"منهم" در واقع ده سال پیش از سوی زنان سیاه پوست شروع شد. و حتی این اصطلاح هم پیشنهاد آنان بود. همان زنان امروز دوباره صدای معترضانهشان را بلند کردهاند و میگویند: "منهم" دیگر آن چیزی نیست که قبلا بود. صدای ما کاری با صدای رز مک گاون و دیگر ستارگان هالیوود ندارد که چون کار و حرفه شان خوب پیش نرفته، شروع به اعتراض کردهاند. نه، این جنبش در زمان خود واقعا یک حرکت عمیق اجتماعی زنان بود؛ برای اولین بار زنان سیاه پوست اعتراض کردند و رنج زندگی روزانه و استثمار روزانه شان را به کوچه و خیابان انتقال دادند. وقتی اخیرا "منهم" شروع شد، سرکردگانش طبقه متوسط بالا بودند، و یک مرتبه دیدیم که جنبه طبقاتی جنبش، در معنای سیاهان استثمار شده و زنان طبقه کارگر و تودهای بودن این حرکت همه ناپدید شد. بنابراین وقتی آدمهایی نظیر جوردن پترسن "منهم" را با انگ «مارکسیسم فرهنگی» رد میکنند، من باید بگویم دقیقا برعکس: مسئلهی "منهم" آن طور که برخی گمان میکنند، این نیست که بیش از اندازه رادیکال است؛ نه، این حرکت در واقع مثل یک ماسک است بر چهره واقعیت که با شکل و شمایلی که امروز به خود گرفته است، به راستی ربط و پیوندی با مشکلات واقعی اجتماعی نظیر فقر، استثمار روزانه و از این قبیل ندارد. این برای من به طور عمومی مسئلهای است مانند «نزاکت سیاسی»؛ مربوط است به شیوه مؤدبانه حرف زدن، و خوب رفتار کردن و از این قبیل. و کاری به ریشههای واقعی اقتصادی بحران ندارد. باید دید مسئله از کجا ریشه میگیرد: نه فقط "منهم"، بل ریشههای وسواسهای درست سیاسی روی نژادپرستی، سکسیسم، و از این قبیل...