پرده اول قبل از انقلاب: عده ای شیخ محمود حلبی، رئیس انجمن حجتیه را علیرغم مخالفت شهید صدوقی برای سخنرانی به یزد دعوت می کنند. شهید صدوقی که میداند حلبی و حجتیه ای ها با انقلاب مخالفند، در جواب مشورت یکی از اهالی همایونشهر برای سفر حلبی به این شهر میگوید: شما نباید بگذارید او به همایون شهر بیاید و سخنرانی کند. اگر هم آمد او را سوار ماشین کنید و ببرید در بیابانها رها کنید.
پرده دوم پس از انقلاب: بنی صدر کاندیدای ریاست جمهوری شده، شهید صدوقی شدیدا مخالف اوست و علنی از رقیب او یعنی حسن حبیبی حمایت میکند. این موضع آیت الله به مذاق اطرافیان و مریدانش خوش نمیآید تا جایی که صفوف شلوغ نماز جماعت حظیره خلوت می شود. اما شهید صدوقی محکم پای حرفش می ایستد؛ می گوید بنی صدر با ولایت فقیه مشکل دارد. حتی برای ریاست جمهوری هم به او پیام تبریک نمیدهد و در سفر به یزد به استقبالش نمی رود.
پرده سوم ۸تیر ۱۴۰۱: عده ای مسیح مهاجری را که به حمایت از فتنهگران مشهور است برای سخنرانی سالگرد شهادت شهید صدوقی به حظیره دعوت میکنند. مهاجری در سخنانش از فتنه گرانی سخن میگوید که حامیانشان در سال ۸۸ علیه اصل ولایت فقیه شعار دادند. او از فتنه و فتنه گرهایی حمایت می کند که ولی فقیه بارها علیهشان مواضع صریح و قاطع گرفته است. در پایان هم چشم در چشم حاضرین شهادت می دهد که در مورد هاشمی و فتنه ۸۸ به مردم دروغ گفته اند!
به نظرتان اگر شهید صدوقی زنده بود چه می کرد؟
پ ن: مسیح مهاجری معلوم الحال با چه مجوزی برای سخنرانی به یزد آمده است؟ آیا سخنرانی چنین شخص معلوم الحالی، آن هم در مراسم سالگرد شهید صدوقی نیازمند مجوز شورای تامین استان نیست؟ آیا شورای تامین چنین مجوزی را صادر کرده است؟ مسئولین و دلسوزان شهر باید به صورت جدی به این مسئله ورود کنند.