Get Mystery Box with random crypto!

#یلدا_یعنی_چشمهای_مادرت تصور کنید یک طناب دارید که چند میلی | نَقدِ حالِ ما

#یلدا_یعنی_چشمهای_مادرت

تصور کنید یک طناب دارید که چند میلیارد کیلومتر است. بعد مسابقه ی طناب کشی میگذارند.

دست شما چقدر از حجم آن طناب را درون خود میگیرد؟ خود مسابقه چند دقیقه طول می کشد؟

حکایت ماست عزیزجان. چند میلیارد سال از عمر زمین میگذرد و چند میلیارد سال دیگر هم مانده است. معنای میلیارد را میفهمید؟ فکر کنم خوب میفهمید. لااقل اگر نچشیده ایم، در این سالها با اعداد اختلاس ها معنای میلیارد را دیگر خوب میفهمیم.

حالا اگر انشالله جنگی نشود و از آلودگی هوا و غذا و زلزله و خشکسالی نمیریم، فوق فوقش شصت هفتاد سال ازین چند میلیارد سال عمر زمین سهم من و تو میشود. شصت سال از چند میلیارد سال. یعنی قد یک نقطه هم نیست. آن هم روی سیاره ای که خودش به اندازه یک دانه ی شن در این کیهان بی انتها است. بلکه شاید کوچکتر از یک دانه ی شن.

خنده دار است.
احمقانه است.
گریه آور است.
مسخره است.

اما از آن خنده دارتر و گریه آورتر و احمقانه تر و مسخره تر شیوه ای ست که این نقطه را روی این دانه ی شن سپری می کنیم.
ما آدم ها خیلی خودمان را جدی گرفته ایم. فکر کرده ایم چیزی هستیم در این فضا و زمان بی نهایت. اشرف مخلوقات. زرشک. خیلی جدی گرفته ایم آن جهش ژنتیکی را؛ آن یک درصد تفاوت ژنتیکی با شانپانزه ها و بابون ها را. آنقدر خودمان را جدی گرفته ایم که به بهانه ی زندگی کردن، تمام زندگیمان را کشته ایم.

به قول آن بنده ی خدا: لیدیز اند جنتلمن:
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سرآید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی

این نقطه ی کوچک مسخره ی بی اهمیت را آیا چیزی جز #مهر و #عشق معنا میبخشد؟ چه؟ چند؟ کجا؟ کی؟ چگونه؟

جهان بی عشق چیزی نیست جز تکرار یک تکرار. این را با تقلید کورکورانه نمیگویم. عشق را گاهی چند زیسته ام و با گوشت و پوست و خونم چشیده ام که جهان بی عشق چیزی نیست جز تکرار یک تکرار. وصیت کرده ام روی سنگ قبرم به جای تعداد بی اهمیت سالهای عمرم در این نقطه ی کوچک بی معنا و مسخره؛ یعنی به جای دفعاتی که مجبور بودم با زمین دور خورشید بچرخم، بنویسند: جهان را چند دقیقه ای زیست. همان چند دقیقه که عاشق بود.

عشق در صورت چروکیده ی مادربزرگ و پدربزرگت، یا پدر و مادرت است که شاید سال دیگر نباشند. عشق یعنی داداش گفتن ها. آبجی گفتن ها. عزیزم شنفتن ها. عشق یعنی همین آدمهای معمولی دور و برمان. همینها که نمی بینیمشان. آخ که چقدر سخت است همینهایی که بودنشان را نمیبینیم؛ یکروز نباشند. آخ که چقدر سخت است یکروز فقط در آلبوم ها دنبال عکسشان بگردی. آخ که چقدر خوب است پیشینیانمان به هر بهانه ای خواسته اند ما را دور هم جمع کنند. از #یلدا، نوروز و هزار بهانه ی دیگر. انگار از قعر تاریخ دارند فریاد میکشند:
این قافله ی عمر عجـب می گذرد
دریاب #دمی کـه با طرب می گذرد

و یلدا یک دقیقه بهانه ایست که باید غنیمت شمرد. شبی که باید صدای #سعدی را از زیر خروارها خاک شنید که آی زندگان، قدر بدانید این دم و بازدم ممد حیات و مفرح ذات را. قدر بدانید؛ چون:

دریغا که بی ما بسی روزگار
بروید گل و بشکفد نوبهار
بسی تیر و دی ماه و اردیبهشت
برآید که ما خاک باشیم و خشت

https://telegram.me/naghdehalema