Get Mystery Box with random crypto!

ورجاوندبنیاد (بزبان عادی) (بخش سوم : درباره‌ی زن | پاکدینی ـ احمد کسروی

ورجاوندبنیاد

(بزبان عادی)
(بخش سوم : درباره‌ی زندگانی اجتماعی)

تکه‌ی 17
(بهر 1 از 1)

قاضی هر کسی نمی‌تواند باشد.

هر ملتی به قاضیانی نیازمندند تا حق هر کس باو واگذار گردد و به مجرمان کیفر داده شود. ولی قاضی هر کسی نمی‌تواند باشد. قاضی باید گذشته از دانش ، استعداد داشته باشد و به درستکاری و پایداری معروف باشد. بسیار نادانیست که قضاوت را همچون دیگر کارها بحساب آورند و به هر که خواست بسپارند.
باید قاضیان را گرامی داشت. اگر یکی سستی یا ناراستی علنی نموده و یا بیرون از قانون رأی داده باید مجازاتش کرد و رسوایش گردانید و دیگر بقضاوت قبولش نکرد. اگر یکی رشوه گرفته باید کشت.



هر مردمی به تشکیلات قضاوت نیازمندند تا هر کسی به حق خود برسد و به مجرمان کیفر داده شود. این یکی از وظایف حکومت است که در شهرها و ده‌ها باندازه‌ی نیاز دادگاه تأسیس کرده قاضی منصوب کند.

زندگانی به هر شکلی که بیفتد اختلاف و کشاکش در میان مردم می‌تواند باشد و از همدیگر ادعاها و شکایتها پیدا می‌کنند. از اینرو باید قاضیانی باشند که به ادعاها گوش داده و آنچه را راستست دریابند و اعلام کنند و حق هر کسی را باو برسانند و به شکایتها گوش داده رسیدگی نمایند و راست را از دروغ تشخیص داده برای مجرمان کیفر تعیین کنند که بآنان داده شود. جلوگیری از ستمگران و بدکاران و اجرای قانونها بدون تشکیلات قضایی نشدنیست و زندگانی آسوده و خوش بدون آنها ممکن نیست پیش برود.

ولی قاضی هر کسی نمی‌تواند باشد. قاضی باید مرد برجسته‌ای باشد. باید گذشته از دانش که با درس خواندن فرامی‌گیرد استعداد قضاوت نیز داشته باشد. نیرویی که بتواند راست و دروغ را به آسانی بفهمد ، بتواند دستورهای قانون را با ادعاها و شکایتهایی که بنزدش آورده‌اند ارتباط دهد ، بتواند دستورهایی را که در قانون نیست از آنچه هست بفهد. از اینها گذشته ، قاضی باید طمعکار و ضعیف‌النفس و ذلیل نباشد و بین مردم به درستکاری و پایداری معروف باشد. قاضی باید حق را بالاتر از هر چیز دانسته افراد بانفوذ را بدیگران برتری ندهد. ملاحظه‌ی رنجش این و آن نکند. به نظم زندگانی اجتماعی و آسایش خانواده‌ها علاقه‌مند بوده به مجرمان گذشت نکند. همیشه پایبند به قانون و انصاف بوده احساسات خود را دخالت ندهد.

دو نفر که با هم اختلاف دارند و به نزد قاضی می‌روند معنایش اینست که او را مردی پاکدل و بافهم و تشخیص‌دهنده‌ی راست و کج و جداکننده‌ی حق و ستم می‌شناسند و به انصاف او امید بسته‌اند ، از اینرو او را قاضی گرفته بنزدش می‌روند که هرچه فهمید و قضاوت کرد همان باشد. این یک مقامی عالی است‌ که باو داده‌اند و این مقام شایسته‌ی هر کسی نیست.

بسیار نادانیست که قضاوت را مثل دیگر کارها شمرده به هر کسی که خواست بسپارند. این نادانی نتیجه‌های بدِ بسیاری را ـ از پایمال شدن حقهای مردم و گستاخ شدن ستمگران و مجرمان و از قدر و اهمیت افتادن قانونها و مانندهای اینها ـ بدنبال خواهد داشت. [1]

باید قاضیان را ارجمند شناخت و گرامی داشت و باندازه‌ی نیازشان که زندگانی لایق و درخوری داشته باشند ماهانه بآنان داد و تا گناهی دیده نشود از کارشان بازنداشت.

اگر یکی از آنان سستی و یا ترس نشان داده ، مثلاً ملاحظه‌ی افراد مقتدر و بانفوذ را کرده و بین آنها با دیگران فرق قائل شده یا نادرستی نموده ، باین شکل که در رسیدن به ادعا و یا شکایتی و یا در قضاوت و حکم دادن ، به یک طرف دعوا گرایش نموده و کمتر از آن اندازه که لازم بوده به بازجویی پرداخته و یا پافشاری اضافی کرده ، و اینگونه رفتارها از او علنی بوده ، یا بیرون از قانون رأی داده ـ بچنین قاضی‌ای باید کیفر داد و رسوایش گردانید و دیگر به قضاوت قبول نکرد. باید زیانهایی را که از این رفتارهای بد قاضیان می‌تواند نتیجه بدهد در نظر گرفت و گذشت نکرد.

اگر یکی رشوه گرفته ـ مثلاً پول یا کالایی گرفته تا در برابر آن از حق و قانون چشم‌پوشی کند ـ و بعلت آن حق کسی را تباه گردانیده و یا از مجرمی چشم‌پوشی کرده (حکم به مجرمیت او نداده) سزای او نابودیست و باید او را کشت.

ممکنست کسانی این را کیفر بیش از اندازه شمارند و غیرمنصفانه بدانند. ولی اگر معنی قضاوت را در نظر بگیرند و زیانهای بزرگی را که از رشوه‌گیری قاضیان می‌تواند نتیجه بدهد بیاد بیاورند آن را بیش از اندازه نخواهند شمرد. کار عمومی مقدسی را آلوده کردن و آسایش و موفقیت یک ملت را به پول یا کالا فروختن گناه کوچکی نیست. فقط در اینجا نیست. در کارهای عمومی در همه جا چنین است که باید رشوه گرفتن و چشم از وظایف خود پوشیدن را گناه کوچکی نشمرد.

[1] : چنان که همین الان آن نتایج در ایران نمایان است.



.