Get Mystery Box with random crypto!

لک‌لک‌بچه در دیوان حکیم سوزنی،در بخش هزلیات، قصیده‌ای است با | نور سیاه

لک‌لک‌بچه

در دیوان حکیم سوزنی،در بخش هزلیات، قصیده‌ای است با ردیف «لک‌لک‌بچه» (۱). ابتدا با استفاده از نسخه بدل‌هایی که مرحوم شاه‌حسینی داده است و مراجعه به سه دستنویس معتبر دیگر، که دسترسی به آنها به لطف دوست ارجمند خانم فائزه قوچی میسر شده است، ویراست دیگری از بعضی ابیات این قصیده عرضه می‌شود. به علت تنگی مجال تلگرام نسخه بدل‌ها را اینجا نقل نمی‌کنم. هیچ تصحیح قیاسی نکرده‌ام. ابیاتی که تغییر کرده با* مشخص شده است:

۱. تا برون زد ناگهان از خایه سر لک‌لک‌بچه
دید سر چون خایه بر بال پدر لک‌لک‌بچه

۲. با سری چون خایه وز خایه برون آورده سر
طرفه مرغی لک‌لک و زو طرفه‌تر لک‌لک‌بچه*

۳. بود همچون گوشتی کز وی گرفتی مور خور*
گشت زین‌سان چون کلان شد مارخور لک‌لک‌بچه

۴. همچو گنجشک از تن او برگرفتی مورِ کور
گیرد از منقار لک‌لک مارِ کر لک‌لک‌بچه*

۵. هست بر لک‌لک ز جیلان و بقم منقار و پای
پس چرا شد آبنوسی هر دو بر لک‌لک‌بچه*

۶. از چه بر منقار و پای خویشتن را کرده‌اند*
رنگ دیگر لک‌لک و رنگ دگر لک‌لک‌بچه

۷. رنگرز رنگ سیه را معصفر هرگز نکرد
کرد منقار سیه را معصفر لک‌لک‌بچه

۸. دید لک‌لک را پری چون کاغذ مهره‌زده
زد به حبر تازه‌ در سرهای پر لک‌لک‌بچه*

۹. از پر نورسته اندر پوست‌پیداآمده
کرد بازوها چو بیخ نیشکر لک‌لک‌بچه*

۱۰. همچو لک‌لک هندویی گفتن نیاموزد تمام
تا که در هندوستان نکند مقر لک‌لک‌بچه*

۱۱. هست لک‌لک‌بچه سلطان‌زادۀ گنجشککان
لایق‌ست این نام بر گنجشک و بر لک‌لک‌بچه

۱۲. بین که همچون ریدکان ترک دیباپوششان
گرد تخت خویش را دارد حشر لک‌لک‌بچه*(؟)

۱۳. بر فراز تخت بنشسته‌ست و می‌خندد چو بخت
بر بداندیش رضای بن عمر لک‌لک‌بچه

۱۴. آن خداوندی که بر ریش بداندیشان او
کار کون کردن نداند بس مگر لک‌لک‌بچه*

۱۵. تا نکوخواهان او در خانۀ دولت شوند
می‌گشاید لک‌لک از منقار در لک‌لک‌بچه

۱۶. تا نخستین پیک او باشد به سوی راه هند
پر همی‌آراید از بهر سفر لک‌لک‌بچه*

چند نکته:
۱. این قصیده را نباید جزو هزلیات حکیم سوزنی دانست.

۲. اطلاعاتی در این قصیده دربارۀ لک‌لک‌بچه هست که در حد اطلاع من در کتب جانورشناسی نیست. اینکه رنگ منقار لک‌لک‌بچه زرد است و به سیاه مبدل می‌شود یا رنگ آبنوسی منقار و پای او که بعدا تغییر می‌کند و...

۳. جمال‌الحکما دهقان‌علی شطرنجی سمرقندی (اینجا را ببینید)، همشهری و معاشر حکیم سوزنی سمرقندی، قصیده‌ای طرفه دارد با ردیف «لک‌لک» که عوفی ابیاتی از آن را نقل کرده است:
بشارت آرد از نوروز ما را هر زمان لک‌لک
کند غمگین‌دل ما زان بشارت شادمان لک‌لک

با توضیحی که برای قصیدۀ سوزنی هم مناسب تواند بود:
«در ماوراءالنهر آن روز که خورشید به حوت آید، همان روز لک‌لک بدان دیار آید و خلقی به رسیدن او شادی کنند و او را مبشر قدوم بهار خوانند...» (۲).
با توجه به مناسبات میان حکیم سوزنی و شطرنجی احتمال دارد این قصاید با توجه به هم سروده شده باشد. حدس می‌زنم و هیچ مدرکی هم برای تقویت حدسم ندارم که قصیدۀ شطرنجی اول سروده شده و حکیم سوزنی خواسته با آوردن ردیف «لک‌لک‌بچه» در برابر «لک‌لک»، ابراز اقتداری کند و دندانی به شطرنجی بنمایاند.

۴. دربارۀ ابیات هم چند نکته گفتنی است:
الف. بیت سوم: دشمنی میان مار و لک‌لک بسیار مشهور بوده است (۳) و در قصیدۀ شطرنجی هم به آن اشاره شده: که مار و چغز باشد خور، چو باشد میزبان لک‌لک.

ب. بیت چهارم: «مار کر» همان مار اصم است؛ ماری زهرآگین که افسون نپذیرد (لغتنامه). کور بودن مور نیز سابقه دارد. برای نمونه بیت سنایی:
از تو و خشم تو بینادل هراسد بهر آنک
چون نبیند کی هراسد مور کور از مار کر (۴)

ج. بیت دهم: قدما اعتقاد داشتند لک‌لک فصل بهار از هند به خراسان و ورارود می‌آید (۵). هندوستان جز آن دیار مشهور، مطلق اشاره به ولایات گرمسیری هم هست.

د. بیت یازدهم: باید ارتباطی میان لک‌لک و گنجشک بوده باشد که من فعلا نمی‌دانم چیست. در قصیده شطرنجی هم در سه بیت لک‌لک در برابر گنجشک قرار گرفته است. ازجمله بیت زیر:
دبیرستان‌ست گویی آشیان و کودکان گنجشک
نشسته چون یکی پیر معلم در میان لک‌لک

آیا گنجشک با لک‌لک می‌پلکیده؟ مثلا کنار لانۀ لک‌لک آشیان می‌ساخته یا در آشیان لک‌لک رفت‌وآمد داشته است؟ نمی‌دانم.
یعنی چه که لک‌لک‌بچه سلطان‌زادۀ گنجشگکان است؟ نمی‌دانم.

در بهارستان جامی حکایتی آمده که در آن گنجشکی از بیم اینکه مار بچگانش را بخورد، کنار لک‌لک دشمن بزرگ مار، آشیان گرفته است (۶). احتمال دارد که این قصه بر اساس یک باور عامیانه ساخته شده باشد. اگر این حدس راهی به دهی باشد، ابیات سوزنی و شطرنجی قدری روشن می‌شود.


پانوشت
۱. چاپ امیرکبیر، ص۸۱.
۲. لباب‌الالباب، براون،، ج۲، صص ۲۰۰-۱۹۹.
۳. نزهت‌نامه علایی، ص۴۶.
۴. دیوان سنایی، تصحیح مدرس رضوی، ص ۲۷۶.
۵. صیدیه طبسی، ص۲۶۳.
۶.چاپ حاکمی، ص ۱۱۵.

https://t.me/n00re30yah