Get Mystery Box with random crypto!

شوكران؛ جام عدم

لوگوی کانال تلگرام petitanalysis — شوكران؛ جام عدم ش
لوگوی کانال تلگرام petitanalysis — شوكران؛ جام عدم
آدرس کانال: @petitanalysis
دسته بندی ها: سیاست
زبان: فارسی
مشترکین: 4.67K
توضیحات از کانال

براى ابلهان چه سود كه چراغى روشن باشد...
شوکران رسانه‌ی اقلیت است.
راه ارتباطى:
@Unknownn2020

Ratings & Reviews

2.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 2

2022-08-17 14:46:24
لَقَدْ وُعِدْنَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا هَٰذَا مِنْ قَبْلُ إِنْ هَٰذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ

@petitanalysis
1.1K views11:46
باز کردن / نظر دهید
2022-08-16 22:20:16 مشکل آب شهرکرد در حال حل شدن است: یگان ویژه به قید فوریت در حال انتقال به شهر می‌باشد. @petitanalysis
1.1K views19:20
باز کردن / نظر دهید
2022-08-16 21:03:09 مشکل آب شهرکرد در حال حل شدن است: یگان ویژه به قید فوریت در حال انتقال به شهر می‌باشد.

@petitanalysis
990 views18:03
باز کردن / نظر دهید
2022-08-13 22:51:33
#حيوان_آزارى

دست از كشتار، شكنجه و آزار حيوانات برداريد…!
به سهم خودتون كمك كنيد اين جنايت ها و جهالت ها كمتر باشند.

@petitanalysis
1.3K views19:51
باز کردن / نظر دهید
2022-08-13 21:05:08
پيشنهادى براى جنگيدن،
پيشنهادى براى هديه دادن.
براى تكميل جعبه ابزار.
پيشنهادى براى انديشيدن.

@petitanalysis
1.2K views18:05
باز کردن / نظر دهید
2022-08-13 13:44:16 برومند نجفی محیط‌بان محکوم به قصاص را روبروی دادگاه کرمانشاه به رگبار بستند.
محیط‌بانان منطقه همیشه می‌نالند که شکارچیان غیرمجاز با اسلحه تمام اتوماتیک به شکار می‌آیند. کلاشینکف را برای شکار می‌آورند و کسی نمی‌دانست خود برومند هم بلاخره قربانی سلاح تمام اتوماتیک خواهد شد... .

نامت به بلندای پرآو و زلالی چشمه سهراب برومند حافظ محیط زیست.

@petitanalysis
1.6K views10:44
باز کردن / نظر دهید
2022-08-10 17:51:03 زندگی را دوست دارم. بغیر از با زنده بودن کجا می‌شد ابتهاج بخوانم...؟ و خوب... هر لذتی تاوانی دارد؛ تاوان ابتهاج خواندن شاهد مرگش بودن بود. به قول تارکوفسکی که از مرگ مادرش می‌گفت، امروز ابتهاج مرد. دیگر کاملا تنها شده‌ایم... .

@petitanalysis
1.2K views14:51
باز کردن / نظر دهید
2022-08-10 09:13:38 بشنوید این شرح هجران بشنوید!
“در سوک سایه؛ شاعری در قامت بلند انسان”

- پیمانهٔ عمر هر شاعر بزرگی که پر می‌شود، پیش از هر چیز و بیش از همه کس، این لغات و کلمات‌اند که یتیم و بی‌کس و آواره می‌شوند؛ تنها و تهی. غریب و غمناک.
هیچ‌کس به اندازهٔ کلمات، در سوک و در سرور، هم‌خانه و همدل و همدرد و همراز شاعر نبوده‌است.
کلمات، آیینه‌دار گاهی لبخند و چه بسیار اشکهای آرام و شبانهٔ سایه بوده‌اند!
هر یک امانتدار رازی سر به مهر!
- ‌پیشتر هم نوشته‌ام که سایه مطلقا شاعر مأیوسی نیست، امّا به گواه اشعارش، جانی آتشگون و شعله‌ور دارد. صرف نظر از سروده‌های روزگار جوانی‌اش(نخستین نغمه‌ها و سراب)، سایه، شاعر انسان است با هر چه داغ و دریغش. با هرچه ناکامی و‌نامرادی‌اش.
منادی دردمند آمال و آلام بی‌سرانجام نسلی سرگشته و سرشکسته:
این‌جا به خاک، خفته هزار آرزوی پاک
این‌جا به باد رفته هزار آتش جوان
دست هزار کودک شیرین بی‌گناه
چشم هزار دختر بیمار ناتوان
آسمان شعر سایه اگر چند عموما از محنت و ماتم ابراندود است، امّا این ابرها چندان ستبر و سنگین و سیاه نیستند که خورشید امید و ایمان او به فیروزی، مجال طلوع و تابندگی نیابد.
سایه، غمخوار راستین ایران و مردم نجیبش بود، ملول از این شب دیرنده و دیجور، چشم‌انتظار صبح و دست به دامان خورشید:
ارغوان!
پنجهٔ خونین زمین!
دامن صبح بگیر
وز سواران خرامندهٔ خورشید بپرس
کی بر این درّهٔ غم می‌گذرند؟
-سایه در فراز و فرود تحوّلات دروغین و پر از دسیسه و دستان ایران، مؤمنانه هم‌پای مردم بود و همراه شط جلیل ایشان شد. دل به اصلاح امور بسته بود و می‌پنداشت خورشید آرزویش برآمده‌است.
خطبه‌ها و خطابه‌های کوتاه و بلند، دل او را نیز -که گرگ باران دیده بود- ربود. ذهن و زبانش در کار شد و شبانه‌روز تصنیف و ترانه و سرود ‌نوشت و ‌سرود:
دلا دیدی که خورشید از شب سرد
چو آتش سر ز خاکستر برآورد
نگر تا این شب خونین سحر کرد
چه خنجرها که از دلها گذر کرد

دریغا!
تا چشم گشود، در زیر نگاه زندانبان و پشت میله‌های زندان، نشسته بود و تصنیف سپیده را از بلندگوی اوین می‌شنید:
ایران ای سرای امید!
بر بامت سپیده دمید.
بنگر کز این ره پر خون
خورشیدی خجسته رسید!

از زندان که آزاد شد، دوباره امّا پنداری با امیدی کم‌رنگتر به انتظار طلوع صبح صادقی دیگر نشست!
از پس این همه پست و بلند و عرق‌ریزی و تلاش و تکاپو، درمانده و مکدّر و ملول به نظر می‌رسید. نمی‌توانست خاموش و بی گلایه بنشیند. بر آتش حسرت و حرمان نشسته بود و دودش به سر برآمده بود:
از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند
یا رب چقدر فاصلهٔ دست و زبان است

به کسی می‌مانست که آتش به بیشهٔ آمال و اندیشه‌هایش افتاده و سرخ و سبزش، بنفش و کبود شده است.
با این غروب از غم سبز چمن بگو
اندوه سبزه‌های پریشان به من بگو
اندیشه‌های سوختهٔ ارغوان ببین
رمز خیال سوختگان، بی‌سخن بگو‌
آن سرخ و سبز سایه، بنفش و کبود شد
سرو سیاه من ز غروب چمن بگو

- سایه ۹۴ سال زندگی را تحمّل کرد و تاب آورد.
عمری چشم به راه خورشید شادی و آزادی نشست.
در انتظار دمیدن نفس باد بهاری، از پای پنجره آن‌سوتر نرفت.
در کنج صبوری، جانش را فشرد و‌خون از دیدگانش فروچکید.
در آوار بی‌رحم این “سخت سیاه”ماند تا پیمانه‌اش پر شد.
.
اینک
ارغوانش دیگر تنها نیست.
ارغوانش
دیگر گریه نمی‌کند.
جان گلرنگ سایه را بر سر دست گرفته، و به تماشاگه پرواز برده‌است...


به قلم: دكتر حامد خاتمى پور

@petitanalysis
1.4K views06:13
باز کردن / نظر دهید
2022-08-10 05:36:43 هوشنگ به کیوان سلام گفت...
1.1K views02:36
باز کردن / نظر دهید
2022-08-08 07:06:36 #موسیقی_اقلیت
اگر دین ندارید، لااقل در دنیایتان آزاده باشید.

«صد و هفتاد و شش» را بشنویم از «غزل‌واره‌ی میران»
کانال هنرمند: @Dying_Serenade

@petitanalysis
1.2K viewsedited  04:06
باز کردن / نظر دهید