2022-07-29 21:24:54
دهگانهٔ محرم
خلافت یزید؛ خطای سهمگین معاویه!
معاویه سیاستمداری زیرک بود. او در سایه اقامت و حکمرانی طولانی در شام، حمایت خلفای دوم و سوم، در اختیار داشتن ثروتی فراوان و بهکاربستن شیوههایی غیراخلاقی، توانست بر خلافت اسلامی تسلط یابد و ۲۰ سال خلافت کند (۴۰-۶۰ق) اما در انتصاب پسرش یزید بهعنوان ولیعهد و خلیفهٔ پس از خود، دچار خطایی سهمگین شد. خطایی که خلافت را برای همیشه از دست بازماندگان او خارج کرد.
ابنخلدون معتقد است: درگذشت پیامبر اکرم در سال ۱۱ق پایان عصر «عصبیت دینی» بود. پیامبر مشروعیت خود را از جایگاه دینی خویش گرفته بود، اما با مرگ ایشان، عصر «عصبیت دینی» (سخن گفتن آسمان با زمین، نزول وحی، معجزات، آمدورفت فرشتگان و…) پایان یافت و عصر «عصبیت قبیلگی» آغاز شد. بر این اساس، بعد از پیامبر کسانی توانستند بر خلافت دست یابند که از «عصبیت قبیلگی» مناسبی برخوردار بودند. او انتخاب خلفای راشدین را در چهارچوب این نظریه تحلیل کرده است.
دربارهٔ ولایتعهدی یزید و خلافت او، باید گفت: این انتصاب علاوه بر اینکه از مشروعیت دینی برخوردار نبود، از پشتوانهٔ «عصبیت قبیلگی» نیز بهدور بود. یکی از ارزشهای قبیلگی، شیخوخیت یعنی داشتن سن مناسب برای زمامداری بود. یزید در هنگام خلافت کمی بیش از ۳۰ سال داشت، جوان بود و بر اساس سنتهای قبیلگی برای تصدی مقام خلافت شایسته نبود. «عصبیت قبیلگی» به این معنی است که مردان قبیله بهدلیل وجود ویژگیهایی برجسته در شخصیت رئیس قبیله، پشت او بمانند و از وی حمایت کنند. یزید ویژگی برجستهای نداشت که قریش یا حتی بنیامیه از او حمایت کنند. مردانی همپایه و بسیار برتر از او در میان قریش و حتی خاندان اموی حضور داشتند که لیاقتشان برای تصدی مقام خلافت بیش از او بود. بر این اساس، شخصیتهای برجستهٔ قریش مانند امام حسنبن علی و حسینبن علی(ع)، عبداللهبن عباس، عبداللهبن عمر، سعدبن ابیوقاص و… با این کار به مخالفت برخاستند. حتی بزرگان بنیامیه نیز با این موضوع مشکل داشتند. زیادبن ابیه (که معاویه او را به خاندان خود مُلحَق کرده و برادر خویشش خوانده بود) و فرزندان حَکَمبن ابیالعاص نیز با این کار موافق نبودند و معاویه را از این کار برحذر داشتند.
جز این، راهی نیز که معاویه برای قبولاندن ولایتعهدی و خلافت یزید به مردم و مخالفانش در پیش گرفت، راهی نادرست بود. او بسیاری را با پول و رشوه خرید، با گروهی از درِ مکر و حیله درآمد، گروهی را تهدید کرد و حتی شماری از مخالفان را قربانی تصمیم نادرست خود کرد؛ شخصیتهایی همچون امام حسنبن علی(ع)، عبدالرحمنبن خالدبن ولید و بهگفتهٔ بعضی، حتی سعدبن ابیوقاص صحابی پیامبر برای فراهم شدن زمینهٔ ولایتعهدی و خلافت یزید، با دسیسهٔ معاویه به قتل رسیدند.
آنچه بر خرابی کار میافزود، شخصیت خاص یزید بود. یزید جوانی سبکسر، شاعرمسلک، میگسار، اهل لهو و لعب و بیتدبیر بود که نهتنها از ارزشها و معیارهای اسلامی فرسنگها بهدور بود، بلکه از نظرِ سیاست و تدبیر نیز بسیار ضعیف بود و هیچ شایستگی نداشت.
بر این اساس، در سال ۶۰ق و با مرگ معاویه، خلیفهای بر سر کار آمد که از «عصبیت دینی» بیبهره بود، از «عصبیت قبیلگی» مناسبی برخوردار نبود و بهدلیل سبکسری و لاقیدی، اهل تدبیر و اداره کردن امور و مشکلات حکومت نیز نبود. اینچنین یزید بهعنوان خلیفه، هم با «بحران مشروعیت دینی» مواجه بود، هم با «بحران مشروعیت قبیلگی» و هم با «بحران کارآمدی».
او اندکی بیش از سه سال حکومت کرد و در این مدت، سه فاجعهٔ بزرگ را رقم زد: در اولین سال حکومت خود، فاجعهٔ کربلا را سبب شد، مدتی بعد (۶۳ق) در جریان حمله و هجوم بیسابقهٔ شامیان به شهر مدینه (واقعهٔ حَرّه) یکی از رسواترین اقدامات خلافت اموی را موجب شد و اندکی بعد، وقتی سپاهیانش در مکه، خانه خدا را در آتش سوزاندند، سهگانهٔ فجایع او تکمیل شد.
وقتی در سال ۶۴ق یزید مرد، نتیجهٔ اقدام سوء معاویه در انتصاب او به خلافت و عملکردِ سبکسرانه و دور از تدبیر وی در عرصهٔ حکومت، ناگهانی بر سر بنیامیه آوار شد. معاویهبن یزید که بر جای پدر نشسته بود، تنها ۴۰ روز حکومت کرد. روز چهلم بر منبر مسجد دمشق رفت و خود را از خلافت خلع کرد و چند روز بعد بهدست رقبای اموی خود به قتل رسید. با این حادثه دولت اموی دچار آشوبی بیسابقه شد که سرانجام آن را جنگی خونین تعیین کرد.
اگرچه عاقبت، مردانی از این قبیله و از تیره حَکَم (مروان و فرزندانش) بر اوضاع مسلط شدند، اما خلافت دیگر هرگز به خاندان معاویه برنگشت. خطای سهمگین معاویه، آمال و آرزوهای او را برای همیشه بر باد داد.
|
عبدالرحیم قنوات، دانشگاه فردوسی مشهد |
@mahrooz87
82 views18:24