- انـفِرادی -

2021-02-05 22:33:39 #ادامه نگاهش رو میخ چشم‌هام که حدس می‌زدم ردی از سفیدی داخلشون پیدا نمیشه کرد و با ناراحتی گفت: - توهم دیشب نخوابیدی نه؟! تا نوک زبونم اومد که بگم من خیلی وقته یه خواب درست و درمون نداشتم، ولی حرفم رو پشت لب‌های بسته‌ام حبس کردم و تنها، سرم رو به معنای "نه"… باز کردن / نظر دهید

2021-02-05 22:33:18 #part209 #رهام خورشید طلوع کرد، آفتاب‌ بالا اومد و آسمون تاریک شب کم کم داشت روشن میشد... پس چرا انگار هنوز شب بود؟ هنوز سیاهی بود و شب سختی که بالاخره داشت به صبح می‌رسید، در اصل به اتمام نرسیده بود... این شب تلخ فراموش نشدنی، این جدایی زجرآورِ ناخواسته… باز کردن / نظر دهید

2021-02-05 22:33:05 #part208 #امیر سرم رو میون دست‌هام گرفتم و گوش‌هامو با تمام توان فشار دادم. می‌خواستم این صداهای آزاردهنده‌ای که مدام توی سرم می‌پیچیدن رو به هرنحوی که شده خفه کنم! حتی دلم می‌خواست قلبم رو توی مشت‌هام له کنم، مغزم رو از تو جمجمه سرم در بیارم و به دیوار بکوبم… باز کردن / نظر دهید

2021-02-05 22:26:09 مرور خاطرات
چکیده‌ای از گذشته، تا حال...

| انفرادے |

᯾ @nvlland ᯾ باز کردن / نظر دهید

2021-02-05 12:38:00 سلام دوستان امیدوارم که حالتون خوب باشه اول از همه می‌خواستم یه تشکر بکنم بابت صبوریتون و درک بالایی که دارید
یه مطلبی که می‌خواستم بهتون بگم این هستش که امشب ساعت 23:03 پارت بعدی توی چنل گذاشته میشه و این پارت، آخرین پارتی هستش که داستان دوتا از کارکترهای رمان رو به نمایش می‌ذاره...
پارت بعد، پارت آخر رمان نیست و فقط آخرین پارتی هستش که از زبون یکی از این دو شخصیت نوشته میشه باز کردن / نظر دهید

2021-02-05 12:30:28 چنل ناشناس
جهت ارسال نظرهاتون راجع به پارت‌ها و ارتباط با من

https://t.me/joinchat/AAAAAE2OfwEnwU8EQ50egg باز کردن / نظر دهید

2021-02-02 17:53:57 •E•n•d•
" حتی تو تلخترینِ لحظه‌ها، هیشکی اندازه تو شیرین نیست..."
#انفرادے
᯾ @nvlland ᯾ باز کردن / نظر دهید

2021-02-01 21:48:21 #ادامه رسیدی، ولی به جون خودت که یکی یدونمی، اونم جای دختر نداشتمه... اگه می‌خوایش بذار این‌بار من پاپیش بذارم شاید... با نقش بستن صورت سوخته‌ء ترانه جلوی چشم‌هام، مثل همون دفعه که دیدمش، تنم از شوک لرزید و برای لحظه‌ای نفسم رفت! اما برای اینکه بیشتر نشنوم… باز کردن / نظر دهید

2021-01-31 12:43:53 وسطِ همه‌ى گناه‌ها گناهى هست كه شب‌ها قبلِ خواب آدم‌ها را رها نمي‌كند... گناهِ نديدنِ كسى كه ما را ديد، وقتى همه مى‌خواستند كور باشند..!
- - - - -

T.me/nvlland باز کردن / نظر دهید

2021-01-30 20:16:54 #ادامه دیدم، لبخند از روی لب‌هام محو شد. چجوری این همه حس قشنگ به همچنین پایان تلخی رسید؟ منم اگه جای امیر بودم با دیدن یادگاری‌ها و عکس‌هاش دیوونه می‌شدم! یه حس مزخرف بهم دست میداد، حس اضافی بودن، حس بازیچه شدن... کنار امیر روی تختش نشستم، بی‌حرف و ساکت به… باز کردن / نظر دهید