Get Mystery Box with random crypto!

فی النصیحه دمبدم در فکر آن روزم که محشر می شود چشم من بینا ب | کانال اشعار ناصح گلستانی

فی النصیحه

دمبدم در فکر آن روزم که محشر می شود
چشم من بینا به روی ماه حیدر می شود

اینقدر بیتاب دیدار جمال حیدرم
که آرزو دارم؛ و می دانم میسر می شود

گر کنی وا یک گره از کار زار دیگران
جایگاهت باغ و بستان معنبر می شود

بر ضعیفان گوشه چشمی اگر باشد ترا
روز محشر جای تو نزد پیمبر می شود

خاطری را بی سبب هرگز مرنجانی ز خود
خاطر مولا ز کار تو مکدر می شود

کبر را از سر برون کردند مردان خدا
هرکسی دارد تکبر خاک بر سر می شود

از هزار و یک نصیحت "مهر" را برگزیده ام
مهربانی بانی فیض مکرر می شود

هرکه حب سیم و زر از سر برون بنهاد، گفت:
شیشه جانش چنان جام سکندر می شود

عمر چون گل بس عزیزست و عزیزش می شمر!
وای از آن وقتی که گل در باغ پرپر می شود

بر عدو یابد ظفر آنکس که خود را بشکند
مرحبا! آنکس که بر نفسش مظفر می شود

عاقبت هرکس طمع ورزد، می گردد هلاک
با قناعت آدمیزاده توانگر می شود

سرمتاب از حکم رهبر شاه باشی یا گدا !
رهرو آن باشد که او تسلیم رهبر می شود

ما ز مینای حسین بن علی سرزنده ایم
قسمت ما روز محشر حوض کوثر می شود

آه جانسوزم رود تا آسمان هفتمین
تا به یک جرعه لبانم از نمی تر می شود

"ناصحا" تا می توانی عاقبت اندیش باش!
زانکه مرد عافیت اندیش اعور می شود


"ناصح گلستانی"
۱۴۰۱/۲/۱۱
علی آبادکتول