Get Mystery Box with random crypto!

شود شرمنده لعل لبان تو بدخشان‌ها فدای آفتاب روی تو بادا خراسا | Najeeb Barwar

شود شرمنده لعل لبان تو بدخشان‌ها
فدای آفتاب روی تو بادا خراسان‌ها

مراد مسجدی و باور اهل کلیسایی
به بودای تو دارد عاشق بی‌باور ایمان‌ها

یخن بگشاده‌‌ای و کافه از عطر تو لبریز است
هوای طعم سیب افتاده در سودای قلیان‌ها

چه کردی با دلم که جنت و دوزخ نمی‌داند
کشیده جز تو بر هرچیز دیگر خط بطلان‌ها

بیا یوسف که انسان گرگ انسان بوده از اول
که بر این دامن پاک تو خواهد بست بهتان‌ها

گره بگشای از مویت که آزادی شود معنا
به دنبالت ببر دل از درختان از خیابان‌ها

من از اعماق سردی نگاهت خوب فهمیدم
که پنهان گشته پشت پلک‌های تو زمستان‌ها

شکایت در ادبگاه حضورت کی توان کردن
حکایت دارد از دوری تو دل در نیستان‌ها

چه هستی و که هستی ای مراد آخر انسان
یقین دارد به آیین تو کافرها، مسلمان‌ها

برای آخر سطر کلامم نقطه می‌جویم
چه‌خوش خال لبت بخشید بر این شعر، ...پایان‌ها

نجیب بارور