آن که بر لبهای من طعم گس انکار ریخت در تو شوق بوسههای گرم بیتکرار ریخت من گلی جز «نه» نرویید از دهانم هیچگاه گرچه دیوار دلم با اولین دیدار ریخت ایستادم روی پا مثل پلی نیمهخراب عشق تا از پا بیفتم در دلم اطوار ریخت خون دل خوردم که مشتم بسته باشد همچنان خون دل جوهر شد و سر رفت و از خودکار ریخت میزبان مهربانی بود دنیا وقت غم خوب میدانست من کم میخورم، بسیار ریخت عشق غیر از کاستی چیزی نیفزوده به من دست در موهام بردم باز چندین تار ریخت #کبری_موسوی_قهفرخی #اقلیماه۱۳۹۵ @mousavighahfarokhi 356 viewsکبری موسوی قهفرخی, 20:01