حقایق زندگی (احمد کسروی) 44ـ چرا بکار از راهش نمیآیید؟!. | پاکدینی ـ احمد کسروی
حقایق زندگی (احمد کسروی)
44ـ چرا بکار از راهش نمیآیید؟!. (تکهی دو از سه)
این را هم بنویسم که زمینهی آرمان و کوششهای ما تنها ایران نیست. من و یارانم جدایی میانهی ایرانیان و دیگران نمیگزاریم ، ما نیکی را برای همگی میخواهیم و برستگاری همگی میکوشیم. آن معنایی که دیگران به نژاد و توده میدهند و تعصب و دشمنی با دیگران را شرط میهنپرستی میشمارند ما نمیشماریم. در نزد ما نژادها و تودهها حکم خاندانها را دارند که چنانکه در خاندانها هر یکی از آنها جداگانه میزید و در داخل خانهی خود آزاد است ولی در بیرون با دیگر خاندانها روابطی دارند [و] با همدیگر با همدستی و مهربانی راه میروند تودهها نیز چنین باید بود.
به هر حال این دخالت در کارهای ایران و اینکه شماها را بهمدستی میخوانیم تنها از آن راهست که در این کشور میباشیم و اینجا خانهی ماست. ما میبینیم بیچاره مردم این کشور نه تنها در اندیشهی آینده نیستند و هیچ نمیگویند در این جهان پرکشاکش سرنوشت ما چه خواهد بود ، نه تنها چشم براه حوادث دوخته اگر از دولتی فشار و سختی میبینند روی دل بسوی دشمنان او برگردانیده دفع این را از آن میخواهند ، نه تنها آلودگیهای خود را درنمییابند و دربند چارهی آنها نمیباشند ، بیکبار سررشته را گم کردهاند و در چنین هنگامی که جنگ و گرسنگی این کشور را تهدید میکند دربند خود و خاندانشان نمیباشند.
اینهاست که ما را وادار میکند که جمعیت برپا کنیم و روزنامه بنویسیم و با دولت و با دیگران طرفیت نماییم و هر زمان بیک موضوع سخت دیگری پردازیم ، یک زمان بآذربایجان و داستان زبان ترکی که عنوانی بدست یک دسته هوسبازان نافهم داده بود پرداخته بکوشیم ، یک زمان برضائیه توجه کرده دولت را وادار بفرستادن نیرو نماییم ، یک زمان قضیهی خلخال را دنبال کنیم ، یک زمان دربارهی خواربار نویسیم ـ اینها همگی برای آنست که در چنین روزی از دلسوزی بهممیهنان خود بازنایستیم وگرنه نه من و نه یارانم کمترین سودی از این کارها چشم نداریم ، هر یکی از ماها با دسترنج خود زندگی میکنیم. من در چنین سالِ سختی فرزندان و خاندان خود را از درآمد وکالت اداره میکنم. این روزنامه را که مینویسم من رنج آن را میبرم و یک دسته از همراهانِ غیرتمند نیز زیان پولیش را میپردازند.
ما دلمان باین بچگان بیگناه میسوزد که اگر نکوشیم و چاره نکنیم به شومی این آلودگیها و درماندگیهایِ شما از گرسنگی و از آسیب جنگ گزندها خواهند دید. دلمان باین زنان چشمبسته و ناآگاه میسوزد که اگر جلو نگیریم با آسیبهای دلخراش روبرو خواهند گردید. اینست رنج را بخود هموار گردانیده بدینسان میکوشیم.
اگر با اینحال باز شما بخود نیایید و همدستی با ما نکنید ، اگر باز تنها بگله و ناله بس کرده تنها چاره همان را بشناسید ، بدانید درمان نخواهید پذیرفت ، بدانید که از دست روزگار مشتهای دندانشکن خواهید خورد. بارها گفتهام شما نادانانی هستید که میخواهید آئین خدا را بهم زنید. شما میگویید ما نخواهیم کوشید و دست بهم نخواهیم داد و با اینحال آسوده و دلخوش زندگی خواهیم کرد.
مرا شگفت افتاده پریروز در رضائیه ، و دیروز در خلخال آن گرفتاری بود و ما با گفتار و کوشش ، تا اندازهای که میتوانستیم به یاوری کوشیدیم ولی همینکه داستان بپایان رسیده میبینم مردم خود را کنار کشیدهاند و هیچ نمیگویند آن روزنامهای که دیروز آن فداکاری را در راه ما کرد و با یک نیروهای خطرناکی طرفیت کرد و با دولت مخالفت نشان داد (1) یک مقاصدی را دنبال میکند ، مقاصدی که دربارهی کشور و توده میباشد ـ پس ما نیز همراهی با او کنیم. نمیگویند که ما آزمودیم و دیدیم که یک روزنامه چون از سوی یک باهَمادی [جمعیت ، حزب] نوشته میشود آن دستگیری مهمی را از ما نمود. پس ما نیز بایشان پیوندیم که دیگر نیرومندتر باشند و در روزهای سختِ آینده بدرد این کشور بخورند. بدبختهای بیچاره سر کلافه را گم کردهاند و چون غائله فرونشسته هر کدام پی هوسهای خود رفتهاند و امروزها که داستان نان سخت گردیده میبینم بیآنکه هیچی بروی خود بیاورند پیاپی تلگراف و نامهی شکایت و ناله میفرستند که تو گویی ما اینجا نشستهایم که هر زمان که آنها حس دردی کردند و بفریادی برخاستند ما نیز پیروی از آنان نماییم. در اینجاست که باید بگویم ای بیچارگان ، ای بیچارگان.
پابرگی : 1ـ دربارهی رضاییه (ارومیه) پرچم آشوبهای دلخراش آنجا را دنبال میکرد و چنانکه نویسنده مینویسد با دولت طرف شد و کوشید دولت را وادارد برای سرکوبی اشرار سپاه به آنجا فرستد. این گزارشها و گفتارها از جمله در شمارههای 52 ، 99 ، 160 و 165 پرچم روزانه آمده است. ـ ویراینده
kasravi-ahmad.blogspot.com. کتابخانه پاکدینی. @Kasravi_Ahmad. تاریخ مشروطه ایران. @Tarikhe_Mashruteye_Iran. اینستاگرام. instagram.com/pakdini.info. کتاب س...