تجارب زیسته دکتریزدی درباب کارجمعی وتطبیق آن با شرایط ایران عبرت آموز و قابل توجه است. مخصوصا از آنجا که یکی از پایه های دموکراسی درجوامع پاگرفتن احزاب قوی وتوانا است در سوی دیگر عمر این احزاب در جامعه ایران به دلیل عدم تحمل و یا انشعاب و شکست و ضعیف بسیار کوتاه می باشد . اما با همه اینها چند نام از جمله حزب توده ایران، نهضت آزادی و...و.... هنوزبرسرزبان هاست و جا دارد علل برخی کامیابی های آنان و چگونگی سخت جان بودنشان مورد ارزیابی قرار بگیرند .
دکتریزدی به موضوعی بسیار مهم اشاره دارد:کشته شدن شاه درون توسط مهندس بازرگان دبیرکل نهضت آزادی قبلی ونهادینه بودن احترام به نظرجمع حتی اگرمخالف نظرماست وتلاش برای نهادینه کردن کار جمعی تا فضایی بوجود آید که در خلا مهندس بازرگان هم دبیرکل بعدی نتواند جزآن عمل کند.
یزدی در تعبیر شاه درون چنین می گوید: «همه احزاب ما خيلي خوب شروع كردند اما اين فرهنگ استبدادي در درونشان آرام آرام تمام بدنه را به دو تيپ تقسيم كرده است در نظام استبدادي ماها به سرعت به دو گروه تقسيم ميشويم سلطه گر يا سلطه پذير ميشويم همه ما اين استعداد را داريم چون همه مافرهنگ شاهنشاهی راداریم يك شاه كوچولو در درون خودمان هست اين شاه درون ما هر موقع فرصت داشته باشد می خواهد به يك شاهنشاه تبديل بشود . پس چون درفرهنگ استبدادی بودیم هم می توانیم سلطه گر شویم و نیز چون درهمین فر هنگ هم بوده ایم سلطه را می پذیریم پس ما مشكلمان اين است».
و راه حل چیست؟ادامه می دهد:« چگونه ميخواهيم از چرخه منحوس بياييم بيرون اين پروسه بسيار بطئي و طولاني است ولی بايد بسيار آگاهانه عمل كرد به همين دليل كه افرادي مثل مرحوم بازرگان معتقد است كه ما بايد در كارگاههاي كوچك تربیتی به كار جمعي بپردازيم. همين انجمنهاي مدني كوچك كه در آنجا تمرين بكنيم چرا انجمنهاي اسلامي معلمين و پزشكان و مهندسان راه شکل گرفت؟ براي اين كه آنجا مثل كارگاههاي كوچك است كه ما آنجا مينشينيم كار جمعي را ياد گرفته و تمرين ميكنيم».....