Get Mystery Box with random crypto!

نشسته در پس نگاهم انتظار دیگری نگاه پوچ منتظر به نوبهار دیگری | نبض شعر

نشسته در پس نگاهم انتظار دیگری
نگاه پوچ منتظر به نوبهار دیگری

پناه من ، به این گمان نباش بی تو لحظه‌ای-
پناه می‌برم به زیر سایه‌سار دیگری

به دست‌های سبز تو پناه بردم و چه سود
نبود غیر جنگل حصاروار دیگری

از این جهان خسته ، خسته‌ام نمانده طاقتی
ببر مرا ، مرا ببر به روزگار دیگری

مرا به باد می‌دهی ، مرا به خاک می‌زنی
که رد شود دوباره از تنم سوار دیگری

غمت میان زخم‌های کوچک‌و‌بزرگ من
فتاده دور گردنم طنابِ دار دیگری

به خون غنوده‌ام ولی چه فرق می‌کند به تو
که سر زده میان خاک نو مزار دیگری

به باختن ، به سوختن ، به ساختن... دوباره من
از این قمار می‌روم پی قمار دیگری

قمار هرچه باخته تویی که دل نباخته
منم که جز تو دل نبسته‌ام به یار دیگری

نه صالحم ، نه کافرم ؛ که شاعرم! نبوده‌ام
من از جماعت و قبیله و تبار دیگری

که کافرم ، پیامدار من نگاه کن مرا
مگر که مومنت شود گناهکار دیگری

بهار تو انار تو غریب روزگار من
انار نو شکفته روی شاخسار دیگری

انار سرخ من! بگو چه می‌کند چه می‌کشد
در انتظار خون‌شدن دل انار دیگری؟

من شکسته بیش از این شکسته‌تر نمی‌شوم
کدام یار دیگری؟ کدام بار دیگری؟

همین که دل به دیگری نبسته‌ای -که بسته‌ای!-
نداشتم من از تو هیچ انتظار دیگری...

#امیرحسین_دوست_زاده
@naabze_sher
گروه ادبی نبض شعر