حقایق زندگی (احمد کسروی) 30ـ چند پرسش و پاسخهای آنها (تک | پاکدینی ـ احمد کسروی
حقایق زندگی (احمد کسروی)
30ـ چند پرسش و پاسخهای آنها (تکهی سه از سه)
سوم میپرسید : «آیا میتوان از روی حقایق زندگی کرد؟..» من نمیدانم شما چه چیزها را «حقایق» میپندارید که این پرسش را میکنید. اگر با حقایق زندگی نمیتوان کرد پس برای چه از دزدی و راهزنی جلوگیری میکنید؟. برای چه کلاهبرداری را بد میدانید؟! برای چه با بیماریها مبارزه میکنید؟!.. برای چه بکشت و کار میپردازید؟!.. برای چه وزارت جنگ برپا کردهاید و سپاه تهیه میکنید؟!. برای چه شهربانی و شهرداری بنیاد نهادهاید؟!.. برای چه دبیرستان و دانشکده باز کردهاید؟!.. نه ، دور نمیروم ، برای چه نان میخورید؟!. برای چه آب مینوشید؟!. برای چه میخوابید؟!.. برای چه رخت میپوشید؟!.. همچنین صد پرسش دیگری که میتوان پرسید.
زیرا اینها هر یکی از پیروی به یک حقیقتی پدید آمده. از دزدی و راهزنی جلوگیری میکنید برای آنکه «دزدی و راهزنی آرامش و نظم توده را بهم میزند» ، و همین خود یک حقیقتی است ، با بیماریها مبارزه میکنید برای آنکه «بیماریها آدمی را رنجور و ناآسوده میگرداند» و همین نیز حقیقت دیگری میباشد ، بکشت و کار میپردازید برای آنکه «بکشت و کار نیازمندید تا روزی خود را بدست آورید» ، و این یک حقیقتی بشمار است. همچنین در آن موضوعهای دیگر که همگی در نتیجهی پیروی از حقایق پدید آمده است.
شما از همهی اینها چشم پوشیده میگویید : «آیا میتوان از روی حقایق زندگی کرد؟» اگر کسی مطلب را وارونه گردانیده میپرسید : «آیا میتوان جز با حقایق زندگی کرد؟..» شگفتی سخنش کمتر بود.
هرچه هست باید مطلب را شرح دهیم. این زمینه یکی از لغزشگاههای ایرانیانست و همیشه این جمله را بر زبان دارند : «مگر میشود با حقایق زندگی کرد؟». باید دانست حقایق به دو رشته است : یک رشته حقایق آشکار که همه کس میداند (از قبیل حقایقی که در بالا یاد کردیم) و یک رشته حقایق نهان که هر کس نمیداند (از قبیل حقایقی که درمیانهی ما و دیگران مورد بحث است و تاکنون در پرچم بسیاری از آنها را شرح دادهایم).
پیداست که گفتگو در زمینهی این یک رشتهی دوم میباشد. دربارهی اینهاست که بسیاری از مردم بهانهها میآورند و شما نیز آن پرسش را میکنید. باید دانست که مردمان در زندگانی مخیرند که باین حقایق پیروی نمایند و یا آنها را کنار نهاده بهوس یا به پندار یا از روی نادانی رفتار دیگری پیش گیرند. چیزی که هست در نتیجه تفاوت بسیاری خواهند داشت. مردمی که بحقایق پیروی نمایند یک زندگی سرفرازانه و نیکی خواهند داشت و از آسایش و خرسندی بهرهی بیشتر خواهند یافت. ولی مردمی که بهوس یا پندار گراییده از حقایق دور افتند ناگزیر زندگی پستی پیدا کرده از آسایش بهرهی بسیار کمی خواهند دید.
مثلاً یکی از آن حقایق اینست : «یک مردمی که در یک کشور میزیند باید دارای یک راه و یک آرمان باشند تا بتوانند دست بهم دهند و نیرو پدید آورند و آزادی خود را نگه دارند و بدستیاری همدیگر بسختیهای زندگانی فیروز درآیند» این یک حقیقت بسیار گرانمایهایست. کنون اگر مردمی این را دریابند و یک راهنمایی (یا راهنمایانی) از میان ایشان برخیزد و همگی را به یک راه و به یک آرمان خوانَد ناگزیر درمیان ایشان یگانگی و همدستی پدید آید و یک تودهی نیرومندی باشند که آزادی خود را نگه دارند و با سرفرازی زندگی بسر برند (همچون بسیاری از تودههای اروپایی که بیش یا کم از این حقیقت آگاهند و پیروی بآن نمودهاند) ، و اگر مردمی از آن ناآگاه باشند و یا بیپروایی نمایند و بهوس و پندار هر کسی اندیشههای دیگری در مغز خود بپروراند و هر دستهای آرزو و آرمان دیگری را دنبال کنند ناگزیر پراکنده و پریشان باشند و هیچگاه با یکدیگر یگانه و همدست نتوانند بود و یک نیرویی در برابر بیگانگان پدید نتوانند آورد و اینست همیشه لگدمال و زیردست باشند و از آسایش و خرسندی کمتر بهره بینند ، (همچون ایرانیان که از آن حقیقت دور بودهاند و همیشه جز بهوسبازی و پندارپرستی نکوشیدهاند و امروز بسزای نادانیهای خود گرفتار و لگدمال میباشند).
به همین یک مثل بس میکنم و شما ببینید آیا میتوان با حقایق زندگی کرد یا نه؟!.. ببینید آیا پیروی از حقایق بهتر است یا پیروی از هوسها و پندارها و نادانیها؟!. آیا کدام یکی برای این توده سزاوارتر است؟!..
kasravi-ahmad.blogspot.com. کتابخانه پاکدینی. @Kasravi_Ahmad. تاریخ مشروطه ایران. @Tarikhe_Mashruteye_Iran. اینستاگرام. instagram.com/pakdini.info. کتاب س...