دفاع در دیوان کیفر متن دفاع آقای کسروی در دیوان کیفر ـ تک | پاکدینی ـ احمد کسروی
دفاع در دیوان کیفر
متن دفاع آقای کسروی در دیوان کیفر ـ تکهی 19
چرا دولت این کار را کرده؟!. چه جهت دارد بچنین جنایتکاری زینهار بدهند؟! گفته شد چون سمتقو اظهار پشیمانی نموده و بدولت ملتجی گردیده صلاح چنین دانستهاند که او را نومید نگردانند. ولی شرط شده که :
1) همهی اسلحهی خود را از توپ و تفنگ و فشنگ تسلیم کند.
2) همهی مالهای لکستان و دیگر جاها را که تاراج کرده بازگرداند.
3) خونبهای همهی کشتگان را بدهد.
4) برادر خود احمدآقا را به تبریز فرستد که بعنوان گرو در قزاقخانه بماند.
با این شرطهاست که دولت باو زینهار داده. اینها را گفتند و در روزنامهها نیز نوشته شد ولی چند روز دیگر که سپاهیان به تبریز بازگشتند دانسته شد همهی آنها دروغ بوده و بیهیچ شرطی اسماعیلآقا را عفو کردهاند ، و اینبود از همان روزها دوباره سمتقو دست بتاراج و کشتار باز کرده دوباره غایلهی او بزرگ شد که هزارها جوانان قربانی شدند و صدها آبادی ویرانی یافتند و بود تا در زمان رضاشاه او را از بن برانداختند.
این نمونهی دیگری از رفتار و سیاست وزرای ایرانست. آنها نیرومندی دولت مرکزی را نمیخواستند و خود کوشش بکار میبردند که همیشه گردنکشان را دلیرتر گردانند. چرا چنین کاری میکردند؟ پرسشیست که بپاسخ درازی نیازمند است و در اینجا مجال شرح آن نیست. مقصود اینست که از سالهای دراز در ایران چنین سیاستی جاری بوده و نخستین کسی که آن سیاست را نپذیرفت رضاشاه بود که از روزی که بروی کار آمد بکندن ریشهی ملوکالطوایف کوشید و یکایک گردنکشان را از میان برداشت و ما میدانیم که این کار ساده و آسان نبود و آن مرد بفداکاریهای بسیاری برخاست. (1)
من از روزی که باین اسرار پی بردم دشمنی آن شاه را از دل خود بیرون گردانیدم و رنجشهای خود را بکنار گزاردم ، و با اینحال همه میدانند که تا او بر روی تخت بود بستایش ازو برنخاستم ولی اکنون در اینجا در برابر بدگوییهایی که از دیگران میبینم ناگزیرم که از گفتن حقایق خودداری ننمایم و از غوغا و هیاهو نترسم.
با اینحال پوشیده نمیدارم که آن شاه بدیهایی نیز داشت و یکی از آنها از میان بردن مشروطه بود. در زمان آن شاه مشروطه از میان رفت و قوانین از کار افتاد و چاپلوسی و پستی میان مردم رواج گرفت و این گناه کوچکی نبود. لیکن در اینجا هم باید گفت مبتکر این کار او نبود. این را دیگران از پیش آغاز کرده بودند و آن شاه تکمیل گردانید. کوشش به از میان بردن مشروطه از سال 1330[ق] با دست کابینه آغاز شد و همهی وزیران در آن باره همعقیده و همدست بودند و رضاشاه نیز آن را با سیاست خود موافق یافته از ایشان پیروی کرد و ما دیدیم که در همین زمینه صدها کسان دیگری با او شریک و همکار بودند.
آنچه بمن ناگوار میافتد آنست که کسانی دیروز در برابر آن شاه سر بپایین انداخته جز فرمانبرداری و فروتنی نمینمودند و بلکه بچاپلوسی و ستایشگری نیز میپرداختند و امروز بدینسان شیر شدهاند و بدگوییها مینمایند. شگفتتر آنکه هر کس چنین وامینماید که در زمان شاه گذشته او هم از ناراضیان و اعتراضکنندگان بوده است در حالی که ما میشناسیم که دروغ میگویند و این پستی دیگری از ایشانست.
پابرگی : 1ـ نویسنده در کتابهای «دادگاه» و «افسران ما» بخشی از آگاهیهای خود را دربارهی دستهی بدخواهان نوشته است.
kasravi-ahmad.blogspot.com. کتابخانه پاکدینی. @Kasravi_Ahmad. تاریخ مشروطه ایران. @Tarikhe_Mashruteye_Iran. اینستاگرام. instagram.com/pakdini.info. کتاب س...