری‌های دیگران به این است که تو طبیعی زندگی کنی. طبیعی زیستن یا همان سادگی(simplicity) یعنی حضور و غیاب دیگران در رفتار من تأثیر نداشته باشد. کودک، سادگی دارد و حضور و غیاب دیگران برای او فرقی ندارد. در تفسیر این گفته‌ی مسیح که در سه تا از اناجیل آمده است: «تا بازگشت نکنید و مثل طفل کوچک نشوید، هرگز به ملکوت آسمان ره نمی‌یابید» بیشتر الهی‌دانان و عارفان گفته‌اند منظور «سادگی» کودکان است.

از «سادگی» و طبیعی زیستن، امروزه، فیلسوفان اگزیستانسیالیسم به«زندگی اصیل» تعبیر می‌کنند. یعنی زندگی مطابق فهم و تشخیص خود. اگر اصیل نباشم، زندگی‌ام خودجوشانه و خودانگیخته نیست، بلکه عاریتی است. کاری که از درون خودم می‌جوشد انجام نمی‌دهم. زندگی اصیل یعنی بر مبنای عقل و وجدان اخلاقی خودت عمل کنی.

سعدی در گلستان آورده است:
«زاهدی مهمان پادشاهی بود چون به طعام بنشستند کمتر از آن خورد که ارادت او بود و چون به نماز برخاستند بیش از آن کرد که عادت او تا ظنّ صلاحیت در حق او زیادت کنند. گفت در نظر ایشان چیزی نخوردم که به کار آید، گفت نماز را هم قضا کن که چیزی نکردی که به کار آید»

زندگی اصیل یعنی خلوت و جلوت برای ما فرقی نکند. زندگی اصیل زندگی «خود‌مِحک» «خودسَنجه» و «خودمعیار» است و فرد، ترازوی درست و غلط بودن را در درون خود دارد. در امور نظری عقل خود را داور می‌کند و در امور عملی وجدان خویش را. انسان‌های اصیل، به افکار عمومی، مدهای فکری زمانه، یا آنچه هگلی‌ها «روح زمانه» می‌گویند کاملا بی‌اعتنا هستند. کسی که به ارزش‌ داروی‌های دیگران اهمیت می‌دهد در عُمق وجودش عقده‌ی حقارت دارد. چرا وقتی من داوری خودم این است که کار درستی می‌کنم به خاطر داوری تو دست از کار بر می‌دارم؟ چرا داوری تو را مقدم بر داوری خودم کنم؟ چون خودم را کمتر از تو می‌دانم. در بن و بنیاد این کار، نوعی عقده‌ی حقارت وجود دارد .

سخنرانی دوازده آموزه ی مشترک عارفان ( دوازده گام عرفان عملی )

@mostafamalekian
2.8K views10:20
باز کردن / نظر دهید
2021-10-31 12:09:33 "حق‌گزاری نسبت به هستی"

مصطفی ملکیان

تعبیر «سلامی و وداعی» در ادیان شرقی آمده است. بودا می‌گفت هیچ‌وقت از موجودی، رویدادی و یا فرایندی، جدا نشوید مگر اینکه تمام بدهی‌هایتان را به او پرداخته باشید، چون ممکن است با این شخص، رویداد و یا فرآیند دیگر مواجه نشوید. به این اصل، اصل «حق‌گزاری نسبت به هستی» گفته می‌شود. بودا می‌گفت اگر اصل بی‌ٍثباتی را بپذیرید و باور داشته باشید که ممکن است با این شخص آخرین ملاقاتم باشد، می‌کوشید نسبت به او بدهی نداشته باشید. باید هر وقت از تو جدا می‌شوم، به شکلی از تو جدا شم، که مفاصا حساب با تو داشته باشم. هر دیداری با هر موجودی، رویدادی و فرآیندی، سلامی است و وداعی.

بهترین شخصیتی که در رمان‌ها دیده‌ام، زوربا است که در رمان «زوربای یونانی» تصویر شده است. عشق زوربا، دقیقا عشقی بودایی است. بعد از اینکه محبوبش را به فجیع‌ترین شکلی می‌کُشند به دوستش می‌گوید برویم کنار دریا رقصی بکنیم.اینکه غصه نخوری بی‌رحمی نیست؛ چون برای معشوقی که ناپدید شده هیچ فرقی نمی‌کند که تو غصه‌ بخوری یا نه. اما اگر غصه بخوری، به خودت ستم کرده‌ای. چون خودت نیز مستحق شفقت و عشقی. وقتی با غیاب و فقدان معشوق، همچنان غصه می‌خوری، دیگران را که می‌توانند متعلق عشق و شفقت تو باشند، محروم کرده‌ای.

سخنرانی دوازده آموزه ی مشترک عارفان ( دوازده گام عرفان عملی )

@mostafamalekian
1.2K views09:09
باز کردن / نظر دهید
2021-10-28 12:56:38
حركت نخست برای گام برداشتن به سوی اخلاق آن است كه مردم در رتبه‌بندی بین روح و جسم به رتبه‌بندی روحی نیز سهمی قائل شوند و آن را مهّم درنظر بگیرند.
امّا این تنها راهكار ترویج یك راه زیست اخلاقی در جامعه نیست. در جامعه‌ای كه هزینه‌های عمل كردن به اخلاق بالا باشد و افراد احساس كنند اگر به اخلاق پایبند شوند، دچار ضرر و زیان می‌شوند و امتیازات اجتماعی خود را از دست می‌دهند و نمی‌توانند در جامعه به جایگاه مطلوب خود برسند، دیگر اخلاقی عمل كردن به مرور زمان به حاشیه رانده شده و از زندگی مردم جامعه دورشده و كمرنگ خواهد شد.
#مصطفی_ملکیان
@mostafamalekian
2.6K viewsedited  09:56
باز کردن / نظر دهید
2021-10-26 21:35:58 "عشق،‌ آری ؛ دلبستگی نه!"

مصطفی ملکیان

در عین حال که اصلاح خود، هدف ماست، نسبت به همه‌ی انسان‌ها و بلکه نسبت به همه‌ی موجودات، باید عشق بورزیم. اما عشق، نه دلبستگی.
تفکیک بین عشق و دلبستگی به جهت تاریخی به بودا بر می‌گردد اما در همه‌ی عرفان‌ها پذیرفته شده است. البته بودا تعبیر «شفقت» را به‌کار می‌بُرد و نه عشق. بودا می‌گفت ما باید نسبت به همه‌ی موجودات، شفقت داشته باشیم. می‌گفت علت درد و رنج بشر، دلبستگی است و نجات‌دهنده‌ی انسان از همه‌ی درد و رنج‌ها عشق است. یعنی تا این حد این دو را در تقابل همدیگر قرار می‌داد.

اصل سوم از چهار اصل شریف بودایی همین دلبستگی است که باید جایش را به عشق بدهد. بودا می‌گفت عشق به یک موجود سه مؤلفه دارد: اول اینکه هر خوشی‌ای که امکان‌پذیر است از معشوقت جذب وجود خودت کنی، حتماً جذب وجود خودت بکنی. یعنی همه‌ی خوشی‌هایی که از آن موجود، بالقوه می‌توانی دریافت کنی، بالفعل دریافت کنی. وگر نه بعداً حسرت خواهی خورد.

دوم اینکه هر خوبی‌ای که می‌توانم در حق معشوقم انجام دهم، انجام دهم. یعنی التزام صددرصد به وظایف اخلاقی‌ای که من در قِبال معشوقم دارم.
ویژگی سوم چیزی است که به سبب آن بودا را گاهی پیامبر سنگدل می‌گویند. آن اینکه، اگر به هر جهتی معشوق ناپدید شد، یا به دلیل اینکه واقعاً نابوده شده یا اینکه از منظر و مرئای من بیرون رفته است، من باید چنان رفتار کنم که آن معشوق، گویا اصلا ًوجود نداشته است.

بودا می‌گفت اندوه تو به این جهت است که نمی‌دانی در جهانی زندگی می‌کنی که یگانه اصل ثابت در این جهان، اصل «بی‌ثباتی» است. به گمان من این مُخِ حکمت جهانی و یک زندگی حکیمانه است. این که بدانی در جهانی زندگی می‌کنی که تنها چیز ثابت در این جهان، «بی‌ثباتی» است. فکر می‌کنیم وقتی کسی معشوق ما شد، تا ابد معشوق ما خواهد ماند بنابراین چون او را از دست می‌دهیم اندوه‌زده می‌شویم. غافل از اینکه ارتباط عاطفی بین دو انسان هم مثل سایر امور هستی، ناپایدار است. همه‌ی کسانی که به خاطر از دست دادن چیز محبوبی تأسف می‌خورند به این خاطر است که گمان می‌بُرده‌اند در جهانی زندگی می‌کردند که ثبات دارد.

علی ابن ابی‌طالب می‌گفت:
«الزُّهْدُ کلُّهُ بَینَ کلِمَتَینِ مِنَ الْقُرْآنِ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ (لِکیلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکمْ) وَ مَنْ لَمْ یأْسَ عَلَى الْمَاضِی وَ لَمْ یفْرَحْ بِالْآتِی فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَیهِ؛
دو کلمه از قرآن «زهد» را تفسیر می‌کند: «تا بر آنچه از دست داده‌اید تأسّف مخورید، و بدانچه دست یافته‌اید شادمان نگردید». و آن که بر گذشته تأسّف نخورَد و بر آنچه دست‌یافته شادمان نگردد زاهد کامل است.»(نهج‌البلاغه، حکمت431)

سخنرانی دوازده آموزه ی مشترک عارفان ( دوازده گام عرفان عملی)

@mostafamalekian
875 views18:35
باز کردن / نظر دهید
2021-10-24 15:07:27 "حکمت به من چه؟!"

مصطفی ملکیان

اول اینکه حکمت به من چه به مقام عمل مربوط نمی‌شود بلکه مربوط به مقام نظر است. اینگونه نیست که اگر شاهد ستمی بودیم بگوییم به من چه؛ بلکه از جهت اخلاقی موظفیم واکنش نشان دهیم. در مقام «علم‌آموزی» است که اصل «به‌من‌چه» کارایی دارد. دوم اینکه «حکمت به من چه» به رشته‌ِ تخصصی ما نیز که لازمه‌ی‌ِ استقلال مالی ماست، مربوط نمی‌شود. با این توضیح که اگر می‌خواهیم زندگی‌‌مان اخلاقی باشد، باید استقلال داشته باشیم. برای اخلاقی بودن نیاز به آزادی داریم و برای این آزادی نیازمند استقلال مادی و مالی هستیم و برای این استقلال، نیازمند درآمدیم و برای درآمد، باید شغل و حرفه‌ای داشته‌ باشیم و برای اینکه شغل و حرفه‌ای داشته باشیم باید در یک علم یا فن یا هنر، تخصص داشته باشیم. پس داشتن تخصص در یک علم یا فن یا هنر، شرط لازم اخلاقی زیستن است و حکمت به من چه به این زمینه مربوط نیست.

اما در رابطه با باقی معارف، چه باید کرد؟ عارفان می‌گویند سراغ یادگیری چیزی بروید که در زندگی شما تأثیر داشته باشید. تنها پی پاسخ سؤالاتی بروید که این سه ویژگی را داشته باشند:

سوالاتی که قبل از خطور خودِ سؤال به ذهن‌تان با بعد از خطور آن به ذهن، زندگی عملی‌تان فرق کند.
سؤالاتی که قبل از جواب‌یابی و بعد از جواب‌یابی، در زندگی عملی فرقی ایجاد می‌کنند
و سوالاتی که اگر جواب آن x باشد فرق می‌کند با زمانی که جوابش y باشد.

اما رفتن پی دیگر سؤالات،‌ زندگی شما را ناخوش می‌کند.
گویند که در سقسین ترکی دو کمان دارد
گرزین دویکی گم شد ما را چه زیان دارد

توجه کنیم اطلاعاتی که پی آن هستیم، درزندگی عملی ما تأثیری دارند یا نه. این چیزی است که از آن تعبیر به «حکمت به من چه» می‌شود. پیامبر اسلام در دعای خود از «علم غیر نافع» به خدا پناه می‌بُرد: «اللهم إنّی أعوذ بک من علمٍ لاینفع» کریشنامورتی می‌گفت باید «رهایی از دانستگی»‌ پیدا کنید. یعنی باید ارزش دانستن در نظرتان به صفر برسد. تا وقتی کتاب می‌بلعید به جایی نمی‌رسید. مگر اینکه کتابی که می‌خوانید جزء آن سه دسته باشد که اشاره شد.

تصفیه‌خانه‌ی «به‌من‌چه» واقعا زندگی را زیرورو می‌کند. رها کردن دانش جغرافیا، تاریخ، بخشی از فلسفه و.. لازمه‌ی عمل به این گام است؛ مگر اینکه رشته‌ی تخصصی ما باشد. اینکه خوش‌بینی چه فرقی با زودباوری دارد و ما چگونه بین این‌دو بالانس ایجاد کنیم، برای زندگی ما اثرگذار است که راجع به آن چیزی نمی‌دانیم. شمس می‌گفت «گفتند جُحی را که: این سو بنگر که خوانچه‌ها [طبق‌های غذا] می‌برند. جُحی گفت: ما را چه؟ گفتند که به خانه‌ی تو می‌برند. گفت: اکنون شما را چه؟»

هیچ‌یک از عارفان ما به اندازه‌ی شمس تبریزی بر این مؤلفه تأکید نکرده است. جایی در باب مردی که از اختلاف اهل‌تشبیه و اهل‌تنزیه در صفات و ذات خداوند عاجز شده بود ونمی‌دانست به کدام التزام بورزد، حکایت جالبی دارد. همسر این مرد، وقتی حال ناخوش مردش را می‌بیند می‌گوید:
«‌ای مرد هیچ عاجز مشو، و سرگردانی میندیش. اگر بر عرش است و اگر ‌بی‌عرش است، اگر در جای است و اگر ‌بی‌جای است، هر جا که هست عمرش دراز باد! دولتش پاینده باد! تو درویشی خویش کن و از درویشی خود اندیش.»

سخنرانی دوازده آموزه ی مشترک عارفان ( دوازده گام عرفان عملی )

@mostafamaleki
2.5K views12:07
باز کردن / نظر دهید
2021-10-22 11:39:11 خودت را با واقعیت ها سازگار کن نه واقعیات را با خودت|مصطفی ملکیان| درسگفتار روانشناسی اخلاق| مؤسسه پرسش
@mostafamalekian
1.5K viewsedited  08:39
باز کردن / نظر دهید
2021-10-22 11:36:55
خودت را با واقعیت ها سازگار کن نه واقعیات را با خودت|مصطفی ملکیان| درسگفتار روانشناسی اخلاق| مؤسسه پرسش
@mostafamalekian
1.6K views08:36
باز کردن / نظر دهید
2021-10-21 12:16:15 "کنش بی خواهش"

مصطفی ملکیان

"کنش بی‌خواهش" که اصل آن در آیین هندو است، جزو مشترکات همه‌ِ عرفان‌های عملی است. در آیین هندو می‌گفتند یا شما خواهش دارید ولی کنش ندارید، یا هم کنش دارید و هم خواهش؛ اما هر دو خطاست، شما باید «کنش بی‌خواهش» داشته باشید.

هر چه از شما بر می‌آید انجام دهید اما دیگر مطلقاً به اینکه چه خواهد شد کاری نداشته باشید. برای موفقیت ما -مثلاً در کنکور- ملیاردها عامل باید دست‌ دردست هم دهند که تنها یکی از آن عوامل، کوشش و فعالیت خود ماست. درس خواندن من، شرط لازم موفقیت هست، اما هرگز شرط کافی نیست. در چرخ و پرِ عالَم، نباید منتظر عوامل دیگر ماند. چیزی در جهان نیست که آدم بتواند از رسیدن به آن مطمئن باشد.

در اسلام، از «کنش بی‌خواهش» به «توکّل» تعبیر شده است. یعنی اینکه تو کارت را بکن و نتیجه را به دوش خداوند بینداز و بلافاصله بعد از انجام یک کار، به کار دیگری بپرداز. ما بسیاری از امکانات ذهنی و روانی خود را از دست می‌دهیم چون منتظر نتیجه‌ایم؛ در حالی‌که نتیجه، در اختیار ما نیست.

سخنرانی دوازده آموزه ی مشترک عارفان ( دوازده گام عرفان عملی )

@mostafamaleki
2.2K views09:16
باز کردن / نظر دهید