Get Mystery Box with random crypto!

ناصر نقویان

لوگوی کانال تلگرام nasernaghavian — ناصر نقویان ن
لوگوی کانال تلگرام nasernaghavian — ناصر نقویان
آدرس کانال: @nasernaghavian
دسته بندی ها: دین
زبان: فارسی
مشترکین: 13.11K
توضیحات از کانال

💠تربیت و خانواده در اسلام💠
☫شامد: 1-1-543-61-2-1

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها 6

2023-03-30 13:00:30 روزگار غريبي است نازنين

دهانت
را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم
دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد

روزگار غریبی است

@NaserNaghavian
2.6K views10:00
باز کردن / نظر دهید
2023-03-30 12:59:12
كم از عصاي چوبي نبايد بود
تكيه گاهي براي دردمندي

@NaserNaghavian
2.3K views09:59
باز کردن / نظر دهید
2023-03-30 02:32:33 رمزهای اشتباه پدرها

آدم‌ها وارد فروشگاه می‌شدند و اغلب با دست پر بیرون می‌آمدند اما یک نفر مردد، دم در ایستاده بود. مردم می‌آمدند و می‌رفتند و او همچنان ایستاده بود. یکی دوبار خواست وارد شود اما پشیمان شد و بازگشت. یک بار هم تصمیم گرفت بگذرد و برود اما باز هم نتوانست. آخرش دل به دریا زد و وارد فروشگاه شد.
می‌شناختمش. مردی بود زحمت‌کش و بی‌نهایت محترم. شنیده بودم دستش تنگ است و درآمدش کفاف زندگی‌اش را نمی‌دهد. کارگر بود و در کارگاهی نزدیکی‌های شهر از صبح تا غروب عرق می‌ریخت و غروب به میدان‌ تره‌بار می‌رفت و تا ساعت 10 شب بار خالی می‌کرد.
قدیم‌ها کهنه ماشینی داشت که سر راهش تا خانه، چند نفر را جا به جا می‌کرد اما ماشینش به خرج افتاد و دیگر نتوانست تعمیرش کند. از ماشین پیاده شدم و داخل فروشگاه رفتم.
فروشگاه شلوغ بود و پشت صندوق صف کوچکی تشکیل شده بود. حوالی قفسه مواد غذایی دیدمش. دو بسته ماکارونی، یک قوطی کنسرو، یک بسته قند و شاید یک قوطی رب گوجه فرنگی در دست داشت و در صف صندوق ایستاد. سرش پایین بود و دستانش می‌لرزید.
کارتش را کشید اما موجودی کافی نداشت. جیب‌هایش را گشت و به این بهانه که کارت دیگرش را فراموش کرده، عذرخواهی ‌کرد و پلاستیک خریدهایش را روی میز گذاشت. به فروشنده اشاره کردم که حساب می‌کنم اما متوجه نشد و پیرمرد با شرمندگی از فروشگاه بیرون رفت.
چه لحظه‌های دردناکی بود؛ آن تنه خوردن‌های دم در فروشگاه، حساب و کتاب کردن درباره این‌که چقدر در حسابم پول باقی مانده، آیا می‌توانم برای خانواده‌ام غذایی ببرم؟ و آن شرمندگی پایان کار.

این روزها پدرهای زیادی شرمنده خود و خانوده‌شان می‌شوند و دیدن چنین صحنه‌هایی خیلی دردناک است. پدرهای مغرور و با شرفی که حاضر به پذیرش کمک هیچ‌کس نیستند و از صبح تا شام جان می‌دهند اما باز هم دست خالی به خانه می‌روند. روزهای سختی برای پدرهاست. دستشان را باید بوسید.


***
موتور‌سواری که خریدهای فراموش شده پیرمرد را دستش رساند، ‌گفت هر چه اصرار کردم قبول نکرد، به شرطی پذیرفت که در اولین فرصت حساب و کتاب کند.

محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour
4.5K views23:32
باز کردن / نظر دهید
2023-03-29 19:12:53
رسانه‌ها را به عنوان ركن چهارم دموكراسي معرفي كرده و نقش آن را غير قابل جايگزين مي‌دانند
كه در عرايض بنده به اشتباه ركن پنجم بيان ميشود.

آزادي رسانه ها و مطبوعات در مسير پالايش از ناهنجاري‌هايي چون، فساد، رانت و سوداگري قرار دارد.
جوامع مختلف تلاش مي‌كنند با مصوبات قانوني بازدارنده از هرگونه فشار به رسانه‌ها جلوگيري كرده و از جايگاه و شأن رسانه‌ها حفاظت كنند. در نقطه مقابل، طبيعي است كه گروه‌ها و جريانات تماميت‌خواه و انحصارطلب نيز همواره فعالان رسانه‌اي را مانند استخواني در گلو، دانسته و تلاش مي‌كنند در مسير فعاليت‌هاي روتين رسانه‌ها، سنگ‌اندازي كنند.

@NaserNaghavian
3.4K viewsedited  16:12
باز کردن / نظر دهید
2023-03-27 22:35:53
کنایه های مجری تلویزیون خطاب به مسئولین: والله این مردم عیال خدا هستند! اگر کاری نکنید حسابتان با کرام الکاتبین است!*

آقایان مجلس و دولت به چه مشغولند خدا می‌داند؛ سفره مردم شده سجاده بی مهر و تسبیح!

شبکه افق

@NaserNaghavian
1.5K viewsedited  19:35
باز کردن / نظر دهید
2023-03-27 12:36:34 شیخ را گفتند: «فلان کس بر روی آب می‏‌رود.» گفت: «سهل است، بَزَغی و صَعوه ای نیز برود». گفتند :«فلان کس در هوا می پرد.» گفت:«مگسی و زَغنِه‌‏ای می‌‏پرد.» گفتند: «فلان کس در یک لحظه از شهری به شهری می‌شود.»شیخ گفت:«شیطان نیز در یک نَفَس از مشرق به مغرب می‌‏شود.» این چنین چیزها را بس قیمتی نیست.
مَرد آن بود که در میان خَلق بنشیند و بَرخیزد و بخُسبَد و بخُورَد و در میان بازار ،در میان خَلق سِتَد و داد کند و با خَلق بیامیزَد و یک لحظه، به دل، از خُدای غافل نباشد.»


از کتاب صوتی "بوی دل خوشی" گزیده  اسرارالتوحید فی مقامات ابوسعید ابوالخیر
محمد بن منور-قرن  ۶ هجری
گزینش و توضیح : محمد بابایی
خوانش و اجرای : زنده یاد پرویز بهرام
انتشارات معین، ۱۳۹۲
t.me/jaannioush
2.1K viewsedited  09:36
باز کردن / نظر دهید
2023-03-27 00:07:52 «مناجات»


آواز: #محمد_معتمدی
غزل: #مولانا



ای خدا این وصل را هجران مکن
سرخوشان عشق را نالان مکن


باغ جان را تازه و سرسبز دار
قصد این مستان و این بستان مکن


چون خزان بر شاخ و برگ دل مزن
خلق را مسکین و سرگردان مکن


جمع و شمع خویش را برهم مزن
دشمنان را کور کن شادان مکن


بر درختی که آشیان مرغ توست
شاخ مشکن مرغ را پران مکن


کعبه اقبال این حلقه است و بس
کعبه امید را ویران مکن
1.0K viewsedited  21:07
باز کردن / نظر دهید
2023-03-24 14:35:01 پيام يكي از نيازمندان جهت رهن يك زيرزمين براي سكونت


سلام آقاجان. امروز چند تا از وسایلم را فروختم پول جور کنم کم کم دارم پول جورمیکنم. آقاجان این زیرزمین واقعا دیگه غیرقابل تحمل شده. آقاجان من اومدم درخونت منو دست خالی و ناامید برنگردون. سالهاست که دست پدرانه مهربان شما روی سر ماست و ازمهرو محبت وسخاوت شما بی نصیب نبودیم. شما ازمریضی من و درماندگی من آگاهید. من فریاد رسی به جزشما آقاجان ندارم. ازشما خواهش میکنم پدرانه دست منو بگیرید آقاجانم خواهش میکنم تا مبلغ 40تومن شما کمک کنید و مابقی را خودم جورمیکنم که صد تومن بشود و بتونم یک زیرزمین بهتر رهن كنم.

انشالله که خداوند به شماسلامتی وعمر باعزت و به خیریه شما آقاجانم مال فراوان عطاکند. شما آگاهید که با بازکردن گره از کار نیازمندی، خداوند هزاران برابر برای شماجبران خواهد کرد.آقاجانم کارهای پر خیر شما معامله ای باخداست نه با بنده ای از بندگان خدا. پس خداوند برای شماجبران میکند.
1.6K views11:35
باز کردن / نظر دهید
2023-03-23 12:55:00
2.2K views09:55
باز کردن / نظر دهید
2023-03-21 08:33:17 گره گشايي هاي شما عزيزان از كار مردم نيازمند در اسفند و آستانه سال نو
1.3K views05:33
باز کردن / نظر دهید