Get Mystery Box with random crypto!

(ادامه) مثلا اگر باور کنید که این آقا یا خانمی که شعار می‌ | مصطفی ملکیان

(ادامه)

مثلا اگر باور کنید که این آقا یا خانمی که شعار می‌دهد، این ادعا‌ها را برای ارمغان آوردن نظم و ثبات یا امنیت یا رفاه یا عدالت یا برابری یا آزادی یا برادری یا صلح برای جامعه مطرح می‌کند، احتمال مخالفت شما با او بسیار و احتمال موافقت تان با او بسیار زیاد می‌شود، اما اگر بفهمید که این‌ها بهانه است و این آقا یا خانم می‌خواهد رییس حزب یا رییس‌جمهور یا ... باشد، احتمال موافقت با او پایین می‌آید و احتمال موفقیت آن فرد هم پایین می‌آید؛ بنابراین چنان‌که تامس نیگل در کتاب «امکان دیگرگزینی» با استدلال قوی نشان داده، اگر شما احراز کنید که من اهداف دگرخواهانه را دنبال می‌کنم، امکان اینکه با من رفیق باشد و نه رقیب، بیشتر می‌شود و بیشتر همکاری و مساعدت می‌کنید تا کارشکنی.

اما اگر اهدافم خودخواهانه باشد و شما احراز کنید که اهداف من خودخواهانه است، نهایتا برخی از رفقا با من همکاری می‌کنند و امکان معارضه بالا می‌رود؛ بنابراین نکته سوم می‌گوید تا می‌توانید اهداف خود را تا سر حد امکان دگرخواهانه کنید.هر چه آدم از یک مستبد شدن و دیکتاتور شدن و جبار شدن و توتالیتر شدن به سمت یک قدیس یا قهرمان شدن حرکت کند، امکان مساعدت جهانی با او بیشتر می‌شود و احتمال موفقیت او بالا می‌رود.

با سه پیش‌فرض گفته شده، این نوع امید یعنی انسان بگوید من اولا هدف یا اهدافی در زندگی دارم. ثانیا برای رسیدن به این اهداف باید کار‌هایی انجام دهم. اما می‌بینم جهان بیرونی برای به موفقیت رسیدن آن‌ها نامساعد است. با وجود این اولا دست از فعالیت و کار و عمل به عنوان شرط لازم بر نمی‌دارد. ثانیا و از سوی دیگر از آنجا که نمی‌تواند آینده را پیش‌بینی کند، تسلیم بدبینی نسبت به آینده نمی‌شود، زیرا هم احتمال معارضت هست و هم امکان مساعدت. ثالثا اینکه می‌کوشد هر چه می‌تواند اهداف خودخواهانه را به اهداف دگرخواهانه بدل کند.

این برای هر کاری امکان‌پذیر است. یعنی فردی‌ترین کار‌ها نیز می‌تواند جنبه دگرخواهانه پیدا کند. مثلا مسواک کردن که عملی کاملا فردی است، می‌تواند با اغراض دگرخواهانه همراه باشد. فردی که مسواک می‌کند، می‌تواند از جمله اهدافش این باشد که دیگران از بوی بد دهان او یا رنگ زرد دندان‌هایش آزرده نشوند.
یعنی انسان در نیتش این باشد که من با جهان یک پیوستگی شگفت‌انگیزی دارم و هر عمل من می‌تواند جهان را آزرده سازد یا آن را به جای بهتری برای زیستن بدل کند، بدون اینکه به مبادی مابعدالطبیعی متوسل شویم. یعنی به تدریج می‌بینیم که یک فرد اهل کمک به دیگران است، حتی خصوصی‌ترین کارهایش را هم برای کمک به دیگران انجام می‌دهد.

بر این اساس من تسلیم نمی‌شوم که کسی به من بگوید دست از فعالیت بردار و همه‌چیز نامساعد است و اصلا امکان موفقیت نیست. وقتی گاندی در آفریقای جنوبی خشونت پرهیزی را مطرح کرد، بسیاری از متفکران انگلیسی که با او آشنایی داشتند و آن‌ها که در دانشگاه در انگلیس با او درس خوانده بودند، گفتند ما عجیب می‌بینیم که چرا فردی با این قدرت تفکر، چنین خل بازی در آورده است، مگر می‌شود در برابر اسلحه خشونت پرهیزی کرد و موفق شد؟! اما دیدیم که گاندی هم در آفریقای جنوبی و هم مهم‌تر از آن در هند، موفق شد؛ بنابراین ما نمی‌توانیم آینده را لزوما پیش بینی کنیم. شاید کلید تحول در آینده، همین فعالیتی باشد که من می‌کنم.

منبع: روزنامه اعتماد
@mostafamalekian