Get Mystery Box with random crypto!

شهوت به مثابه‌ی گرسنگی یا آتش یا ... در باب میل جنسی و شهوت ط | نَقدِ حالِ ما

شهوت به مثابه‌ی گرسنگی یا آتش یا ...

در باب میل جنسی و شهوت طیفی از نظریات وجود دارد که دو سرِ این طیف دو نظریه‌ی زیر هستند:

نظریه‌ی اول: سیراب کردن
نظریه‌ی اول می‌گوید میل جنسی یا شهوت مانند گرسنگی و تشنگی است. همان‌طورکه وقتی گرسنه می‌شویم اگر خوب و مفصّل غذا بخوریم تا ساعتها گرسنه نخواهیم شد و میل به گرسنگی به‌طور موقت خاموش می‌شود، در صورت بروز میل و سایق شهوت نیز اگر غذای مناسب و کافی به آن دهیم تا ساعت‌ها خاموش می‌شود.
آنقدر باید غذا خورد که دیگر میلی به غذا نداشته باشیم. البته این آنقدر در هر کسی متفاوت است.

مکرر این جمله را از زبان بسیاری در جامعه‌ی خودمان شنیده‌ایم که امور جنسی حتی با امر تخلیه و مستراح تشبیه می‌شود و بر این باورند که این انرژی باید تخلیه شود و حتی در شهرها نیز باید مراکزی برای تخلیه‌ی آن باشد. جمله‌ی مشهورش این است: همان‌طور که هر خانه‌ای مستراح دارد، هر شهری نیز نیاز به مستراح دارد.

نظریه‌ی دوم: لگام زدن
نظریه‌ی دوم می‌گوید شهوت مانند گرسنگی و تشنگی نیست که با دادن غذا و آب رفع شود؛ بلکه، مثل شعله‌ی آتش است که اگر زیر آن هیزم بگذاری شعله‌ورتر می‌شود و تو هِی بیشتر و بیشتر می‌خواهی.
از این رو، همان‌طور که راه جلوگیری از گُر گرفتن آتش کم کردن از هیزمِ آن است، راه جلوگیری از گُر گرفتن شهوت نیز جلوگیری از چیزهایی است که آن را مشتعل می‌کنند.
دقت داشته باشید که بر اساس این نظریه شهوت، همانند خشم و پرخاشگری است که هرچه بیشتر رها شوند باعث اختلالات روانی و اخلاقی گسترده می‌شوند و کنترل آنها است که موجب کمال در یک فرد یا جامعه می‌گردد.

مولانا از طرفداران نظریه‌ی دوم است که در سنت‌های دینی رایج است.
او از سویی شهوت را باعث عدم کمال روحی و روانی و اخلاقی می‌شمارد:
خشم و شهوت مرد را اَحول کند/ ز استقامت روح را مبدل کند
چون غرض آمد هنر پوشیده شد/ صد حجاب از دل به سوی دیده شد
چون دهد قاضی به دل رِشوت قرار/ کِی شناسد ظالم از مظلوم زار؟

او در داستان کنیزک و خرِ خاتون (دفتر پنجم) شرح این مسأله را به اوج می‌رساند که شهوت‌رانی نه تنها باعث جلوگیری از کمالات روحی و معنوی، بلکه موجب اعوجاجات شناختی و عاطفی در آدمی می‌شود:
میل شهوت کر کند دل را و کور/ تا نماید خر چو یوسف نار نور

از سوی دیگر، شهوت را مانند آتش می‌شمارد که سیرایی ندارد و هرچه بیشتر زیر آن هیزم بگذاری بیشتر گُر می‌گیرد و بیشتر می‌خواهد و به شکل‌های گسترده‌ی تخلیه‌ی انرژی جنسی در دنیای امروز می‌انجامد که برخی از آنها چه‌بسا با انسانیت ناسازگار است:
بعد از آن، این نار نارِ شهوتست/ کاندرو اصلِ گناه و زلّتست
نار بیرونی به آبی بفسُرَد/ نار شهوت تا به دوزخ می‌برد
نار شهوت می‌نیارامد به آب/ زانکِ دارد طبع دوزخ در عذاب
شهوت ناری براندن کم نشد/ او بماندن کم شود بی هیچ بُد
تا که هیزم می‌نهی بر آتشی/ کِی بمیرد آتش از هیزم‌کشی؟
چونکِ هیزم باز گیری، نار مُرد/ زانک تقوی آب سوی نار برد

بعد یکی از این هیزم‌ها را نام می‌برد که همان شکم‌پرستی است. شکم همانند ورودی و شهوت همانند خروجی است:
شهوت از خوردن بود کم کن ز خور/ یا نکاحی کن گریزان شو ز شر
چون بخوردی می‌کشد سوی حرم/ دخل را خرجی بباید لاجرم
پس نکاح آمد چو لاحول و لا/ تا که دیوَت نفکند اندر بلا

از دیگرسو، مطابق با نگاهِ (عموماً مردانه‌ی) سنتی به شهوت می‌گوید که نباید آن را به‌طور کامل سرکوب کرد؛ بلکه، انرژیِ آن را به دو روش باید تنها در مسیر تولید نسل انداخت، و نه لذت‌طلبی:

راه اول توجه به متافیزیک عالم:
نار شهوت را چه چاره؟ نور دین/ نورکم اطفاء نار الکافرین
چه کشد این نار را نور خدا/ نور ابراهیم را ساز اوستا
تا ز نار نفس چون نمرود تو/ وا رهد این جسم همچون عود تو
باد خشم و باد شهوت باد آز/ برد او را که نبود اهل نماز

و راه دوم، ازدواج با ناهمجنس که تنها مسیر طبیعی هدایت انرژی شهوانی است:
یا نکاحی کن گریزان شو ز شرّ

جالب آنکه بر خلاف تصویر بسیاری، حتی فروید نیز بسیاری از شکل‌های امروز تخلیه‌ی شهوت را اموری مرَضی و از اختلال‌های جنسی می‌شمارد؛ راه‌هایی مانند: خودارضایی، ارضا با آلات مصنوعی، و همجنس‌گرایی. هرچند که باورهای او به مسیر تاریخی دیگری جز آنکه خودش راضی بود انجامید؛ درست مانند زهدگرایی کالوَن (بنیان‌گذار مکتب کالوَنیسم) که به تعبیر ماکس وبر در رساله‌ی «اخلاق پروتستانی و روحِ سرمایه‌داری»، به سرمایه‌داری مدرن انجامید؛ امری که خود کالوَن مطلقاً بدان تمایل نداشت.

نظریات سوم
نظریه‌ی شما چیست؟ شهوت همانند چیست؟ راهکار شما برای مدیریت آن که بتوان به کل جامعه (از فرزندانتان گرفته تا غریبه‌ترین افراد) سرایت داد چیست که جامعه هم آسیب نبیند و هم رشد کند؟
اگر علاوه بر نگاه مقطعی، نگاه طولی و بلند مدت داشته باشید چه؟ نتیجه‌ی نظریه‌ی شما در صدسال آینده چه می‌شود؟


دکتر محسن زندی

@naghdehalema