2022-05-16 06:58:02
۱۶ مه ۱۸۴۵ تولد مچنیکوف پدر ایمنی ذاتی و ایمنی سلولی
#تقویم_تاریخ_پزشکی
دکتر بابک عزیزافشاری، ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱
azizafshari@yahoo.com
ایلیا ایلیچ مچنیکوف جانورشناس روسی-فرانسوی و برنده جایزه نوبل فیزیولوژی یا پزشکی ۱۹۰۸ (بهطور مشترک با پاول ارلیش پزشک آلمانی) بهخاطر مطالعه دستگاه ایمنی بود. او ایمنی سلولی و مفهوم بیگانهخواری را بنیان گذاشت و ارلیش پایهگذار ایمنی هومورال بود. با تحقیقات این دو نفر علم ایمنیشناسی پدید آمد.
مچنیکوف در خارکوف به دنیا آمد. پدرش افسر گارد تزار و از تبار اشراف رومانی و مادرش از یهودیان اوکراین و فرزند لئو نواکوویچ نویسنده روشنگر روسیه بود. او عمدتاً تحت تأثیر مادر به علم علاقمند شد و در ۱۸۶۲ برای تحصیل در علوم طبیعی به دانشگاه خارکوف رفت.
وی در ۱۸۶۴ برای مطالعه جانوران دریایی به جزایر هلیگولند آلمان و سپس دانشگاه گیسن رفت و به کار در آزمایشگاه ردولف لوکارت جانورشناس آلمانی پرداخت. در آنجا بود که مچنیکوف تناوب نسل و چرخه جنسی و غیرجنسی در کرمهای لولهای و هضم داخلسلولی در کرمهای پهن را کشف کرد. وی سپس برای کار بر روی پایاننامه دکترا به ناپل ایتالیا رفت اما همهگیری وبا در پاییز ۱۸۶۵ باعث شد آنجا را نیز به مقصد دانشگاه گوتینگن آلمان ترک کند. او در ۱۸۶۷ دکترای خود را از دانشگاه سنپترزبورگ دریافت کرد.
او درحالیکه از دانشجویان خود جوانتر بود در ۲۲ سالگی به استادیاری دانشگاه تازه تأسیس شده اودسا منصوب شد اما به دلیل اختلاف با یکی از همکارانش مجبور شد اودسا را به مقصد سنپترزبورگ ترک کند. مصائب مچنیکوف در دانشگاه سنپترزبورگ بدتر شد و او در ۱۸۸۲ تدریس در دانشگاه را رها و آزمایشگاه خود را در شهر مسینا تأسیس کرد.
موضوع تحقیقات وی سلولهای بیگانهخوار در لارو ستاره دریایی بود. وقتی خارهای کوچک درخت لیمو وارد بدن این لاروها شد، تعدادی از سلولهای سفید خون این خارها را در میان گرفتند. او به پیشنهاد فردریش کلوز جانورشناس آلمانی این سلولها را فاگوسیت (از ریشه یونانی فاگو به معنی خوردن و سیت به معنی ظرف و محفظه) نامید.
وی در ۱۸۸۸ به پاریس رفت و تا پایان عمر در انستیتو پاستور مشغول به کار شد. او در انستیتو پاستور تحقیقات خود درباره سلولهای بیگانهخوار را ادامه داد. نظریه مچنیکوف مبنی بر اینکه برخی سلولهای سفید خون قادر به بلع و انهدام باکتریها هستند و بیگانهخواری مکانیسم دفاعی اصلی در ایمنی ذاتی است، تا سالها مورد پذیرش قرار نگرفت.
باور غالب این بود که سلولهای سفید باکتریها را میبلعند اما آنها را منهدم نمیکنند بلکه در سراسر بدن منتشر میکنند. حتی دانشمندان بزرگی مانند لویی پاستور و امیل بِرینگ (فیزیولوژیست آلمانی و اولین برنده جایزه نوبل پزشکی یا فیزیولوژی در ۱۹۰۱) مخالف نظریه مچنیکوف بودند. تنها کسی که از او حمایت کرد ردولف ویرشو پاتولوژیست آلمانی بود و مقاله مچنیکوف در مجله آسیبشناسی تشریحی و بالینی (آرشیو ویرشو: مجله پاتولوژی اروپا) منتشر شد.
او همچنین به تحقیق در زمینه کهولت پرداخت و مصرف باکتری مولد اسید لاکتیک (لاکتوباسیل) را برای سلامت و عمر طولانی مفید میدانست و به همین دلیل هر روز ماست میخورد. اهمیت این موضوع نیز پس از دهها سال تحت عنوان پروبیوتیکها در پزشکی مورد توجه قرار گرفت. مچنیکوف همچنین اولین بار در ۱۹۰۳ به اصطلاح پیریشناسی یا علم سالخوردگی (گرونتولوژی) اشاره کرد و از او تحت عنوان پدر گرونتولوژی نیز نام برده میشود.
هر سال حامیان عمر طولانی روز تولد او را به نام روز مچنیکوف و روز عمر طولانی گرامی میدارند. وی دو بار در ۱۸۷۳ و ۱۸۸۵ در پی بیماری و مرگ همسر اول و دومش اقدام به خودکشی کرد و در ۱۶ ژوئیه ۱۹۱۶ در ۷۱ سالگی بهدلیل ابتلا به نارسایی قلبی در شهر پاریس درگذشت. جسدش به وصیت او برای تحقیقات پزشکی به کار رفت و سپس سوزانده شد. خاکستر او در کتابخانه انستیتو پاستور پاریس نگهداری میشود.
از دیگر افتخارات او میتوان به عضویت آکادمی پزشکی پاریس و آکادمی علوم و پزشکی سنپترزبورگ، دریافت جایزه فونبائر (۱۸۶۷) و نشان کاپلی (۱۹۰۶) اشاره کرد.
تصویر: مچنیکوف در کنار لئو تولستوی (چپ)، در خانه تولستوی (یاسنایا پالیانا [بیشه درخشان])، ۱۹۰۹.
تصاویر کامل در اینستاگرام
Tel: t.me/pezeshkangil
Site: pezeshkangil.com
Insta: instagram.com/pezeshkangil
188 viewsedited 03:58