درمانِ چه کسی؟ مخاطب؟ غیرممکن است. چون مخاطبی وجود ندارد. مخا | جنبش رایزومی
درمانِ چه کسی؟ مخاطب؟ غیرممکن است. چون مخاطبی وجود ندارد. مخاطب توسط سینمایِ ایالات متحده آمریکا استعمار شده است. چنین مخاطبی فقط به دنبال آرامش خاطر است تا در طول نمایش فیلم تنشهایش تسکین پیدا کنند. و سینمای کارگردان، که به معنای عمیقترش به شکلی نظاممند به مشکلات جامعه میپردازد یکی از آخرین چیزهاییست که میتوانیم به مخاطب بفروشیم. اما همین فیلم های اجتماعی هم قصهی فقراییست که توسط خیلی پولدارها ساخته شده است. همین خودش یک فانتزیست. پس چه کسی را درمان کنم؟ خودم را! دوم خانوادهام را، و سوم: تنها تماشاگرانی که، برای چنین فیلمهایی ایجاد میشوند.