در باب امالمسائل یا مادر مسائل اجتماعی ایران /۱ حسین شیران | زیر سقف آسمان
در باب امالمسائل یا مادر مسائل اجتماعی ایران /۱
حسین شیران ۱۶ آذر ۱۴۰۰
با عرض سلام و ادب
استاد گرانقدر جناب آقای دکتر محدثی عزیز، همانطور که حضرتعالی هم بدان اشاره فرمودهاید، موضوع "مادر مسائل اجتماعی ایران"، از مدتها پیش مورد توجه جامعهاندیشان و جامعهشناسان بوده اما نه بهعنوان یک "موضوع محوری" که لزوما در کانون توجه قرار گرفته و محمل بحثها و بررسیها و هماندیشیهای مستمر در راستای روشن شدن ابعاد متکثر آن گردد بلکه بیشتر بهعنوان یک موضوع موقت با اندیشههای گذرا و گاهگداری و یا همچون مورد اخیر مسألتی یا مناسبتی بوده است.
در حالیکه، با وجود پیشگامان و پیشرانانی چون حضرتعالی، دستکم بر جامعهشناسان ممکلت است که در برابر بارش بیوقفهی مسائل و مباحث و موضوعات ریز و درشت روزمره که خواهناخواه همهی ما را به سمتوسوی "جزءاندیشی و سطحاندیشی و تکاندیشی" کشیده و روبهروز جامعهشناسان را به روزنامهنگاران و روزمرهنگاران نزدیکتر و شبیهتر کرده، تحققاً مأمن و محفل و مجالی فراهم سازند برای "کلاندیشی و عمقاندیشی و هماندیشی" در باب هر آن عامل یا عوامل اصلی و اساسی که به واقع پشتپرده قرار دارند و عملاً انبوه وقایع و مسائل ریز و درشت روزمره را رقم میزنند.
سمپوزیوم اخیر سازمان اسناد و کتابخانهی ملی ایران پیرامون پرسش "مهمترین مسألهی اجتماعی ایران چیست" را باید بهمثابهی حرکتی هر چند مقدماتی در این مسیر به فال نیک بگیریم اگر که بتواند به ما در گذار از سطح مشاهدهی قطرات بیشمار باران مسائل اجتماعی و مطالعهی اثرات جزئی و سطحی آن به عمق توجه و تمرکز و تفکر در باب "ابرهای مسألهساز" بلکه "جریانهای ابرساز" یاری برساند. در این ارتباط حضرتعالی "فقدان توزیع قدرت" را مادر مسائل اجتماعی ایران قلمداد کردهاید که بنده در این ارتباط، با کسب رخصت از حضرتعالی، پرسش و پاسخی دانشجویانه مطرح میسازم.
در اصل مسأله که "فقدان توزیع" باشد بنده با حضرتعالی بسی موافقام و به نظر بنده هم مسألهی اصلی و اساسی جامعهی ایران از گذشته تا کنون به وجه عام همین "مشکل توزیع" بوده و است- توزیع بودها و نبودها، و "فقدان توزیع قدرت" تنها یکی از مصادیق این مشکل تاریخی است که برخی، از جمله حضرتعالی، لابد حسب مهمتر و مؤثرتر و سرآمد انگاشتن امر سیاسی بدان اشاره کردهاید و گرنه قطعاً مستحضرید که مشکل توزیع بهنحوی عامتر در مصادیق دیگری همچون ثروت، شهرت، شهوت، فرصت، ... و حتی فقر و محرومیت و ... حتی در فقدان حاکمیت سیاسی هم بنحوی اجتماعی حاکم است.
در هر حال، چه "مشکل توزیع" را در "فقدان توزیع قدرت" خلاصه کنیم و چه به مصادیق دیگر هم در کنار آن توجه کنیم، با یک پرسش اساسی مواجهایم که لاجرم ما را یک گام عقبتر از آنچه شما فرمودید میبرد و آن اینکه:
"مشکل توزیع [قدرت] خود از کجا ناشی میشود؟" چه عاملی پشت این مسأله وجود دارد که نمیگذارد، توزیع، از نظر اجتماعی، بهدرستی صورت پذیرد؟ طبعاً ما برای آنکه بتوانیم با مشکل اصلی مقابله کنیم ضرورتاً باید این عامل را بشناسیم، چه به هر حال ما در مقام مسألهشناسی ضرورتاً به "راهحلها" توجه داریم و اصولاً و اساساً وقتی میگوییم "مسأله" یعنی که فرداً یا جمعاً راهحلی برایش متصور هستیم وگرنه هر مشکل بیراهحلی را بسی باید در ردیف "فاجعه"ها باقی بگذاریم تا بالاخره راهحلی برایش یافت شود.