هـِجرانِ تو پیمانیست در صبحِ سیِ آبان پروانه صِـفت باشم، دَرجـَنبِ همه خوبان این غم نشود آسان، چون یار نه آسان رفت ای چشمِ تـَرَم هـَر دَم، بر جورِ خـَزان تاوان بـُغضیست به این قابم بی رویِ تو ای جانا در غـُربتِ فقدانت، اشکی که نشد پنهان هیزم شکنِ گیتی یک شاخه ی تـَر بشکست این سلسله ویران شد، زان آفتِ بی وجدان بر نرگسِ رویِ من، سـُرخابْ زِ سیلی ماند بنیادِ فلک تا شد افسوس و غـَم و هـِجران #سرخابی @ostadsorkhabi 1.0K viewsedited 08:16