• • @Nosrat_Rahmaani «در سوگ» شبگاه در کاج پیر پریشان پر | آوازی در فرجام[کارنامه نُصرت رحمانی]
• •
@Nosrat_Rahmaani
«در سوگ»
شبگاه در کاج پیر پریشان پرندهای میخواند با نای نیمبسمل آوازهای سرخ در پردههای شب چون شعلههای شور در زخمهٔ سهتار گُر میکشید حریر روح در هالههای تب
○
شبگاه پای برهنه بر لبهٔ تیغ، رقصید تا موسم سحر گفتم: ای یار آرامتر برقص در زیر چتر خون! ناگه چنان کشید صیحه که یخ زد رگ زمان با خنجری میانهٔ کتفان و حجلهای میان کوچهٔ متروک در سماع آویز اشک بر سر منشورهای آن
○ شبگاه رعد، شیون چنان کشید که در فصول جاری تاریخ خیمه بست.