Get Mystery Box with random crypto!

مصطفی ملکیان

لوگوی کانال تلگرام mostafamalekian — مصطفی ملکیان
آدرس کانال: @mostafamalekian
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 61.59K
توضیحات از کانال

🔸جهت انتقادات،پیشنهادات وهمکاری:
👤 @admynchannel
🔸پاسخ به سؤالات متداول (پشتیبان کانال) :
👤t.me/mostafamalekiian
🔸صفحه اینستگرام:
instagram.com/mostafamalekian_official/
🔹کانال ناقد:
@naghedchannel

Ratings & Reviews

3.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 40

2021-12-13 11:18:25 "اگر خدا نباشد همه‌چیز مجاز است؟!"

مصطفی ملکیان

در این مجال قصد دارم به تفهیم و تشریح جمله معروف داستایوفسکی «اگر خدا نباشد همه‌چیز مجاز است» بپردازم. در یک سطح می‌توان با این جمله این‌گونه روبه‌رو شد که حضور خدا برای مذهبیون افاده معنا می‌کند و بنابراین یک فرد مذهبی اگر از مذهب فاصله بگیرد دچار بحران معنا می‌شود و بنیان اخلاق برای او فرو می‌ریزد و درنتیجه اگر خدا نباشد همه‌چیز از نظر آن‌ها مجاز است؛ درحالی‌که این فهم اشتباه است و باید توجه نمود که آنچه برای مذهبیون اهمیت دارد و بنیان اخلاق برای آن‌ها محسوب می‌شود وجود یا عدم وجود خدا نیست و آن‌ها بیم حضور خدا را ندارند؛ بلکه وجود بهشت و جهنم است که سبب می‌شود به اخلاقیات اهمیت دهند و اگر خداوند اعلام کند که دیگر بهشت و جهنم وجود ندارد که مذهبیون در صورت اخلاقی زیستن به بهشت بروند و با بی‌اخلاقی وارد جهنم شوند دیگر افراد مذهبی اخلاق را رعایت نمی‌کنند و بنیان اخلاق برای آن‌ها فرو می‌ریزد زیرا آن‌ها به جهت خوف از جهنم و امید به بهشت اخلاقیات را رعایت می‌کنند و به اخلاق اهمیت می‌دهند.

درواقع حرف دل مذهبیون این است که اگر بهشت و جهنم نباشد همه‌چیز مجاز است و اگر چنین اتفاقی بیافتد و خداوند بهشت و جهنم را نابود کند علیرغم این‌که خدا وجود دارد افراد مذهبی پایبند اخلاق نخواهند بود؛ زیرا آنچه برای افراد مذهبی مطرح است بیم از جهنم و امید به بهشت است. باید توجه کرد که داستایوفسکی این جمله را در معنای عمیق‌تر بیان می‌کند. سطح عمیق‌تر که می‌توان با این جمله روبه‌رو شد شامل انسان‌هایی است که خدا را فارغ از بهشت و جهنم پرستش می‌کنند و حتی اگر بهشت و جهنم وجود نداشته باشد باز هم خداوند را اطاعت می‌کنند؛ مانند علی بن ابیطالب که در مناجات با خدا می‌گوید من اگر بر آتش جهنم تو صبر کنم چگونه بر فراق تو صبر خواهم کرد. افراد مذهبی باید توجه کنند که علی بن ابیطالب خدا را شایسته ستایش می‌بیند و به همین دلیل او را بدون در نظر گرفتن بهشت و جهنم عبادت می‌کند،

مانند هنگامی‌که یک گل زیبا را می‌بینیم و زیبایی و عطر آن را تحسین می‌کنیم، فارغ از این‌که ستایش گل ما را نه به بهشت می‌برد و نه از جهنم دور می‌کند. علی بن ابیطالب معتقد است خدا را باید مانند این گل ستود، بدون در نظر گرفتن بهشت و جهنم. ایشان بیان می‌کنند که گروهی خدا را به خاطر میل به بهشت عبادت می‌کنند که عبادت تاجران است و گروهی به خاطر ترس از جهنم که عبادت بردگان است و آزادگان هستند که خدا را به خاطر خودش عبادت می‌کنند.

اگر از این منظر بنگریم ممکن است علی بن ابیطالب بگوید اگر خدا نباشد همه‌چیز مجاز است. اگر از این دو سطح عبور کنیم درواقع باید اشاره‌کنم که من با داستایوفسکی موافق نیستم که اگر خدا نباشد همه‌چیز مجاز است. فرودست‌ ها می‌گویند اگر بهشت و جهنم نباشد همه‌چیز مجاز است و کسانی که عمیق‌تر هستند می‌گویند اگر خدا نباشد همه‌چیز مجاز است و من می‌گویم اگر خدا هم نباشد همه‌چیز مجاز نیست؛ زیرا حتی اگر خدا نباشد انسان برای اینکه به انسانیت خود وفادار باشد و سر در منجلاب حیوانیت نکند و همان‌گونه که پاسدار جسم و ظاهر خود است پاسدار روح خود نیز باشد باید کارهایی انجام دهد لذا اگر خدا و بهشت و جهنم هم نباشد همه‌چیز برای او مجاز نیست.

درواقع به نظر من انسانی که بدون در نظر گرفتن بهشت و جهنم و وجود داشتن خدا، اخلاقی زندگی می‌کند از کسانی که برای بهشت و جهنم اخلاق را رعایت می‌کنند (تاجران و بردگان) بسیار شریف‌تر است؛ زیرا این فرد بیم جهنم و امیدی به بهشت ندارد و هم‌چنین او از کسانی که فارغ از بهشت و جهنم در جهت لقاءالله، نیز اخلاقی زندگی می‌کنند شریف‌تر است؛ زیرا کسانی که در جهت لقا الله اخلاقی زندگی می‌کنند باز هم به همان هدایت و حراست الهی امید دارند؛ اما کسی که نه برای بهشت و جهنم و نه برای خدا اخلاقی زندگی می‌کند این فرد بیم و امیدی به چیزی ندارد و نه در پی رهایی از جهنم است و نه در پی بهشت یا هدایت الهی. او اخلاق را از این جهت رعایت می‌کند که انسان را شریف‌تر از آن می‌داند که خود را به بی‌اخلاقی بیالاید و زشت زندگی کند؛ هرچند کسانی که صرفاً برای خود خدا او را پرستش می‌کنند در سطحی بالاتر از تاجران و بردگان قرار می‌گیرند.

گفتگوی شفاهی، مهر 98


@mostafamalekian
7.7K viewsedited  08:18
باز کردن / نظر دهید
2021-12-11 22:17:04 علوم توصیفی اخلاق

مصطفی ملکیان

علومی داريم كه درباره امور اخلاقی سخن می گويند اما سخنی كه درباره امور اخلاقی می گويند، جنبه ارزشی ندارد و كاملا جنبه توصيفی دارد كه روی هم رفته به آنها اخلاق توصيفی می گويند كه منحل به دو دانش می شود:

الف) روانشناسی اخلاق

ب) جامعه شناسی اخلاق.

روانشناسی اخلاق می گويد انسانها وقتی در حال گذران زندگی اخلاقی‌شان هستند، در روان‌شان چه می‌گذرد و جامعه‌شناسی اخلاق هم می‌گويد وقتی انسانها به عنوان شهروندان جامعه، به اخلاقی كه عقيده‌مند هستند رفتار می‌كنند و التزام می‌ورزند، چه آثار و نتايج اجتماعی بر اين التزامشان به اخلاق مترتب هست. اين دو تا فقط توصيف می كنند كه اخلاق در يك جامعه چگونه هست و چگونه نيست و نتيجه اجتماعی و مناشی و خواستگاههای روانی اين گونه رفتارها را نشان می‌دهند. روانشناسی اخلاق می‌گويد كه چرا ايرانيانِ اوايل قرن بيستم، به آن شكل رفتار می‌كردند و جامعه شناسی اخلاق هم می گويد نتيجه آنگونه رفتار كردنشان چه خواهد بود. اين دو علم، توصيفی‌اند و به اينكه فلان اخلاق و رفتار درست هست يا نيست، نمی پردازند بلكه می‌گويند اخلاقی كه دارند، اين است و نه چيزی ديگر.

ميخواهم بگويم كه اين دو تا علم كه در اخلاق توصيفی داريم، سخن‌شان اين است كه مردم چه هنجارهای اخلاقی را دارند و يا ندارند. مثال بزنم مثلا می گويند ايرانی‌ها برای "غيبت كردن"، ارزش منفی ِ چندانی قائل نيستند، اين را روان شناسی اخلاق و جامعه شناسی اخلاق می توانند بگويند يعنی فقط توصيف می كنند ولی نمی گويند كه آيا ايرانی ها كه اينگونه رفتار مي كنند، دارند خطا می كنند يا خير.

منبع: چهل و سومین نشست حلقه دیدگاه نو
@mostafamalekian
2.5K views19:17
باز کردن / نظر دهید
2021-12-10 18:52:31 اقسام فلسفه عملی

مصطفی ملکیان

فلسفه عملی به گمان بعضی متفکران می‌تواند به سه قسمت تقسیم شود:

اخلاق فردی
اخلاق فردی که در این اخلاق، فاعل همیشه فرد هست و ارتباط این اخلاق هم ارتباط یک فرد است با فرد دیگری.

فلسفه حقوق یا قانون:
منظور از حقوق، Law است نه فلسفه حق right. که عبارت است از اینکه روشن می‌کند که چه موقع خلاف اخلاق عمل کردن، استلزام دارد که ما برای انجام دهندة آن عمل غیر اخلاقی، از قوة قهریه استفاده کنیم. در زندگی خیلی مواقع یک فردی که از لحاظ فردی، اخلاق مدار است، از ناحیة یک فرد دیگر با عمل غیراخلاقی مواجه می‌شود. آیا همیشه یک انسانِ اخلاقی که خودش اخلاق فردی را رعایت می‌کند (به فرض) وقتی با یک عمل غیراخلاقی از ناحیة فرد دیگری مواجه می‌شود، می‌تواند در واکنش نشان دادن به آن عمل غیراخلاقی دیگری، از قوه قهریه استفاده کند؟ از خشونت استفاده کند؟

به نظر می‌آید که همیشه نمی‌شود این کار را کرد. من نمی‌توانم وقتی یک نفر عمل متکبرانه ورزید، و من عمل او را دیدم، به قوه قهریه متوسل شوم و به آن رفتار متکبرانه واکنش نشان بدهم ولی بعضی وقت‌ها می‌شود. حال سؤال این است که کجا می‌شود و کجا نمی‌شود؟ فلسفه قانون/حقوق، آن شاخه از فلسفه عملی است که می‌گوید در کجا در مواجهة با اعمال غیراخلاقی باید به قوه قهریه متوسل بشویم و در کجاها نباید متوسل شویم. کجا موجه است توسل و کجا خیر.

فلسفه سیاسی
فلسفه سیاسی که می‌شود تعبیر کرد به فلسفه دولت یا حکومت. ریشه فلسفه سیاسی، در فلسفه حقوق هست. چون دولت بدون قانون اصلاً قابل تصور نیست. فلسفه حقوق پیش زمینه و لازمه فلسفه سیاسی است. در فلسفه سیاسی می‌خواهیم مشخص کنیم که چه نوع نظام سیاسی‌ای و چه نوع نهادهای سیاسی‌ای و چه نوع اعمال سیاسی‌ای بر طبق موازین اخلاقی هستند. در اینجا فلسفه سیاسی، یک شاخه مهمی از فلسفه عملی/ethics است.

در فلسفه سیاسی با دو چیز سروکار داریم:

نهادها، مؤسسات، سازمان‌های سیاسی.

افرادی که در آن نهادها، مؤسسات و سازمانهای سیاسی کار می‌کنند.

پس فلسفه سیاسی می‌گوید این نهادهای سیاسی به حکم اخلاقی، باید به چه شکلی باشند و چگونه نباید باشند. قوه مجریه چگونه باید و نباید باشد. قوه قضائیه و مقننه چگونه باید باشند و چگونه نباید باشند. اخلاق موسساتی که با حکومت سروکار دارند، اخلاق آنها از این جهت که یک سلسله نهاد و موسسه هستند، چگونه باید باشد و چگونه نباید باشد. یعنی فلسفه سیاسی در شاخه اخلاقِ نهادهای سیاسی.

اما نهادهای سیاسی، حاصل اعمال افراد هستند. نهاد فقط براساس اعمال افرادی که دارند فعلی انجام می‌دهند بوجود می‌آیند یعنی انسانهای شاغل در آن نهادها. یعنی درباره این اعمالی که انسانها در دل نهادهای سیاسی انجام می‌دهند، متصف به صفت‌های اخلاقی و غیراخلاقی می‌شوند. این گروه از اخلاق، مربوط است به اخلاق فاعلان سیاسی و عاملان سیاسی. مثل رساله شهریار ماکیاولی که در این قسمت جای می‌گیرد. شهریار می‌گوید کسانی که در نهاد سیاست عمل می‌کنند، چگونه باید عمل بکنند و چگونه نباید عمل بکنند یعنی فاعلان سیاسی و عاملان سیاسی. اخلاق فردی تمایزی با فلسفه سیاسی دارد و آن این است که وقتی به من می گویند که "باید راست بگویی"، دیگر مهم نیست که آیا من در نهاد خانواده به سر می‌برم یا در نهاد اقتصاد در حال خرید هستم و تولید و توزیع و فروش می‌کنم و یا در نهاد تعلیم و تربیت هستم یعنی معلم یا دانشجو و یا شاگرد و یا استاد هستم. این‌ها هیچکدام مهم نیست. به من می گویند که تو "باید راست بگویی" که مربوط است به اخلاق فردی؛ زیرا هیچ اهمیتی ندارد که در کدام نهاد باشم. مهم این است که باید راستگویی را مراعات کنم.

اما وقتی که صحبت سر فلسفه سیاسی است، آنجا درباره اعمال، از آن رو که در نهاد سیاست هست، بحث می‌کنیم. در اینجا، ما دیگر بی رنگ نیستیم و خودِ ورود به سیاست، یک سلسله کارهایی را پیش پای تو می‌گذارد که اخلاق از تو می‌خواهد که یک سری کارها را به آن شکل انجام بدهی نه به این صورت. این توقعات سیاسی را به این صورت برآورده کنی نه به آن صورت. اخلاق فردی، اخلاقی است که نهادی که فاعل در آن قرار دارد، تاثیری ندارد. اما در اخلاق سیاسی کاملاً تأثیر دارد که من در نهاد سیاست قرار گرفته‌ام و حالا از من توقع می‌رود که در نهاد سیاست موازین اخلاقی را رعایت کنم. این سه تا علم، باید و نباید اخلاقی را روشن می‌کنند. یک قسمت را "اخلاق فردی" روشن می‌کند و یکی هم "فلسفه قانون" و یکی هم "فلسفه سیاسی".

منبع: چهل و سومین نشست حلقه دیدگاه نو
@mostafamalekian
3.8K views15:52
باز کردن / نظر دهید
2021-12-10 10:35:43
آکادمی آگاپه برگزار می‌کند:

دوره آموزشیِ "فلسفه و اخلاق نیکوکاری" با تدریس *استاد مصطفی ملکیان*.

موضوع درس: تبیین مبانی فلسفی و اخلاقی نیکوکاری

چهارشنبه ۲۴ آذر ماه، ساعت ۱۰ الی ۱۲

جهت حضور در این نشست فرم ذیل را تکمیل نمایید:
(ثبت نام رایگان است)

https://agp.ngo/90TIfuDjgD
963 views07:35
باز کردن / نظر دهید
2021-12-10 02:20:02 تفاوت طمع و حرص

مصطفی ملکیان

حرص و طمع به هم خیلی نزدیکند اما دو چیزند حرص یعنی زیاده خواهی یعنی بیش از حد نیاز بخواهید از چیزی داشته باشید یعنی اگر فرض کنید من با ماهی n میلیون زندگیم می گذرد اگر طالب 2n میلیون تومان باشم به من می گویند تو فرد حریصی هستی.
طمع یک تفاوتی با حرص دارد طمع در این است که من به مال شما و آنچه شما داری چشم دوخته باشم. طمع خیلی هم افق با حرص است اما فرق دارد.

در حرص من زیاده خواهم اما در آنچه زیاده خواهم برایم مهم نیست،از چه طریقی به دست آورم. اما در طمع من به آنچه تو داری چشم دارم و می خواهم او را از چنگ تو در آورم.
وقتی بچه ای با برادرش غذا می خورد یک وقتی بیش از اندازه غذا می خورد او حرص دارد به غذا اما یک وقتی می خواهد سیب برادرش را هم بخورد او در واقع طمع دارد. بنابراین طمع یک طرف مقابل هم دارد برخلاف حرص.

منبع: معرفی کتاب طمع، نوشته فیلیپس.ای تیکل
@mostafamalekian
862 viewsedited  23:20
باز کردن / نظر دهید
2021-12-07 17:12:52 فایل صوتی سخنرانی «جنبش فکری دانشجویی از دیدگاه معرفت شناختی و اخلاقی»| مصطفی ملکیان | به مناسبت بزرگداشت روز دانشجو
@mostafamalekian
4.0K viewsedited  14:12
باز کردن / نظر دهید
2021-12-07 17:12:08
فایل صوتی سخنرانی «جنبش فکری دانشجویی از دیدگاه معرفت شناختی و اخلاقی»| مصطفی ملکیان | به مناسبت بزرگداشت روز دانشجو
@mostafamalekian
4.1K viewsedited  14:12
باز کردن / نظر دهید
2021-12-07 16:33:04 به مناسبت #روز_دانشجو

منش و شیوه مصطفی ملکیان در دوره تدریس

مصطفی ملکیان

هیچ گاه حضور و غیاب نمی کردم

از سال 1365 كه وارد دانشگاه شدم، چه زمانى كه در مقطع ليسانس تدريس مى‏كردم چه زمانى كه در مقطع فوق ليسانس تدريس مى‏كردم و چه الان كه چند سال است در مقطع دكترى فقط درس مى‏دهم هيچ گاه حضور و غياب نكردم، هرچه قدر دانشگاه پافشارى مى‏كرد، مى‏گفتم ؛ من اهل حضور و غياب نيستم. استدلال من اين بود كه اگر درس استاد جذابيت علمى يا معنوى براى دانشجو داشته باشد حضور و غياب هم كه نكنى دانشجو مى‏ آيد. درس يا بايد جذابيت علمى داشته باشد يا معنوى و اگر اين جذابيت را نداشته باشد با زور حضور و غياب فقط مى‏توانيد بدنش را بياوريد بدون اينكه استفاده علمى و معنوى ببرد.

فاصله ایجاد نکردن بین استاد و دانشجو

اگر حمل بر خودستايى نباشد من تا الان كه در دانشگاه تدريس كردم و در خدمت شما هستم حتى يك كيف معمولى، يك كيف سامسونت دستم نگرفتم، با اينكه خود شما هم مى‏دانيد كه امروز يك دانشجوى دوره ليسانس هم كه يك جوان هيجده نوزده ساله است با كيف سامسونت سر كلاس مى‏آيد. مى‏گويم يك كيف سامسونت هم يك فاصله ايجاد مى‏كند. وقتى دانشجو اين را مى‏بيند احساس مى‏كند كه انگار معلم ما، مثل خودمان نیست.

تأثیرات منفی تکبر استاد
من بارها و بارها گفته‏ ام ما كه نمى‏توانيم تمام عالم و آدم را مرفّه كنيم، فقر مادى كه ريشه كن كردنى نيست، لااقل كارى كنيم كه فقر براى فقير قابل تحمل شود. استادى كه از اول با تكبر سر كلاس مى‏رود فاصله ايجاد مى‏كند، شما وقتى جلوى شاگرد بلند شويد، وقتى ابتداء به سلام كنيد تأثيرش را خواهيد ديد. اين‏ها فيلم بازى كردن نيست، اين‏ها بايد در انسان جبلى شود.

اگر يك سؤال دانشجو جواب داده شود بهتر از اين ناهار است
من در تمام سالهايى كه در دانشكده ادبيات بودم خدا شاهد است در مجموعه اين سال‏ها بيست وعده ناهار نخورده‏ام چرا؟ چون وقتى دانشجو به اتاق من مى ‏آيد. اگر بگويم آقا برو بيرون وقت ناهار من است، رنجيده مى‏شود. ناهار را روى ميز مى‏گذاشتند ولى وقت نمى‏شد بخورم، آنقدر دانشجو سؤال مى‏پرسيد و اشكال مطرح مى‏كرد تا اينكه ساعت 2 شده بايد مى‏رفتم كلاس بعدى. اگر يك سؤال دانشجو جواب داده شود بهتر از اين ناهار است، حال شما در اتاق فلان استاد بروى بگويد؛ آقا مگر نمى‏بينى من ناهار مى‏خورم يا اصلاً در اطاقش را قفل كند اين استاد اگر علامه دهر هم باشد روى دانشجو تأثير گذار نخواهد بود.

فرق است بين استادى كه آمده در دانشگاه تا آن چيزى را كه دارد به ديگران هم، بدهد تا آن استادى كه آمده هرچه را ندارد بگيرد.

دانشجو بايد احساس كند كه استاد آمده تا چيزى را كه دارد به او بدهد نه چيزى را كه ندارد از او بگيرد، من بارها گفتم آنچه مهم است اين است كه دانشجو احساس نكند كه استاد پول و شهرت ندارد و آمده از طريق ما به شهرت برسد، يعنى آن چيزى را كه ندارد از ما بگيرد، فرق است بين استادى كه آمده در دانشگاه تا آن چيزى را كه دارد به ديگران هم، بدهد تا آن استادى كه آمده هرچه را ندارد بگيرد.

سخنرانی استاد ملکیان در گفتگو با معلمان دینی، دهه 80

@mostafamalekian
5.0K viewsedited  13:33
باز کردن / نظر دهید
2021-12-06 16:47:23 "در عالم هستی همه چیز را به رایگان به ما داده اند ؛ در عالم، نظام، نظام رایگان بخشی است."

مصطفی ملکیان

هر انسان یک گره گاه از هستی است. ما هر کداممان، یک گره گاهیم و گره گاه ها، بسته به خودشان نیستند. اگر تو خیلی آی کیو و حافظه ات قوی تر است، قدرت یادسپاری و یاد آوری ات بیشتر است، سلامت بدنی ات بیشتر است، زیبایی بیشتری داری، در ساحت های مختلف، توانایی های فراوانی داری، همه اش را به رایگان به ما داده اند؛ در عالم، نظام، نظام رایگان بخشی است.

موسی در قرآن به قارون می گفت: « تو که این همه ثروت داری، مقداریش را به فقرا ببخش. قارون دو دلیل آورد؛ اول این که خدا مگر خودش نمی تواند بپردازد؟ چرا خودش نمی پردازد و از من می خواهد بپردازم؟ اگر خدا می خواست فقرا را سیر کند، چرا خودش این کار را نکرد؟ خودش نمی دهد آن وقت از من می خواهد بدهم؟ و دوم - که به بحث ما مربوط است- این بود که گفت: من که این ها را از کسی نگرفتم؟ خودم علم وفن یاد گرفتم، رفتم و فلان کارها را انجام دادم و پولدار شدم.

جواب قارون این است که آن علم که تو داری و بقیه نداشتند را چه کسی به تو داد؟ ممکن است بگویی پدر و مادرم، آی کیو شان بالا بود، باز می پرسند آیا پدر و مادرت را خودت انتخاب کرده بودی؟ کجایش را می خواهید بگویید مال خودم است؟ بنابراین، وقتی بنا است که من هیچ چیزی از خودم نداشته باشم به این معنی است که همه چیز را به رایگان به دست می آوردم.

من اگر خیر خواه شما باشم، باید سعی کنم که شما بیشترین لذت ممکن را در زندگی و کمترین درد ورنج ممکن را ببری. این جا هم البته مشکلی وجود دارد. اولا من اگر خیر خواه شما باشم، زود، به شما یاد می دهم که در زندگی،دار ، دار تزاحم است. یعنی در زندگی، همه چیز را نمی توان با هم داشت. بنابراین، آدم در هرگام زندگی، باید یک قربانی بکند.

نمی خواهم وارد بحث فلسفی این که دار دنیا «دار تزاحم است» بشوم. می خواهم آن را با بحث خودمان تطبیق کنم. فرض کنید که احساس گرما می کنید. اولین کار که می کنیم به کسی می گوییم که پنجره را باز کن. تا پنجره را بازمی کند، می بینم که سر و صدا ما را اذیت می کند. یعنی می خواستم هوا خنک شود، اما با آن که هوا خنک شده، سر و صدا داخل می آید. می خواهم سر و صدا تو نباشد، هوا گرم می شود. فرض کنید با خود می گویید، یک دستگاهی درست می کنم که نه بگذارد سر و صدا داخل بیاید و نه هوا گرم شود. اگر این چنین دستگاهی بخواهی، البته باید پول بدهی.

در زندگی این گونه نیست که همه چیز را بشود با هم خواست. ما در هر قدم زندگیمان، در برابر هر دو راهی یا سه راهی یا n راهی قرار می گیریم، معنایش این است که یک چیز را باید فدای چیز دیگر کنیم. همه چیز با هم قابل جمع نیست. بنابر این اگر علم می خواهی، علی القاعده باید از قدرت صرف نظر کنی. اگر قدرت می خواهی، احتمالا باید از محبوبیت صرف نظر کنی. من نمی توانم هم رییس جمهور کشوری باشم و هم محبوبیتم را حفظ کنم. وقتی من می خواهم به تو لذت بدهم، اولین چیزی که باید به تو بگویم این است که چون لذت ها با هم قابل جمع نیستند، پس باید در زندگی، هر لذتی، به قیمت از دست دادن n لذت دیگر، به وجود بیاید.

سخنرانی استاد مصطفی ملکیان تحت عنوان "تحلیلی درباب تراژدی عاشقی و مهجوری"

@mostafamalekian
4.9K viewsedited  13:47
باز کردن / نظر دهید
2021-12-05 08:59:35
انتشار ترجمه عربی کتاب «زمین از دریچه آسمان»، مصطفی ملکیان با عنوان «الأرض من نافذه السماء»

این کتاب حاصل درسگفتارهای ارائه شده توسط مصطفی ملکیان در مؤسسه سروش مولانا می باشد که در سال ۱۳۹۷ توسط انتشارات سروش مولانا منتشر شد.

@sorooshemewlana
@mostafamalekian
5.2K viewsedited  05:59
باز کردن / نظر دهید