2022-04-28 09:54:24
:
شنیدهام: خانهای آتش گرفته بود و صاحب آن گریه و زاری میکرد. داشت دیوانه میشد
کسی آمد و به او گفت:
“چرا اینقدر گریه میکنی؟ من همین دیروز آنجا بودم که پسرت خانه را فروخت.
این دیگر خانهی تو نیست.”
مرد گفت:“آه که اینطور!” و گریهاش بند آمد و حالا مانند یک تماشاچی از منظرهی آتش لذت میبرد.
سپس کسی آمد و به او گفت:
“بله، صحبت فروش خانه بود و معامله هنوز قطعی نشده بود. حالا تو چرا اینقدر خوشحال هستی؟”
باردیگر مرد چشمانش پر از اشک شد و شروع کرد زدن به سر و سینهاش و گفت:
“دیگر نمیتوانم زندگی کنم!
این خانه تمام زندگیم بود؛
حاصل یک عمر زحمت و کار من بود.”
سپس پسرش از راه رسید و گفت:
“نگران نباش، همهچیز درست است.
پول دریافت شده و صاحب جدید خانه خبر از آتشسوزی ندارد.
همه چیز سرجای خودش است و پول را گرفتهام.”
حالا پدرش دوباره خوشحال و خندان بود!
این دنیای شماست
این رفتار شماست
فقط افکار؛
فقط افکار …
و سپس گریه و زاری میکنید…
فقط افکار و سپس خوشحال و خندان هستی
فقط افکار و آنوقت خوشبخت هستی
فقط افکار و آنگاه بدبخت و بیچاره هستی
کسی به تو میگوید که تو زیبا هستی
و تو بسیار خوشحال میشوی
کسی به تو میگوید که چقدر زشت هستی
و بسیار ناراحت میشوی
فقط کلمات! چه میکنی؟
کمی هشیارتر بشو، وگرنه بسیار شرمنده خواهی شد
وقتی مرگ بیاید همه شرمنده هستند.
تمام زندگیت خوراک سگها شده!
تاجایی که من میدانم، در لحظهی مرگ، ترس کمتر، و شرمندگی بیشتر است.
تمام زندگی از دست رفته!
و تو در باورهایت غرقه هستی و زندگیت را برای فرزندانی تلف میکنی که به تو تعلق ندارند، برای یک زن، یک شوهر،
برای پول، مقام
تمام زندگیت را نابود میکنی
تمام فرصت را از دست میدهی.
انسان در وقت مرگ احساس شرمندگی میکند.
شاید هم اکنون از مرگ بترسی، ولی وقتی مرگ بیاید، هیچ کاری نمیتوان کرد، فرد آن را میپذیرد
ولی آنوقت تمام زندگیش بهنظر مسخره و بیمعنی میرسد
پیام این داستان این است
توسط تجربه بیاموز
رفتهرفته، تمام احساساتی بودنت متوقف میشود و میافتد
و به یاد بسپار:
احساساتی بودن به ذهن مربوط است.
فردی که هشیار باشد مطلقاً حساس است،
ولی احساساتی نیست.
تفاوت بسیار زیادی هست
یک تفاوت مطلق
#اشو
#کتاب_بازگشت_به_منبع
#برگردان_محسن_خاتمی
@osho1990
https://www.instagram.com/p/Cc32R1_o7Oh/?igshid=MDJmNzVkMjY=
1.9K viewsFARZAD, 06:54