Get Mystery Box with random crypto!

نوشته‌های دریافتی ‏ هانا آرنت و تفکر سیاسی در قرن بیستم | نقد

نوشته‌های دریافتی

‏ هانا آرنت و تفکر سیاسی در قرن بیستم

نوشته‌ی: فرانک دِپه
ترجمه‌ی‌: داریوش آرام

30 ژوئیه 2022

توضیح مترجم: آثار هانا آرنت، خواسته یا ناخواسته، از همان ابتدا در خدمت جنگی ایدئولوژیک علیه چپ قرار گرفت. امروزه که بار دیگر جنگ سرد رونق گرفته است، تا جایی که به شکلی مبتذل روسیه‌ی کنونی را هم چپ می‌خوانند، رجوع به اندیشه‌های هانا آرنت بیش‌تر هدفی سیاسی و ایدئولوژیک دنبال می‌کند تا کنکاشی در اندیشه‌ی سیاسی.
این اهداف ایدئولوژیک در ایران به شکل عریان‌تری خود را نشان می‌دهد. چپ‌ستیزی از رژیم اسلامی حاکم تا خاندان از حاکمیت افتاده‌ی پهلوی را در بر می‌گیرد. در این میان طیفی از «نظریه»پردازان رنگارنگ را هم باید لحاظ کرد که در زمانه‌ای که می‌توان آن را پساواقعیت خواند، بی‌نیاز از هر استدلال و واقعیت تاریخی، چپ را آماج حملات بی‌پایه‌ی خود قرار داده‌ و هرآن‌چه بتوانند از آرای آرنت در خدمت چپ‌ستیزی خود بهره می‌برند.
فرانک دِپه اندیشمند سیاسی و پرفسور پاره‌وقت دانشگاه ماربورگ آلمان، در 15 ژوئیه 2006 در سخن‌رانی‌اش به هنگام وداع به موضوع «بحران و نوسازی نظریه‌ی مارکسیستی» پرداخت. در متن زیر او به جایگاه هانا آرنت در اندیشه‌ی سیاسی قرن بیستم، که موضوعی است مورد مناقشه، می‌پردازد. زمانی که او به این مناقشه وارد شد، تصور نمی‌شد جنگ سرد رونقی دوباره پیدا کند. خواندن نوشتار او کمکی است به درک بهتر جایگاه آرنت در اندیشه‌ی سیاسی امروز.

هانا آرنت اکنون یکی از مهم‌ترین نمایندگان تفکر سیاسی در قرن بیستم به رسمیت شناخته شده است. اخیراً این موضوع با حضور همیشگی‌‌اش در رسانه‌ها به مناسبت صدمین سال تولدش در اکتبر 2006 آشکار شد. در انتقادی از خود به یاد آوردند که چپ آلمان (از جمله چپ آلمان غربی) عمدتاً هانا آرنت را «در جایگاه راست‌ قرار داده بودند»؛ از طرف دیگر بعد از چرخش سال‌های 1981-1991، جایگاه والای او به‌عنوان مهم‌ترین نظریه‌پرداز سیاسی قرن بیستم به‌ سرعت از سوی تعداد قابل‌ملاحظه‌ای از چپ‌ها ستایش شد. ‌چنین چرخش‌هایی احتیاط را گوشزد و پرسش‌هایی را برمی‌انگیزاند. خود او از چنین برچسب‌هایی بیزار ‌بود. بنا به نظر گِرت شِفر به نظر می‌رسید او در دوران زندگی‌اش بین چند صندلی می‌نشیند و می‌گفت: «من هیچ‌کجا نیستم. من به واقع نه در جریان اصلی حرکت می‌کنم نه در هیچ اندیشه‌ی سیاسی دیگری.» او آزادی را برگزید تا اسیر نباشد و خود را هم‌چون «روحی کاملاً مستقل» توصیف کرد.

کار هانا آرنت که با کتابی درباره‌ی توتالیتاریسم آغاز شد و نخستین ‌بار در سال 1951 در آمریکا منتشر شد و شهرت جهانی او را رقم زد، به عصر جنگ سرد پس از پایان جنگ جهانی تعلق دارد. اگر ما انکشاف گرایش‌های اصلی تفکر سیاسی ــ مثل لیبرالیسم، محافظه‌کاری و سوسیالیسم ــ را به‌طور فشرده جمع‌بندی کنیم، خواهیم دید که دسته‌بندی‌کردن هانا آرنت در یک گرایش آسان نیست. لیبرالیسم (به‌عنوان گرایش اصلی تفکر بورژوایی) در پایان قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم به بحران عمیقی دچار می‌شود. از یک سو با برآمد سوسیالیسم و جنبش کارگری مواجه شد، که خود در خلال جنگ جهانی اول و پس از آن به دو گرایش بزرگ ــ درحال ستیز با یک‌دیگر ــ یعنی کمونیسم و سوسیال‌دموکراسی تجزیه شد. از سوی دیگر، افسون محافظه‌کارانه‌ی دولت مقتدر و طبیعی‌سازی نابرابری اجتماعی با برآمد ایدئولوژی‌های امپریالیستی ترکیب شد که سیاست‌های توسعه‌طلبانه‌‌ی دولت‌های قدرت‌مند ام‍‍ریالیستی را تجلیل می‌کرد و خواستار اتخاذ سیاست‌های توسعه‌طلبانه و ستیزه‌جویانه در خارج و حمایت از اقدامات سخت‌گیرانه در داخل علیه «خطر سرخ» بود. سوسیال‌داروینیسم، آغازگاه‌ آموزه‌های زیست‌شناسانه‌ی نژادی (ازجمله یهودستیزی) این کارکرد را هم برای سیاست امپریالیستی داشتند که بنیانی توده‌ای علیه چپ را تضمین کنند...

متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:

https://wp.me/p9vUft-34n

#فرانک_دپه #هانا_آرنت #داریوش_آرام #تفکر_سیاسی



@naghd_com‏ ‏