رسیدهایم به چهارمین روز بهار و من هنوز باور نمیکنم اهریمن اینسان قویپنجه دلهای کسانی یا کسی را که باید مجوز حضورت در آغوش گرم خانواده را امضا میکرد، تسخیر کرده تو را و ما را از بدیهیترین و ابتداییترین حقمان محروم کرده باشد.
مهربانم! ما این بهار نیز به دل طبیعت سخاوتمند پناهنده شدهایم و نیک میدانیم که دیوارهای بلند زندان و قفلهای آهنین بندها و سلولها مانع بهرهمندی شمایان از این موهبت الهی نیست.چرا که این قفلها به واقع بر دل ستمگر است که نه با آمدن بهار طبیعت نرم و نه با آمدن بهار قرآن رئوف میشود و بر زبان اوست که از خشونت به محبت و دوستی و مهر میل نمیکند. و زنجیرها بر دست و پای ستمگر است که مانع گام نهادنش در مسیر حق و عدالت است و گشودن گره از مشکلات.
عزیزجانم! این روزها که به لطف فضای مجازی هر روز پردهای تازه و شگفت از چپاول و دروغ و دغل مدعیان مقابل چشمانمان به نمایش درمیآید، چقدر خوشحالیم وخدای را شاکریم که حقایق زود برایمان آشکار شد و صف خود را از ریاکاران دغلباز جدا کردیم و در زیر چتر وحدت مردم عزیزمان پناه گرفتیم. حال تو تاوان این نه گفتن به ابتذال و دروغ و نیرنگ را با حبس و محرومیتهای مضاعف، به جرم نقد رهبر، میپردازی و ما با محرومیت از حضور گرم و امیدبخشت در کنارمان.
آزاده دربندم! من هم مانند تو خوب میدانم که دستگاه قضا و حتی بازجوهایی که عادت کردهاند در برابر زندانی، خود را حاکم و صاحب اختیار مطلق بدانند، هیچکارهاند و هم از این رو متقاضیان حقوق آزادگان دربند را به یکدیگر پاس میدهند. دادستان از دادیار ناظر زندان نظر میخواهد و او از مسئولین زندان و آنگاه که مسئولین زندان قصد مساعدت دارند دادیار میگوید نظر دادستان شرط است. دادستان که تا پیش از این شرط سپری شدن یک سوم حکم را مانند برگ برندهای مقابل چشمان ما میگرفت. حالا که مدتی است این شرط محقق شده زبان در کام فروبرده به مقام بالادست چشمدوخته است. رئیس قوه قضائیه هم که به گفتهی بازجوها کارهای نیست. آنها همان روزهای نخست بازداشت غیرقانونی تو پیروزمندانه به من گفتند که کل این پرونده معظم پیچیده در دستان ماست. پروندهای که انتشارش، با هک شدن سایت قوه قضائیه، سازندگانش را بیش از پیش رسوا کرد.
همسرجانم! درجایی خواندم که رئیس عدلیه در پیام نوروزی خود گفته «سالی که گذشت، مبارزه با فساد درون قوهای و برون قوهای را در صدر اولویتهای کاری خود نشاندیم» اما نمیدانم ایشان چرا به سوال ساده و روشن من در سالی که گذشت یک پاسخ صریح نداد و مطالبه حقوقیام را از عدالتخانه در آخرین روز اداری بی پاسخ گذاشت. همهی اینها میدانند که جرم بزرگ و نابخشودنی تو نقد رهبر است اما جرأت بیانش را ندارند. و همهی ما گوش به صدای تو سپردهایم که از زندان رساتر از همیشه به ما میرسد.
مصطفی جان! در سال نو گامهایت در راه حق استوارتر و زبانت در بیان حقیقت گویاتر باد