Get Mystery Box with random crypto!

ॐ پارادوکس 

لوگوی کانال تلگرام pardowx — ॐ پارادوکس 
لوگوی کانال تلگرام pardowx — ॐ پارادوکس 
آدرس کانال: @pardowx
دسته بندی ها: سرگرمی ها
زبان: فارسی
مشترکین: 862
توضیحات از کانال

- تکسآمونـ🖍و عآهنگآمونمـ🎻 نـآبہ ♡
- قشنگترین تکست ها واسه استوری ✝
– کپی کن ولی لفت نده 
Cr : @Pydwrs
insta : https://www.instagram.com/pydwr/

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

2

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 6

2021-05-20 15:55:21
انواع میوه بهشتی
81 viewsॐ ᎮᏗᎩᎴᏗᏒ †, 12:55
باز کردن / نظر دهید
2021-05-20 15:54:16
ای جان :))))
76 viewsॐ ᎮᏗᎩᎴᏗᏒ †, 12:54
باز کردن / نظر دهید
2021-05-19 22:09:38
در تصویر عکس سربازی رو می‌بینید که یک الاغ رو کول کرده!

اینکار از روی محبت نیست و در واقع الاغ به تخمشه، بلکه اگه الاغ قدمی اشتباه برداره با انفجار مین زندگی و سولاخِ همه رو به خطر میندازه، پس الاغ‌های اطراف خود را کنترل کنید تا جان خود و عزیزان خود را نجات دهید

#بابک_خرمدین
#تلنگر
39 viewsॐ ᎮᏗᎩᎴᏗᏒ †, 19:09
باز کردن / نظر دهید
2021-05-19 21:53:18 پسر جوانی در کتابخانه از دختری پرسيد : مزاحم نیستم کنار شما بنشينم؟
دختر جوان با صدای بلند گفت : نمی‌خواهم يک شب را با شما بگذرانم !
تمام دانشجويان در کتابخانه به پسر که بسيار خجالت زده شده بود نگاه کردند و صلوات فرستادند ...

پس از چند دقيقه دختر به سمت آن پسر رفت و در کنار ميزش به او گفت : من در زمینه روانشناسی پژوهش می کنم و ميدونم مردها به چه چيزی فکر میکنند، گمان کنم شما را خجالت زده کردم، درست است؟
پسر با صدای بسيار بلند گفت : ۲۰۰ دلار برای يک شب ؟!! خيلی زياد است! خداوکیلی ۱۰۰ دلار میدم ...
و تمام آنانی که در کتابخانه بودند به دختر نگاهی غير عادی کردند و صلواتی دیگر فرستادند ...

سپس پسر در گوش دختر زمزمه کرد : من نیز حقوق میخوانم و ميدانم چطور شخص بی گناه را گناهکار جلوه بدم جیندا خانوم

#حکایت_پارادوکسی
41 viewsॐ ᎮᏗᎩᎴᏗᏒ †, 18:53
باز کردن / نظر دهید
2021-05-19 21:50:31
:))))))
57 viewsॐ ᎮᏗᎩᎴᏗᏒ †, 18:50
باز کردن / نظر دهید
2021-05-19 21:34:19 جوانی در اتوبوس نشسته بود، ناگهان تلفن همراه پیرمردی که در کنارش بود زنگ خورد ...
پیرمرد به زحمت تلفن را با دست های لرزان از جیبش در اورد ...

هرچه تلفن را در مقابل چشمانش عقب و جلو کرد نتوانست اسم تماس گیرنده را بخواند؛

رو به جوان کرد و گفت : ببخشید پسرم، چی نوشته؟؟!
جوان گفت : نوشته "همه چیزم"
پیرمرد در حالی که اشک خوشحالی در چشمانش حلقه زده بود گفت :
الو ... سلام عزیزم ...
یهو دستش رو جلوی تلفن گرفت و با صدای آرام و لبخندی زیبا رو به جوان گفت :
کصههه کصصص ،شبی ۸۰ میگیره ...

بله بازم درست حدس زدین پیرمرد از کصکشای روزگار بود و رید تو داستان آموزنده ما

#حکایت_پارادوکسی
36 viewsॐ ᎮᏗᎩᎴᏗᏒ †, 18:34
باز کردن / نظر دهید
2021-05-19 14:13:22 آهای آقا پسری که سینه های دختر رو میخوری و گاز میگیری و اون هیچی نمیگه... آهای پسری که با دختر سکس میکنی دردش میاد گریه میکنه اما جیکش در نمیاد... آهای آقا پسری که لب و گردن دختر و کبود میکنی و هیچی نمیگه ...

خودمم راست کردم ...
اصن یادم رفت قسمت پند و اندرزش چی بود!
54 viewsॐ ᎮᏗᎩᎴᏗᏒ †, 11:13
باز کردن / نظر دهید
2021-05-19 14:12:57 پیر دانایی از دهی عبور میکرد، اهالی ده او را شناختند و از او خواهش کردند آنها را پندی گويد و او نیز قبول کرد!

وقتی همه اهالی ده جمع شدند، خطاب به جماعت گفت : ای مردم! هر كس از شما كه مى داند امروز تا شب خواهد زيست و نخواهد مرد، برخيزد! كسى برنخاست. گفت : حالا هر كس از شما كه خود را آماده مرگ كرده است، برخيزد! باز كسى برنخاست.

سپس گفت : حالا کی دوسداره ممه بخوره؟ اینبار همه ایستادند! گفت : شگفتا از شما لاشی ها كه به ماندن اطمينان نداريد؛ براى رفتن نيز آماده نيستيد ولی همیشه برای ممه آماده اید، همگی بیایید اینو بخورید، سوسیسه مخصوص خودتونه

#حکایت_پارادوکسی
56 viewsॐ ᎮᏗᎩᎴᏗᏒ †, 11:12
باز کردن / نظر دهید
2021-05-19 11:20:51
تو نگاهش " اگر از نظر شما اشکال نداره و اجازه بدی چارتا تلمبه بزنیم " خاصی هست
141 viewsॐ ᎮᏗᎩᎴᏗᏒ †, 08:20
باز کردن / نظر دهید
2021-05-19 11:18:37
این زیباترین چالشی بود که بشر به خودش دید :))))))
58 viewsॐ ᎮᏗᎩᎴᏗᏒ †, 08:18
باز کردن / نظر دهید