Get Mystery Box with random crypto!

آوازی در فرجام[کارنامه نُصرت رحمانی]

لوگوی کانال تلگرام nosrat_rahmaani — آوازی در فرجام[کارنامه نُصرت رحمانی] آ
لوگوی کانال تلگرام nosrat_rahmaani — آوازی در فرجام[کارنامه نُصرت رحمانی]
آدرس کانال: @nosrat_rahmaani
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 689
توضیحات از کانال

.
.... من برای تو ای خواننده، جز طلسمِ سیاه‌بختی و یأس، هدیه‌ای همراه نیاورده‌ام!
اما اگر تو به جهنم می‌روی
اشعار مرا هم با خود ببر!
#نصرت_رحمانی
.
.

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها

2020-06-16 22:59:17 ibna.ir/vdcaa6num49noa1.k5k4.html
2.0K views19:59
باز کردن / نظر دهید
2020-06-16 21:18:12


@Nosrat_Rahmaani


«تبعید در چنبر زنجیر »


مرگ
مرگ را دیدی
دیدی، چه فروتن شده بود



خسته بود
گفت: مرد
پس از این برف نخواهد روئید
و نگاهش را بر صفحهٔ ساعت پاشید
ناگهان عقربه‌های ساعت ذوب شدند
زیر لب زمزمه کرد:
بگریزیم، شتاب عبثی در پیش است



حلقه در حلقه زنجیر سراسیمه شتافت
همه تن پای همه پای فرار.
به امید دیدار
خنده کرده گفتم:
مشتاقم!



عقربک‌ها در چنبر زنجیر چکیدند و عقرب گشتند
و زمان در عقرب جاری شد
در خم حلقهٔ زنجیر نهان گشت، نهان



همه در چنبر زنجیر ز هم می‌ترسند
همه آه...
باز پر گفتم، پر گفتم و پرت
مرگ در پهنهٔ زنجیر ز خود می‌ترسید


نسل‌ها پرپر زد.



#تبعید_در_چنبر_زنجیر
#نصرت_رحمانی
از دفتر: #میعاد_در_لجن

ـــــــــــــــــــــــ

@Nosrat_Rahmaani


2.7K viewsedited  18:18
باز کردن / نظر دهید
2020-02-29 09:18:33


@Nosrat_Rahmaani


تولدت مبارک شاعر!


تنهایی روزهای دوری و دوستی...

ای دوست
این روزها
با هرکه دوست می‌شوم احساس می‌کنم
آن‌قدر دوست بوده‌ایم که دیگر
وقت خیانت است ...
روزی روزگاری بود که #نصرت_رحمانی مشهورترین شاعر ایران بود و البته پیرو نیما هم بود اما چون چارپاره یا به قول قدمایی آن دوره، دوبیتی‌های به‌هم‌پیوسته می‌سرود، کهن‌گویان نیز وی را می‌ستودند چرا که زبانی نرم برگزیده بود که از روایت و تغزل، بهره‌ای وافر می‌برد و در گفتن و توصیف کردن، بی‌پروا بود و زمانه هم ستایشگر بی‌پروایی.
به قول رضا براهنی: «نصرت علاوه بر این‌که شعر کلاسیک را به‌خوبی می‌شناخت، شعر نیمایی را هم درک کرده بود. کوتاه و بلند کردن مصرع‌ها را از نیما آموخته بود. در آن زمان، شعر فارسی از یک ذات رمانتیک هم برخوردار بود. نصرت از این هم به‌خوبی در شعرش استفاده کرده. مثلث مشیری، نادرپور، نصرت رحمانی اصولاً رمانتیسم را به‌خوبی در شعر فارسی به کار گرفته. نصرت اما در رفت‌وآمدی که با شاعران جدیدتر پیدا کرده بود، خودش را از آن نگاه رمانتیک رهایی داد. به‌طورکلی دو نوع شعر داشت: چارپاره‌هایی که از شاعرانی مثل فریدون توللی یاد گرفته بود و شعر نیمایی».
شهرت او چنان بود که دانشجویان ساکن اروپا نیز با نام و شعرش آشنا بودند و این‌همه شهرت را زمانی به کف آورده بود که به بیست‌وپنج سالگی نیز نرسیده بود و در زمانه‌ای که خانوادهٔ سلطنت هنوز تا حدی مقبولیت اجتماعی داشت _ حوالی سال‌های ۲۹ تا ۳۰ _ ایشان نیز شعرش را می‌ستودند و از بر می‌خواندند. نیما او را بزرگ‌ترین ثمرهٔ انقلاب ادبی خود می‌دانست و بسیاری از نوشاعران می‌کوشیدند که او و شعر و زندگی‌اش را سرمشق خود قرار دهند [که در دهه‌های بعد، بسیاری از ایشان، زندگی و استعداد خویش را پای این تقلید به باد دادند]. زندگی نصرت، نمونه چشمگیر ویران‌سازی استعداد و تباهی زندگی بود اما خودش، با آن خوش بود و در این خوشی، اندک‌اندک از یاد برد که زمانه، دیگر شده و دیگر، نه او آن شاعر بسیار مشهور زمان خود است و نه زمانه طالب آثار او و نه خود او دیگر قادر به خلق آثار درخشانی که پیش از سی‌سالگی خلق کرده بود. او به اعتبار همان شعرها، از بزرگ شاعران دوران مدرن و از تأثیرگذارترین شاعران معاصر است. تلخکامی و تنهایی سال‌های پایانی عمرش در آثار این دوره به روشنی دیده می‌شود؛ نوعی تلخکامی که دیگر از نوع تلخکامی تغزلی و پرشور و شر جوانی وی نیست، بلکه بدل به نوعی جهان‌نگری نومیدانه شده‌است.

از مقالهٔ «تولدت مبارک شاعر!»، یزدان سلحشور، روزنامه ایران، ۱۰ اسفند ۱۳۹۶.

ـــــــــــــــــــــــ

@Nosrat_Rahmaani


5.1K views06:18
باز کردن / نظر دهید
2019-10-24 20:25:43 .
.

@Nosrat_Rahmaani


«فاحشه»

باد می‌پیچد در شاخه‌ٔ انجیر کهن
جغد می‌خندد از خانه‌ٔ همسایه‌ٔ دور
ماه می‌تابد بر چینه‌ٔ دیوار بلند
جوی می‌گرید در زیر درخت انگور



دیرگاهی‌ست که هر شب لب آن جوی خموش
تکیه داده است به جرز کج گاراژ خراب؛
بر سر کوچه‌ٔ متروک، بزک کرده زنی،
ز انتظار عبثی گشته ز حسرت بی‌تاب!



چشم‌ها دوخته بر راه، به امید کسی.
ایستاده‌است، در آن کوچه، کنار دیوار
لیک جز حق‌حق یک مرغ ز کاجی کهنه
همزبانی دگرش نیست در این وادیِ تار.



با خود اندیشه کند، «گر گذرد رهگذری
چین به ابرو فکنم، خنده‌کنم، ناز کنم
یا به‌پایش افتم، ناله‌کشان، گریه‌کنان،
تا سر گفتگوی خویش، بر او باز کنم!»



صبح می‌آید و یک کفتر چاهی چون دود،
می‌پرد از لب گلدسته‌ٔ مسجد به‌شتاب
عابری می‌گذرد، کوله‌به‌دوش از سر کوی
روسپی رفته به زیر پل مخروبه به خواب!



چشم‌ها دوخته‌ام بر ره و لب‌هایم قفل
منم آن فاحشه‌ٔ زشت که در پهنه‌ٔ زیست
غازه بر صورت خود می‌کشم و خون در دل
آه آن‌کس که به یک‌لحظه مرا خواهد-نیست!

#فاحشه
#نصرت_رحمانی
از دفتر #کوچ_و_کویر


ـــــــــــــــــــــــ

@Nosrat_Rahmaani


3.6K views17:25
باز کردن / نظر دهید
2019-10-10 21:47:45 ـــــــــــــــــــــ

@alef_laam_mim
2.2K views18:47
باز کردن / نظر دهید
2019-09-18 21:35:12


@Nosrat_Rahmaani


«باران»

که تشنه است که خونم تلاطمی دارد؟
که تشنه است در این خواب‌زار خاموشی؟
که این بلند خسیس
چنین سخی شده یک‌ریز اشک می‌بارد.



#باران
#نصرت_رحمانی
از دفتر : #حریق_باد

ـــــــــــــــــــــــ

@Nosrat_Rahmaani


2.9K views18:35
باز کردن / نظر دهید
2019-06-18 16:23:32


@Nosrat_Rahmaani



«تبعید در چنبر زنجیر»


واژه‌ها گندیدند
فاتحان پوسیدند
کودکان از نوک پستانک نارنجک‌ها
انفجار، انفجار به عبث نوشیدند.



مادران، عریانی، عریانی پوشیدند
مرمرین گونهٔ نازک‌‌بدنان را با مشت
عاشقان بوسیدند.
قلب‌ها فاسد شد
کرم‌ها در قفس سینهٔ دل‌سوختگان لولیدند



ائتلاف
خبر این بود، هدف:
اختلاف.
بوی گندیدهٔ اندیشهٔ اندیشه‌گران
خیمه بست‌.
لجن شب ته خورشید نشست.
معصیت راهبه شد؛
همه گفتند که: او معصوم است.
گل به‌تنهایی گلدان گریید
اشک خون شد، خون چرک
عاج انگشت پیانو را دستی نفشرد
دست‌ها معیار فاصله‌اند



اشک‌ها پرپر زد.

#تبعید_در_چنبر_زنجیر
#نصرت_رحمانی
از دفتر: #میعاد_در_لجن

ـــــــــــــــــــــــ

@Nosrat_Rahmaani


3.2K views13:23
باز کردن / نظر دهید
2019-05-25 22:02:24


@Nosrat_Rahmaani


«در سوگ»


شب‌گاه
در کاج پیر پریشان پرنده‌ای
می‌خواند با نای نیم‌بسمل
آوازهای سرخ
در پرده‌های شب
چون شعله‌های شور
در زخمهٔ سه‌تار
گُر می‌کشید حریر روح
در هاله‌های تب



شب‌گاه
پای برهنه بر لبهٔ تیغ،
رقصید تا موسم سحر
گفتم: ای یار
آرامتر برقص در زیر چتر خون!
ناگه چنان کشید صیحه که یخ زد رگ زمان
با خنجری میانهٔ کتفان
و حجله‌ای
میان کوچهٔ متروک در سماع
آویز اشک بر سر منشورهای آن


شب‌گاه
رعد، شیون چنان کشید
که در فصول جاری تاریخ خیمه بست‌.

#در_سوگ
#نصرت_رحمانی
از دفتر: #پیاله_دور_دگر_زد

ـــــــــــــــــــــــ

@Nosrat_Rahmaani


3.2K views19:02
باز کردن / نظر دهید
2019-03-19 20:52:57


@Nosrat_Rahmaani

«لبان شاعر»


نوک پرنده را نبند
با بال‌هایش آواز خواهد خواند
بال پرنده را نبند
با آوازش خواهد پرید
تا اوج کهکشان

لبان شاعر را نبند

#لبان_شاعر
#نصرت_رحمانی
از مجموعه‌اشعار #آوازی_در_فرجام
[کارنامهٔ نصرت رحمانی، تهران، علم، ۱۳۷۴: ۶۴۵]

ـــــــــــــــــــــــ

@Nosrat_Rahmaani


4.8K views17:52
باز کردن / نظر دهید
2019-03-16 22:08:34


@Nosrat_Rahmaani

#نصرت_رحمانی خود موجد فضای دیگری در شعرِ امروز بود، شاعری که بسیاری از شاعران پس از خویش را دریچه‌ای دیگر گشود و آن‌چنان مستعد که حتی در شعرهای گاهگاهی امروزش نیز (که بیشتر محصولِ حالات وحشتناک اوست) به رگه‌های درخشان مخصوصِ به او می‌توان برخورد کرد:

نوشتم ۵
گفتم:
شعری برای تو!
لبخند مُرد
اندوه خیمه بست ...
(مجموعه اشعار، دفتر شعر میعاد در لجن، ص ۳۱۳).


کی مُرده کی به‌جاست؟ «درباره‌ی شعر امروز» جنگ اصفهان، تابستان ۴۵، #محمد_حقوقی، ص ۲۰۰.
ـــــــــــــــــــــــ
@Nosrat_Rahmaani


2.5K views19:08
باز کردن / نظر دهید