Get Mystery Box with random crypto!

فیزیک‌ دان‌ ها چگونه به مفاهیم پیچیده می‌اندیشند؟ مطالعه مغز | ☢Nuclear physics☢

فیزیک‌ دان‌ ها چگونه به مفاهیم پیچیده می‌اندیشند؟

مطالعه مغز فیزیکدان‌ ها نشان می‌دهد که آن‌ها چگونه ایده‌های پیچیده‌ ای را که نمی‌توان تجربه کرد در مغز خود پرورش می‌دهند.
- ذرات کوانتومی هم وجود دارند و هم وجود ندارند.
- فضا یک بافت خم‌ شدنی است.
- ماده تاریک نامرئی است، اما بخش زیادی از کیهان را تشکیل می‌دهد.
- جهان ما از یک انفجار در 13.8 میلیارد سال قبل ایجاد شده و بی‌ نهایت در حال انبساط است.


اگر یک فیزیک‌ دان باشیم یا در زمینه‌ های فوق مطالعه عمیق داشته باشیم، درک این جملات برای ما دشوار نخواهد بود؛ اما اگر چنین نباشد، دست‌ کم یکی از این جملات موجب گیج شدن ما خواهد شد.

هنگامی که ما برای درک وسعت چنین مفاهیم پیچیده و غیر قابل تصوری تلاش می‌کنیم، احتمالا دچار نوعی ناهماهنگی شناختی می‌شویم؛
اما هر روز فیزیک‌ دان‌ های نظری در تمام طول روز به این ایده‌ ها و مفاهیم می‌اندیشند.

آن‌ها چگونه این کار را انجام می‌دهند؟

مغز فیزیکدان‌ ها از طریق دسته‌ بندی خودکار "قابل اندازه‌ گیری" یا "غیر قابل اندازه‌ گیری" با نظریه‌ های غیر شهودی دست‌ و پنجه نرم می‌کند.
اغلب چیز هایی که ما هر روز با آن‌ ها روبرو می‌شویم‌ مانند یک سنگ، یک دریاچه، یک گل و... ، قابل توصیف هستند، اما مفاهیمی که فیزیک‌ دان‌ ها در مورد آنها می‌اندیشند، این ویژگی را ندارند.

بر اساس تحقیقات انجام‌ شده به نظر می‌ رسد مغز فیزیک‌ دان‌ ها مفاهیم را به دو دسته تقسیم و سازماندهی می‌کند.
مفاهیم فیزیکی مانند ماده‌ تاریک، دوگانگی، کیهان‌ شناسی، چند‌ جهانی و... در ذهن فیزیک‌ دان‌ ها وجود دارند.
یک فرد معمولی ممکن است مفاهیم فیزیکی مانند ماده تاریک را در دسته غیر قابل توضیح قرار دهد، اما مهم‌ ترین مقیاسی که از این مفاهیم دریافت می‌کند در واقع غیرقابل اندازه‌ گیری بودن آن‌ ها خواهد بود.

اسکن‌ های مغزی فیزیک‌ دان‌ ها در ارتباط با فعالیت مغزی در واکنش به مفاهیم فوق نشان می‌دهد که آن‌ها ویژگی "وسعت" را ندارند؛ وسعت به اعمال محدودیت‌های ملموس بر چیزی اشاره می‌کند.

بررسی‌ ها نشان داده است که مغز فیزیک‌ دان‌ ها به شکلی خودکار می‌تواند تفاوت بین عناصر انتزاعی مانند فیزیک کوانتومی و عناصر قابل درک و قابل اندازه‌ گیری مانند سرعت و فرکانس را تشخیص دهد.
در واقع چیزی که موجب حس شگفتی در مردم عادی (غیر فیزیکدان‌‌ ها) می‌شود، افکار مربوط به "وسعت" را در آن‌ها برانگیخته نمی‌کند.
احتمالا به همین دلیل است که فیزیک‌ دان‌‌ ها می‌توانند به راحتی درباره این مفاهیم بی اندیشند، در حالی که وسعت و بزرگی این مفاهیم به تعجب یا نگرانی در مردم عادی و یا همان "غیر فیزیک دان ها" می‌‌انجامد.

در واقع قدرت فیزیک‌ دان‌ ها از فرگشت مغز ناشی می‌شود. به نظر می‌ رسد اندیشیدن به ایده‌ های انتزاعی فیزیک در دوران دانشجویی، می‌تواند بسیار متفاوت از درک یک فیزیک‌ دان‌ با سابقه نسبت به این مفاهیم باشد؛ بدین معنا که هر چه سن فیزیک‌ دان‌ ها بیشتر می‌شود، به شیوه‌ ای کارآمدتر می‌توانند این مفاهیم را به کار بگیرند و به نتایج موثر تری برسند و هر چه بیشتر با این مفاهیم سر و کار داشته باشند از این لحاظ بیشتر به دوستان قدیمی‌ شان تبدیل می‌شوند.

اسکن‌ های مغزی نیز از این گفته پشتیبانی می‌کند:
«مغز فیزیک‌ دان‌ های قدیمی که سالها با این مفاهیم سر و کار دارند، دارای عملکرد بهینه‌ تری است.
همچنین فعالیت مغزی بیشتری در نیم کره راست مغز اساتید فیزیک نسبت به دانشجویان این رشته مشاهده می‌شود که نشان می‌دهد آنها با تعداد بیش‌ تری از مفاهیم مرتبط با فاصله مانند نزدیک و دور در مدت‌ زمان طولانی‌ تری در ارتباط بوده‌اند.

بنابراین یک دانشجوی فیزیک ممکن است بین سرعت و شتاب ارتباط برقرار کند، اما به نظر می‌ رسد اساتید سرعت را به مفاهیم دور تری مثل سرعت انبساط جهان ربط می‌ دهند»


لازم به ذکر است که رسیدن به ایده‌ های جدید فقط مختص فیزیک‌ دان‌ ها نیست.
مغز ما به شکلی فرگشت یافته است که همه می‌توانند به ایده‌ های جدید و انتزاعی برسند، درست است که شاید فقط فیزیک‌ دان‌ های نظری بتوانند به راحتی مفاهیمی مانند دوگانگی یا چند جهانی را متوجه شوند، اما کسانی که در دیگر زمینه‌ ها مشغول هستند نیز ایده‌ های پیچیده خود را دارند. به عنوان مثال اگر هنگام ورزش به نوسانات فکر کنید، مغز بخش‌ های مربوط به فعالیت ریتمیک را فعال می‌کند.
ایده‌ موج‌ های سینوسی چند صد سال بیشتر قدمت ندارد، اما افراد از گذشته‌های دور به نوسانات روی برکه نگاه می‌کردند!


ارجاع:

https://www.nature.com/articles/s41539-021-00107-6


کانال تخصصی فیزیک هسته ای

@Nuclear_ph_ysics