Get Mystery Box with random crypto!

حقایق زندگی (احمد کسروی) 45ـ از گله و ناله چه سودی تواند | پاکدینی ـ احمد کسروی

حقایق زندگی (احمد کسروی)

45ـ از گله و ناله چه سودی تواند بود؟!. (تکه‌ی دو از سه)


ما می‌خواهیم از ایرانیان بپرسیم : چه شده که شما بدینسان خوار و زبون گردیده‌اید؟!. چه شده که دیگران خواربارتان را می‌خورند و شما باید گرسنه بمانید؟!. آیا علت این را می‌دانید؟!.

ملای روسیاه می‌رود بالای منبر و رو به زنها گردانیده با زبان شماتت می‌گوید : «هان! ببینید چطور قحطی آمده؟!. باز هم روهاتان را باز می‌کنید؟!...»

این بیدین خداناشناس می‌گوید : «علت این نایابی خواروبار و سختی زندگانی رو باز کردن زنهاست». می‌خواهد بگوید : «چون شما زنان روهاتان را باز کرده‌اید خدا بخشم آمده و کینه‌ی رو باز کردن شما را از خاندانهای بینوا و بچه‌های بیگناه می‌کشد». ببینید مردک بیدین چه دروغی بخدا می‌بندد؟!. ببینید چگونه خدا را «یک ستمگر بیباکی» نشان می‌دهد! (1)

یکی نمی‌گوید : این بیدین گردن‌شکسته مگر خدا تنها بایران خدایی می‌کند؟!. اگر رو باز کردن زنان مایه‌ی خشم اوست پس چرا به امریکاییان خشم نمی‌گیرد؟!. پس چرا بدختران روس که رخت سربازی پوشیده و همیشه با مردان در آمیزشند نمی‌نگرد؟!. چرا از آنان کینه نمی‌جوید؟!. پس چرا آنها خواربار و همه چیز را بفراوانی پیدا می‌کنند و با خوشی زندگی را بسر می‌دهند؟!. ببینید این بیدینان چه‌ سان فریبتان می‌دهند. ببینید چه سان گمراهتان می‌گردانند.

شما اگر می‌خواهید علت زبونی و بدبختی خود را بدانید من آن را شرح می‌دهم. شما آیا می‌دانید که در این کشورتان درمیان بیست‌ملیون مردم چند گونه پراکندگی و دسته‌بندی هست؟!. از یکسو دسته‌بندی کیشها ، از یکسو دسته‌بندی زبانها و نژادها ، از یکسو دسته‌بندی ایلها. در یک کشور کوچکی چهارده یا پانزده کیش هست. پنج یا شش زبان و نژاد هست ، هفت یا هشت ایل بزرگ هست ، و هر یکی از اینها برای خود آرمان جدایی و سیاست جدایی می‌دارند و هیچگاه دل با دیگران پاک نمی‌دارند.

سنی ، شیخی ، متشرع ، بهائی ، علی‌اللهی ، کریمخانی ، صوفی ، جهود ، مسیحی ، زردشتی ، اسماعیلی ، کرد ، آسوری ، ارمنی ، ترکمن ، بختیاری ، قشقایی ، عرب ، لر ، بوئراحمدی ، شاهسون ، هزاره ؛ هر یکی نامیست که زیر آن یک سیاست [و] یک آرمان جدایی خوابیده است.

شما اگر اینها را نمی‌دانید که باید گفت از حال توده‌ی خود ناآگاهید ، و اگر می‌دانید باید دریابید که یک علت بزرگ زبونی و بدبختی شما همین می‌باشد. یک توده‌ی پراکنده‌ی اینچنانی ناگزیر است که زبون و لگدمال باشد. بیگانگان این دریافته‌اند که شما یک مردم پراکنده‌ای می‌باشید و هیچگاه نخواهید توانست دست بهم داده یک نیرویی پدید آورید اینست پروایی از شما نمی‌نمایند و در زیر پا لگدمالتان می‌گردانند. (2)

ما سالهاست این گرفتاری را بشما یادآوری می‌کنیم و شما جز بی‌پروایی نشان نداده‌اید ، و اکنون که به نتیجه‌ی آن دچار گردیده‌اید می‌خواهید با داد و ناله آن را از سر باز کنید. ولی افسوس که نخواهید توانست ، افسوس که آسیب و رنج فراوان خواهید دید.

از تبریز می‌نویسند : کردها از هر سو به خرید خواروبار می‌کوشند که از راه قاچاق بعراق برند و دانسته نیست اینهمه اسکناس را از کجا آورده‌اند ، دانسته نیست چرا تا این اندازه بدی می‌کنند؟!. می‌گویم : این کردها کی نیکی کرده‌اند که امروز کنند؟!. کی از بدی خودداری می‌نموده‌اند که امروز نمایند؟!. کرد چون نامش دیگر و کیشش جداست انبوهی از آنها خود را از این توده نمی‌دانند و همیشه در آرزوی فرصتی هستند که بدشمنی پردازند و گزند و آسیب رسانند. این نتیجه‌ی همان جدایی و دوتیرگیست. نتیجه‌ی آن «تولّا و تبرّا» (3) است که از «فروع دین» شیعه می‌باشد. تنها کرد نیست ، آسوری نیز چنینست ، بهائی نیز چنینست ، زردشتی نیز چنینست. چنانکه گفتم هر دسته‌ای برای خود آرمان و سیاست جدایی دارد و هر یکی جز کینه‌ی دیگران در دل خود نمی‌پروراند. چیزی که هست آن کردها وحشی و بیابانیند و بدخواهی خود را بدانسان بآشکار می‌آورند و دیگران در دل نگاه داشته برو نمی‌آورند. این نتیجه‌ی ناگزیری پراکندگیست.

دیگران بمانند. این ایلها که زبان و نژادشان جز ایرانی نیست هر یکی برای خود سیاست و آرمان دیگری دارند و می‌خواهند تا می‌توانند از آن دست برندارند. می‌خواهند همیشه با حال ایلی بمانند و شیوه‌ی ناستوده‌ی دیرین خود را از دست ندهند.