2022-05-16 19:05:10
بچه که بودیم ثانیه به ثانیه لحظهها را زندگی میکردیم
خوشی تنها هدفمان بود
انگار خدا سفت در آغوشمان گرفته بود
تنها زمانی از آغوشش بیرون بودیم و سخت میگذشت که مشقِ شبمان از دو خط به ده خط میرسید
لذتهایمان را با تغییر فصلها منطبق میکردیم
بزرگتر که شدیم لحظهها و ثانیهها و ساعتها همانقدر بی ارزش شدن که زندگی کردن ..
یادمان رفت دستهایمان بلندتر شدند تا آغوشمان بزرگتر باشد!
یادمان رفت آغوش مادر، عطری نایاب دارد که ریه هایمان را تازه میکند،
یادمان رفت روزی میرسد که دستهایمان بهانهی دستهای پینه بسته مردی را میگیرند که جوانیش را سختیها دزدیدند
یادمان رفت خیس شدن زیر باران همان لذت بچگی را دارد
یادمان رفت هیچ چیز و هیچ کس روزهای رفته را برایمان هدیه نمیآورد ...
-
ناهید آقاطبا@Official_Hich
4.2K views16:05