2022-08-19 07:38:15
بخشي از دفاعیات دکتر مصدق به نقل از کتاب «خواب آشفته نفت- از کودتای ۲۸ مرداد تا سقوط زاهدی»، تالیف دکتر محمدعلی موحد:
دادستان: مصدق السلطنه برای اینکه قسمش راست باشد و تمام اعمال خلاف قانون اساسی را مرتکب شده باشد، برخلاف دین مبین اسلام هم قیام کرده است و قطع نظر از حقانیت دین مقدس اسلام و ادعای مسلمانی، او اصل اول متمم قانون اساسی که مذهب رسمی ایران را مذهب اسلام و طریقه حقه جعفریه اثناعشریه مقرر داشته، نادیده گرفته است و رسالهای بر ضد دین مبین اسلام نگاشته.
مصدق: خلاف است، این اظهارات باطل است. امروز ایشان حربه تکفیر مرا به دست گرفتهاند. دادستان حق ندارد راجع به این موضوع صحبت کند. من مسلمانم. خانوادهام مسلمان. پدرم مسلمان. مادرم مسلمان. عیالم مسلمان (در حالی که بغض گلوی او را گرفته بود) شبهای جمعه روضه منزل ما ترک نمیشود. شما بفرستید ببینید هر شب جمعه چند نفر میآیند منزل ما و روضه میخوانند. آنوقت این آقا به تحریک یک جاهایی میخواهد در این جا مرا بیایمان و بیعقیده معرفی کند تا بعد مرا بکشند و قاتل را بگویند از روی تعصب اقدام به این کار کرد. ایشان حق ندارد چنین حرفهایی بزند...
دادستان ارتش که میدید تهمت بیدینی، مصدق را اینگونه عصبانی و ناراخت میکند، حاضر نبود به آسانی این حربه را از دست فرو بگذارد. این تکه را از درگیریهای دادستان و مصدق در دو جلسه مورخه دوم و سوم آذر ۳۲ نقل میکنیم:
دادستان: او از روز ۲۵ تا ۲۸ مرداد که به حکومت یاغی خود ادامه میداده است، اعمال و رفتاری نموده که هیچ مسلمانی این کارها را نمیکند و دادستان ارتش در اینجا میتواند بگوید که این مرد با اعمالی که کرده، مرد مسلمانی نیست.
مصدق: بنده آقای رییس اخطار دادم. دادستان حق ندارد این صحبتها را بکند. حق ندارد به مذهب من دخالت کند. اگر این طور است پس بنده مرخص میشوم. (در این وقت دکتر مصدق از جا برخاست و کیف خود را زیر بغل گرفت و خواست تالار جلسه را ترک کند)
مصدق: اگر او این حرفها را بزند من در اینجا نمیمانم. مگر مرا زنجیر کنید. او حق ندارد این حرفها را بزند.
دادستان: اینکه گفتم این مرد ایمان ندارد برای این است که مرد مسلمان وقتی که به قرآن مجید قسم یاد کرد به هیچ قیمتی ولو این که خود و تمام خانوادهاش از بین بروند ممکن نیست خلاف سوگندی که یاد کرده عمل کند.
مصدق: به خدا نمیکنم. به خدایی که سوگند خوردهام تا حیات دارم به سوگند خود وفادارم. من در تمام عمرم دروغ نگفتهام چه برسد به این که خلاف قسم رفتار کنم.
دادستان: آقای دکتر مصدق علاوه بر سوابق موجود در همین دادگاه، به کرات اظهار کردند که من نسبت به شاهنشاه فقید...
مصدق: عقیده نداشتم.
دادستان: سوگند وفاداری نخورده بودم...
مصدق: صحیح است.
دادستان: و به همین جهت به او عقیده و ایمان نداشتم.
مصدق: صحیح است. صحیح است. قربان تو آدم چیزفهم! (خنده حضار)
دادستان: ولی نسبت به اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی...
مصدق: مرهونش هستم.
دادستان: که میگوید وفادار هستم با نقض قانون اساسی و عدم اجرای دستور اعلیحضرت همایونی، دادستان ارتش مدعی است که این مرد به قرآن مجید و قانون اساسی خیانت کرده است. دادستان ارتش این مرد را به این مناسبت تحت تعقیب قرار داده که با نقض سوگند وفاداری
مصدق: باید ثابت کنی.
دادستان: این مرد به اعلیحضرت همایون شاهنشاهی خیانت کرده است.
مصدق: هروقت ثابت کردی، آنوقت درست است.
دادستان: این مرد مسلمان نیست. زیرا خیانت به مذهب اسلام و خیانت به قانون اساسی کرده است. اگر میگوید که شبهای جمعه روضهخوانیش ترک نمیشد با این خیانتی که به مردم مسلمان و مذهب اسلام کرده...
مصدق: روضه خوانی هم دروغ بود؟
دادستان: برای عوام فریبی بوده. زیرا دادستان ارتش معتقد است که این مرد از ساعت یک صبح روز ۲۵ مرداد ...
مصدق: مرتد شده است.
دادستان: اعمالش جز خیانت به مذهب اسلام و رفتارش بر مبنایی جز آنچه در کیفرخواست ذکر شده ندارد.
مصدق: آقای رییس، من اخطار میکنم. آقا حق ندارد این حرفها را بزند. چرا جلوگیری نمیکنید؟
....
مصدق: باید عرض بکنم که اشهدان لااله الاالله، اشهد ان محمدرسول الله . این شهادتین است که تمام فرق مذهب اسلام باید بگویند. من در این دادگاه اقرار میکنم که مسلمان و شیعه اثناعشری هستم. مسلک من، مسلک حضرت سیدالشهداست. یعنی آنجایی که حقی در کار باشد با هر قوهای مخالفت میکنم. از همهچیزم میگذرم. نه زن دارم. نه پسر دارم. نه دختر دارم. هیچ چیز ندارم مگر وطنم را در جلو چشمم دارم. (در این موقع دکتر مصدق به گریه میافتد).
@movahed1302
2.5K views04:38