Get Mystery Box with random crypto!

■ از دیدگاه من داشتن چنین پدری امتیازی بس بزرگ است، زیرا کشاور | فلسفه و ادبیات

■ از دیدگاه من داشتن چنین پدری امتیازی بس بزرگ است، زیرا کشاورزانی که او برای آنان وعظ می گفت، (آخر پدرم پس از چند سال زندگی در دربارِ آلتنبورگ در سالهای آخر کشیش شده بود) عنوان می داشتند که بی شک فرشته نیز سیمایی چون پدرم دارد. به این ترتیب به مساله ی نژاد می رسم. من نجیب زاده ای لهستانی و از خونی پاک هستم* که حتی قطره ای خون پلید، یعنی کم ترین حد از خون آلمانی، نیز با آن در نیامیخته است. اگر ژرف ترین تضاد وجود خود، یعنی همان رذالت ناگسستنیِ غرایز را بکاوم، پیوسته مادر و خواهران خود را می یابم و باور به خویشاوندی با چنین اراذلی نوعی توهین به مقام الهی من است. آن رفتاری که مادر و خواهرم در حق من روا می دارند تا این لحظه وحشت غیرقابل وصفی را در وجودم جاری می سازد، یعنی در این جا ماشین کامل دوزخ با اطمینانی تزلزل ناپذیر در لحظاتی کار می کند که ممکن است از شدت جراحت مرا غرق در خون سازد، یعنی آن والاترین لحظه های من...، زیرا در آن حال هیچ قدرتی برای دفاع از خود در برابر این افعیان وجود ندارد... آمیختگی فیزیولوژیک سبب ناهارمونی پیشینی می گردد**... اما اعتراف می کنم که ژرف ترین تقابل با «بازگشت جاودان»، یعنی همان اندیشه ی ورطه ها، پیوسته وجودِ مادر و خواهرم است. اما در مقام فردی لهستانی وابستگی هولناکی به نیاکانم دارم. باید سده ها به گذشته بازگشت تا بتوان نجیب ترین نژاد روی زمین را به آن گونه که من توصیف می کنم، در بین توده ها با غریزه ای پاک یافت. من علیهِ هر آنچه که امروز اشرافیت می نامند، احساس همدلی برتری جویانه دارم و حتی به این قیصر جوان آلمان افتخار آن را هم نمی دهم که درشکه چیِ من باشد. تنها به یک شرط است که کسی همچون خود را به رسمیت می شناسم و با سپاسگزاری ژرف آن را بیان می دارم. خانم کوزیما واگنر سرشتی به نهایت نجیب دارد و برای آن که جان کلام را بیان کنم، می گویم که ریشارد واگنر بیش از همگان با من خویشاوند بود... باقی سکوت است***... تمامی مفاهیمِ حاکم بر میزانِ خویشاوندی چرندیاتی فیزیولوژیک است که نمی توان به طرحِ آن ها پرداخت. امروزه پاپ نیز به همین چرندیات مشغول است. آدمی به کمترین میزان با پدر و مادرش خویشاوند است و این نشانه ای از نهایتِ گستاخی است که آدمی با پدر و مادرش خویشاوند باشد. سرشت های متعالی سرمنشایی بسیار کهن تر دارند و بر اساس آن باید آنان را گرد هم آورد، ذخیره و پس انداز کرد. فردیت های بزرگ، پیرترین ها هستند و من این نکته را در نمی یابم، اما شاید ژولیوس سزار پدر من باشد یا اسکندر، این دیونیزوسِ مجسم... 
 در این لحظه که می نویسم، نامه رسان برایم سرِ دیونیزوس**** را آورده است...


#فردریش_نیچه
#این_است_انسان
#بهروز_صفدری

.l عضو شوید l
@Philosophers2