2021-05-19 21:34:19
جوانی در اتوبوس نشسته بود، ناگهان تلفن همراه پیرمردی که در کنارش بود زنگ خورد ...
پیرمرد به زحمت تلفن را با دست های لرزان از جیبش در اورد ...
هرچه تلفن را در مقابل چشمانش عقب و جلو کرد نتوانست اسم تماس گیرنده را بخواند؛
رو به جوان کرد و گفت : ببخشید پسرم، چی نوشته؟؟!
جوان گفت : نوشته "همه چیزم"
پیرمرد در حالی که اشک خوشحالی در چشمانش حلقه زده بود گفت :
الو ... سلام عزیزم ...
یهو دستش رو جلوی تلفن گرفت و با صدای آرام و لبخندی زیبا رو به جوان گفت :
کصههه کصصص ،شبی ۸۰ میگیره ...
بله بازم درست حدس زدین پیرمرد از کصکشای روزگار بود و رید تو داستان آموزنده ما
#حکایت_پارادوکسی
36 viewsॐ ᎮᏗᎩᎴᏗᏒ †, 18:34