Get Mystery Box with random crypto!

'مولفه اول معنویت این است که انسان عزمش را جزم کند و تصمیم جدی | مصطفی ملکیان

"مولفه اول معنویت این است که انسان عزمش را جزم کند و تصمیم جدی بگیرد که دنبال مسائلی برود که حل آنها، در مقام عمل، زندگی او را متفاوت کنند."

مصطفی ملکیان

مهمترین فرزند عقلانیت استدلال گرایی است. استدلال گرایی یگانه فرزند عقلانیت نیست، اما مهمترین فرزند آن است. استدلال گرایی به این معناست که در مقام اتخاذ رأی، هیچ رأیی را نپذیرید، مگر اینکه به سود آن دلیلی بیاید که برای خود شما قاطعیت داشته باشد؛ به این معنا که در هیچ کدام از مقدمات آن نتوان خدشه کرد.

اما فرهنگ ما علاوه بر ساحت باور ، دو ساحت دیگر (ساحت عاطفه و ساحت اراده) نیز دارد. برای این دو ساحت، نیازمند چیزی بنام معنویت هستیم. بارها گفته ام تمدن های مختلفی که در تاریخ ظهور کرده اند، هیچ کدام به نتیجه نرسیده اند، به جهت اینکه یا در آنها، عقلانیت فدای معنویت شده و یا معنویت فدای عقلانیت شده است. باید بتوانیم به حق هیچ کدام از این دو جفا نکنیم؛ نه این را پیش پای آن ذبح کنیم و نه آن را قربانی این کنیم.

مراد من از معنویت، دین نیست. تجربه تاریخی در طول تاریخ نشان داده است دین، هم بزرگترین یار و یاور معنویت بوده است و هم بزرگترین دشمن آن. تلقی ای از دین، می تواند صد در صد به زیان معنویت عمل کند و اگر تلقی دیگری از دین داشته باشید، می تواند صد در صد به سود معنویت عمل کند. اما به هر حال مرادم از معنویت، دین نیست. دین کسانی مُمِدّ معنویت بوده و دین کسانی هم مزاحم آن بوده است. مراد من از معنویت، مجموعه یک سلسله از مؤلفه هاست.

در ناحیه احساسات و عواطف و اراده های خود مؤلفه هایی را باید داشته باشیم. اگر دوستان مداقه کنند درمی یابند چنانچه این مؤلفه ها در ما جمع شوند، می توان گفت انسانهایی هستیم که کاملا متوقع است آینده بهتری داشته باشیم.

مؤلفه اول معنویت این است که انسان عزمش را جزم کند و تصمیم جدی بگیرد که دنبال مسائلی برود که حل آنها، در مقام عمل، زندگی او را متفاوت کنند و به دنبال مسائلی طی طریق نکند که وقتی هم آنها حل شوند، در زندگی عملی او هیچ تاثیری نداشته باشند. به تعبیر بهتر، اولین شاخصه انسان معنوی این است که مهمترین و بنیادی ترین مسئله برای او مسئله "چه کنم؟" است، نه هیچ مسئله دیگر.

انسانهای معنوی سه دسته از مسائل را مهم می دانند. می گویند به سراغ مسائلی بروید که قبل از راهیابی آنها به ذهن شما، زندگی تان متفاوت است با بعد از آنکه به ذهن شما راه پیدا می کنند هم چنین به سراغ مسائلی بروید که قبل از آنکه آنها راه حل خود را پیدا کنند، زندگی تان متفاوت می شود با بعد از آنکه راه حل خود را پیدا می کنند و بالاخره به سراغ مسائلی بروید که وقتی راه حل "الف" را پیدا می کنند، زندگی تان متفاوت می شود با وقتی که راه حل "ب" را پیدا می کنند.

از دیدگاه یک انسان معنوی پرداختن به همه مسائل دیگر، پرداختن به یک امر بیهوده و تضییع عمر است. اینکه در همه ادیان و مذاهب از علم غیر نافع شکایت شده است، به همین دلیل است. علم غیر نافع، علمی است که در مقام عمل تاثیری ندارد. در متون دینی ما آمده است « "اللهم انی اعوذ بک من علم لا ینفع" خدایا از دانشی که سودمند نیست، به تو پناه می برم.

باید از واقعیت هایی با خبر شویم که وقتی از آنها با خبر می شویم، زندگی مان تفاوت عملی پیدا کند و گرنه خیلی چیزها هستند که اگر بدانید، واقعیتی را دانسته اید. اگر مثلا بدانم بر روی این دیوار چند مورچه راه می رود، در زندگی من چه تاثیری دارد؟ کشف واقعیت برای انسان معنوی، ارزش ذاتی ندارد و مطلوب بذاته نیست.

سخنرانی "اصلاح فرد و بهسازی جامعه"

@mostafamalekian