دفتر «خراباتیان که بودند و چه میگفتند؟» یک رشته زشتیهایی | پاکدینی ـ احمد کسروی
دفتر «خراباتیان که بودند و چه میگفتند؟» یک رشته زشتیهایی نیز با شعرسرایی توأم است (تکهی 5)
روزی بخانهی کسی رفتم. پس از رسیدن و حال پرسیدن گله از بدی مردم آغاز کرد و چنانکه عادت همگیست توده را بد خوانده و خود را برکنار داشت. گفتم : من بالا سر شما دیوان ایرج را میبینم. شما اگر بدی آن را نمیدانید همین نافهمی از شما بس. اگر میدانید با این حال هوس وادارتان کرده که بخرید و بخوانید و در خانه نگه دارید و بچههاتان نیز بخوانند با این آلودگی از شما شایسته نخواهد بود که از دیگران بد گویید. گفت : «این یک تراژدی ادبیست». دیدم مردک بیخرد میخواهد با این نامگزاری پرده بروی زشتیهای آن بکشد. خاموش گردیده و دیگر ننشستم و برخاستم.
این زشتی شعرا یک داستانی دارد که باید بنویسم : در سال 1313 که گفتم داستان شعرگویی و شعرخوانی در ایران تا بحد دیوانگی رسیده بود و هر روز در روزنامهها و مجلهها شعرهای تازه بچاپ میرسید بارها میدیدم در روزنامههای تهران شعرهایی در زمینهی این بیناموسی سروده شده. چند تن از شاعران که خود بدنام این زشتی میباشند شعرها نیز سروده آشکاره در روزنامهها بچاپ میرسانیدند. در همان روزها ما چون در پیمان نکوهش از شاعران مینوشتیم و چنانکه گفتیم نخستوزیر و وزیر فرهنگ آن زمان هر دو از این نوشتهها دلتنگی مینمودند و فشار میآوردند ، من چند نسخه از روزنامهها را گرد آورده برایشان فرستادم و پیام دادم : شما که حمایت از این بیهودهگویان میکنید باری از این یک زشتی که مایهی بیآبروگری ایرانست جلو گیرید. در پاسخ گفته بودند : بشهربانی مینویسیم. ولی ننوشتند و این زشتی بود تا یکی دو هفته پس از آن گفتگو ، کابینه تغییر یافت و آقای جم سروزیر گردید. چون او نیز پشتیبانی از شاعران مینمود و روزی که من بدیدنشان رفته بودم چنین عنوان کرد : «من خواهش میکنم این موضوع را دنبال نکنید». گفتم خواهش شما برآورده است ، ما دربارهی شعر سخنان خود را گفتهایم و دیگر درپی تکرار آنها باین زودی نخواهیم بود ، ولی من نیز خواهش میکنم باری دستور دهید از این شعرهای بیناموسانه جلو گیرند. پس از این هنگام بود که از آنها جلو گرفتند.
kasravi-ahmad.blogspot.com. کتابخانه پاکدینی. @Kasravi_Ahmad. تاریخ مشروطه ایران. @Tarikhe_Mashruteye_Iran. اینستاگرام. instagram.com/pakdini.info. کتاب س...