Get Mystery Box with random crypto!

فلسفه و ادبیات

لوگوی کانال تلگرام philosophers2 — فلسفه و ادبیات ف
لوگوی کانال تلگرام philosophers2 — فلسفه و ادبیات
آدرس کانال: @philosophers2
دسته بندی ها: حیوانات , اتومبیل
زبان: فارسی
مشترکین: 10.55K
توضیحات از کانال

برترین مطالب ادبی و فلسفی
@Hichism0 برای تبلیغات به این آیدی پیام دهید
کانال های پیشنهادی
@Philosophy3 فلسفه
@Ingmar_Bergman_7 اینگمار برگمان
@bookcity5 شهر کتاب
@audio_books4 کتاب صوتی
@Philosophicalthinking فلسفه خوانی
@TvOnline7 فیلم و سریال

Ratings & Reviews

3.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها

2023-06-22 23:17:27 ‍ ■ جنبش اختیاری انقراض انسان

جنبشی زیست‌محیطی است که خواستار خودداری تمام انسان‌ها از تولید مثل برای انقراض نسل بشر به شکل تدریجی و اختیاری است. این جنبش در اصل از انقراض انسان به این دلیل حمایت می‌کند که این اتفاق مانع تخریب محیط زیست می‌شود. این گروه اظهار می‌کند که کاهش جمعیت انسان‌ها به‌طور قابل توجهی باعث جلوگیری از خسارت بوجود آمده از طرف انسان‌ها می‌شود. انقراض گونه‌های غیر انسان و کمبود منابع مورد نیاز بشر همواره توسط این گروه به عنوان مدرکی برای آسیب ناشی از ازدیاد جمعیت انسان‌ها ذکر می‌شود.

این جنبش در سال ۱۹۹۱ توسط لس یو. نایت، کنشگر آمریکایی، برپا شد که در جنبش زیست‌محیطی دهه هفتاد میلادی در آمریکا وارد شد و پس از آن استنتاج کرد که انقراض انسان بهترین راه برای حل مشکلات پیش روی نوع بشر و زیست‌کره زمین است. نایت خبرنامه این گروه را چاپ و به عنوان سخنگوی این گروه فعالیت می‌کند. گرچه، این گروه توسط یک وبسایت پشتیبانی می‌شود و در برخی گردهمایی‌های زیست‌محیطی معرفی می‌شود، برای انتشار پیامش تا حد زیادی بر پوشش رسانه‌های بیرونی متکی است. بسیاری از مفسران، تریبون این جنبش را به طرز غیرقابل قبولی تندروانه می‌دانند؛ گرچه، برخی نویسندگان دیگر دیدگاه آن را تحسین کرده‌اند. در پاسخ به این جنبش، برخی روزنامه‌نگاران و افراد دانشگاهی استدلال کرده‌اند که انسان‌ها می‌توانند شیوه‌های پایداری را برای زندگی توسعه دهند یا اینکه جمعیتشان را به سطوح پایداری کاهش دهند. برخی دیگر بر این عقیده هستند که این ایده هر مزایایی هم که داشته باشد، میل بشر به تولید مثل، مانع از این می‌شود که انسان هیچگاه به‌طور داوطلبانه به دنبال انقراض باشد.

نایت استدلال می‌کند که جمعیت جهان بسیار بیشتر از آنی است که زمین توانایی تحمل آن را داشته باشد و بهترین چیز برای زیست‌کره زمین این است که انسان‌ها به شکل اختیاری تولید مثل نکنند. او می‌گوید که «انسان‌ها با زیست‌کره ناسازگار هستند» و وجود انسان‌ها دارد باعث آسیب به محیط زیست می‌شود که در نهایت منجر به انقراض انسان‌ها (و همچنین دیگر موجودات زنده) می‌شود. به گفته نایت، اکثریت وسیع جامعه‌های انسانی به شکل پایدار زندگی نکرده‌اند و تلاش برای زندگی به شیوه‌های سازگار با محیط زیست، این حقیقت که وجود انسان در نهایت برای محیط زیست و بسیاری از موجودات غیر انسان مخرب بوده را تغییر نمی‌دهد. انقراض اختیاری انسان به این دلیل ترویج داده می‌شود که مانع از رنج کشیدن انسان و انقراض سایر گونه‌ها می‌شود. نایت اشاره می‌کند که جمعیت زیاد انسان‌ها بسیاری از گونه‌ها را تهدید می‌کند.
نایت در هر حال معتقد است که حتی اگر انسان‌ها بیش از پیش با محیط زیست سازگار شوند، می‌توانند دوباره به شیوه‌های زندگی مخرب برای محیط زیست بازگردند و بنابراین باید خود را از بین ببرند. به گفته نایت، ساکنان کشورهای جهان اول بیشترین مسئولیت را برای تغییر بر عهده دارند؛ زیرا آن‌ها بیشترین سهم منابع را مصرف می‌کنند.
نایت باور دارد که ارگانیسم‌های غیر انسان در زمین ارزش کلی بالاتری نسبت به انسان‌ها و دستاوردهایشان مانند هنر دارند: «نمایشنامه‌های شکسپیر و کارهای اینشتین نمی‌توانند با یک ببر برابری کنند.» او استدلال می‌کند که گونه‌هایی که بالای زنجیره غذایی قرار دارند، نسبت به گونه‌های پایین اهمیت کمتری دارند. ایدئولوژی وی تا حدودی از بوم‌شناسی ژرف‌نگر منشاء گرفته‌است و او گاهی به زمین با عنوان گایا اشاره می‌کند. او ذکر می‌کند که انقراض انسان غیرقابل اجتناب است و بهتر است برای جلوگیری از انقراض حیوانات دیگر زودتر منقرض شود. قابلیت تکامل دیگر موجودات زنده نیز به عنوان یکی از مزایای این اتفاق ذکر می‌شود.

نایت خودداری از تولید مثل را انتخابی ایثارگرانه می‌داند و مرگ کودکان از عوامل قابل اجتناب را به عنوان مثالی از رنج کشیدن نالازم ذکر می‌کند. نایت ادعا می‌کند که عدم تولید مثل در نهایت باعث می‌شود که انسان‌ها سبک زندگی اعلایی قابل قیاس با باغ عدن داشته باشند و باور دارد که واپسین انسان‌های بازمانده به دستاوردهایشان می‌بالند. از جمله دیگر مزایای دست کشیدن انسان از تولید مثل که او ذکر می‌کند، پایان یافتن سقط جنین، جنگ و گرسنگی است. نایت استدلال می‌کند که «زایش امروزه در واقع کودک‌آزاری است». او باور دارد که مصرف شدن منابع توسط جمعیتی رو به رشد و به جای اینکه صرف حل کردن مشکلات کنونی شوند، باعث می‌شود که استاندارد زندگی انسان کاهش یابد. او فکر می‌کند که اگر انسان‌ها تولید مثل نکنند، می‌توانند انرژی خود را صرف سرگرمی‌های دیگر کنند و فرزندپذیری و نگهداری فرزند را راهکارهای پاسخ دادن به نیاز کسانی می‌داند که تمایل به داشتن بچه دارند.

l عضو شوید l
@Philosophers2
1.7K viewsedited  20:17
باز کردن / نظر دهید
2023-06-20 23:19:30 ‍ مشروطه غيرمترقبه

مشروطیت، به عنوان نظریهٔ سیاسی -حقوقی حکومت قانون، نظریه‌‌ای بسیار کهن در تاریخ اندیشهٔ سیاسی است. اگرچه افلاطون، در رسالهٔ جمهور، که عالی‌ترین بیان فلسفهٔ سیاسی اوست، بهترین شیوهٔ فرمانروایی را نظامی دانسته که در آن فیلسوفی ریاست شهر را بر عهده داشته باشد، اما او نیز در رساله‌های دیگری، در شرایطی که امکان فرمانروایی فیلسوفی فراهم نباشد، حکومت قانون را بهترین شیوهٔ فرمانروایی دانسته است. نخستین فیلسوف دوران باستان که به تصریح برتری قانون بر فرمانروایی آدمی را بیان کرد، و توضیح داد که هر آدمی می‌تواند دستخوش هواهای نفسانی باشد، اما تنها قانون است که پیوسته فارغ از هواهای نفسانی است، ارسطو بود و، به این اعتبار، می‌توان او را نخستین نظریه پرداز حکومت قانون، یعنی مشروطیت نظام‌های فرمانروایی، دانست. در فاصلهٔ زوال شهرهای یونانی و پایان عصر زرین فلسفهٔ سیاسی در آتن، اندیشهٔ سیاسی رمی، که سیسرون یکی از مهمترین نمایندگان آن بود، نقشی مهم در انتقال میراث یونانی به سده‌های میانه
ایفا کرد. ۱ دوره‌‌ای از تاریخ اندیشه، در اروپا، که از دیدگاه تدوین مبانی الهیاتی نظریهٔ مشروطه خواهی اهمیت بسیاری دارد، سده‌های قرون وسطای متأخر است که در آن بحثی دربارهٔ حدود مرجعیت پاپ و شورای کلیسا درگرفت و اجتهادهای جدیدی را در الهیات سیاسی به دنبال داشت که از آن پس مبنایی برای نظریهٔ مشروطه خواهی قرار گرفت. ۲ از نظر تاریخ اندیشهٔ مشروطه خواهی تحولات الهیات مسیحی در قرون وسطای متأخر اهمیت ویژه‌‌ای داشت و، در همین دوره بود که، به دو دلیل، اصطلاح مشروطیت وارد واژگان اندیشهٔ سیاسی شد. تحول آتی نظریهٔ مشروطه خواهی، و دگرگونی‌های مشروطه خواهانه در نظام‌های سیاسی باختری، تاریخی طولانی دارد که در زبان فارسی نوشته‌‌ای دربارهٔ آن وجود ندارد و هیچ یک از منابع اساسی نظریهٔ مشروطیت نیز به فارسی ترجمه نشده است. ۳… در ایران، یکی از علل اینکه تاریخ نویسی مشروطه توجهی به جنبه‌های تطبیقی نظام‌های مشروطه و جایگاه مشروطیت ایران در این مطالعات تطبیقی نکرده این است که، بر حسب معمول، خاستگاه اندیشهٔ مشروطه خواهی را در برخی رخدادهای تاریخی چند سال پیش از پیروزی جنبش مشروطه خواهی، مانند به فلک بستن بازرگانی که قند و شکر را احتکار کرده بود، بستن بازار تهران و… می‌دانند. اگر نتایج دیدگاه‌های بیشتر تاریخ نویسان مشروطیت ایران را دنبال کنیم باید این نظر را نیز بپذیریم که مشروطیت حادثه‌‌ای غیرمترقبه بود و مشروطه خواهان حتی تا زمانی که در سفارت انگلستان در قلهک بست نشستند، به واقع، نمی‌دانستند چه می‌خواهند… حتی اگر بتوان برای واقعی بودن چنین داستان‌هایی سندی درست عرضه کرد، با این همه، این گونه سندها تاریخ نویسی را به کار نمی‌آید… چنانکه در جای دیگر به تفصیل نشان داده‌‌ام، فکر تمایز «دولت» و «حکومت» سابقه‌‌ای کمابیش دویست ساله در میان نخبگان سیاسی ایران دارد… به نظر من، با توجه به آنچه از بحث‌های نخبگان سیاسی دارالسلطنهٔ تبریز می‌دانیم، به گونه‌‌ای که من کوشش کرده‌‌ام آن‌ها را بازسازی کنم، باید آغاز فکر مشروطه خواهی در ایران را دست کم هشت دهه به عقب برگردانیم… منظور من، به هیچ وجه، این نیست که، با این توضیح مشروطیت ایران را به نظام مشروطیت انگلستان ربط دهیم، بلکه برعکس می‌خواهم بگویم که نخبگان ایرانی نیز از همان آغاز آشنایی با نظام‌های مشروطه به عقلائی بودن آن، به عنوان نظام سیاسی مطلوب، اما به قدر طاقت بشری، پی بردند و آن را کشف کردند، زیرا بنای عقلا حکم می‌کند که ریاست امور عمومی کشور مشروط به نظام قانون باشد و یک نفر نتواند مانند خودکامه‌‌ای به همگنان فرمان راند

#ملت_دولت_و_حکومت_قانون،
صفحه 175 تا 179
1.8K views20:19
باز کردن / نظر دهید
2023-06-19 23:26:58 ‍ من ازهمان وقت دیگر خوب نخوابیدم. طعم بد این حادثه در دهانم باقی ماند و من از اصرار,یعنی از اندیشیدن دست بر نداشتم.
آنگاه پی بردم که,دست کم,من در سراسر این سالهای دراز,طاعون زده بوده ام و باوجود این با همه صمیمیتم گمان کرده ام که بر ضد طاعون می جنگم.دانستم که بطور غیر مستقیم مرگ هزاران انسان را تایید کرده ام و باتصویب اعمال و اصولی که ناگزیر این مرگ ها را به دنبال دارند,حتی سبب این مرگ ها شده ام. دیگران از این وضع ناراحت به نظر نمی آمدند و یالااقل هرگز به اختیار خود درباره آن حرف نمی زدند.من گلویم فشرده میشد.من با آنها بودم و بااین همه تنها بودم.وقتی که نگرانی هایم را تشریح میکردم,آنها به من میی گفتند که باید به آنچه در خطر است اندیشید و اغلب دلایل مؤثری ارایه می دادند تا آنچه را که نمی توانستم ببلعم به خورد من بدهند.اما من جواب می دادم که طاعون زدگان بزرگ,آنها که ردای سرخ می پوشند...آنها هم در این مورد دلایل عالیی دارند و اگر من دلایل جبری و ضروریاتی را که طاعون زدگان کوچک با استدعا و التماس مطرح می کنند بپذیرم نمی توانم دلایل طاعونیان بزرگ را ردکنم. به من جواب می دادند که بهترین راه حق دادن به سرخ ردایان این است که اجازه محکوم ساختن را منحصرا در اختیار آنها بگذاریم.اما من با خود می گفتم که اگر انسان یکبار تسلیم شود دیگر دلیلی ندارد که متوقف شود.تاریخ دلیل کافی به دست من داده است,این روزگار مال کسی است که بیشتر بکشد.همه آنها دستخوش حرص آدمکشی هستند و نمی توانند طور دیگری رفتار کنند...

در هر حال مسئله ای که من با آن روبرو بودم استدلال نبود. جغد حنائی بود، این ماجرای زشتی که در آن دهانهای کثیف طاعونی، به مردی در زنجير ، اعلام می کردند که خواهد مرد و همه مسائل را فراهم می کردند تا او شب های دراز احتضار با چشم باز منتظر قتل خود باشد و سپس کشته شود. مسئله من مسئله "حفره در سینه" بود. و با خود می گفتم که فعلا دست کم به سهم خودم، هرگز حتی یکبار، می شنوید، حتی یکبار به این قصابی تنفر اور حق نخواهم داد. بلی، من این کوری عناد آمیز را انتخاب کردم به انتظار این که روزی روشن تر ببینم.
از آن پس دیگر تغییر نکرده ام. مدت درازی است که من شرم دارم، شرم از این که چه دورادور و چه با حسن نیت، من به سهم خودم قاتل بوده ام. به مرور زمان فقط پی بردم که حتی آنان که بهتر از دیگرانند امروزه نمی توانند از کشتن و یا تصویب کشتن خودداری کنند زیرا جزو منطق زندگی آنهاست و ما نمی توانیم در این دنیا حرکتی بکنیم که خطر کشتن نداشته باشد. آری من به شرمندگی ادامه دادم. پی بردم که همه مان غرق طاعونیم و آرامشم را از دست دادم. امروزه به دنبال آن آرامش می گردم. می کوشم که همه چیز را درک کنم و دشمن خونی کسی نباشم. فقط می دانم که برای طاعونی نبودن، باید آنچه را که می بایست، انجام داد، و تنها همین است که می تواند امید آرامش و در صورت فقدان آن مرگی آرام ببخشد. همین است که می تواند انسانها را تسکین دهد و اگر هم نتواند نجات بخشد، لااقل کمترین رنج ممکن را به آنها بدهد و حتی گاهی شفابخش باشد. و به همین سبب من تصمیم گرفتم همه چیز را طرد کنم. همه آن چیزهایی را که از نزدیک و با دور، به دلائل خوب یا بد ، آدم می کشد و با تصویب می کند که آدم بکشند.
باز به همین سبب است که این اپیدمی به من هیچ چیز یاد نمی دهد، جز اینکه باید آن را دوش به دوش شما شکست داد. من به علم یقین می دانم آری، ریو، می بینید که من درباره زندگی همه چیز را میدانم که هر کسی طاعون را در درون خود دارد؛ زیرا هیچکس، نه، هیچکس در دنیا در برابر آن مصونیت ندارد. و انسان باید پیوسته مواظب خود باشد تا مبادا در یک لحظه حواس پرتی با تنفس به صورت دیگری، طاعون را به او منتقل کنند. آنچه طبیعی است، میکرب است. و باقی، سلامت. کمال و پاکی نتیجه اراده است، و اراده ای که هرگز نباید متوقف شود. مرد شریف، یعنی آن که تقریبا هیچکس را آلوده نمی کند، کسی است که حواس پرتی او به کمترین حد ممکن است. و انسان برای این که هرگز حواسش پرت نباشد به اراده و توجه کامل احتیاج دارد. آری، ریو، طاعونی بودن بسیار خسته کننده است، اما باز هم خسته کننده تر است که انسان نخواهد طاعونی باشد. برای همین است که همه مردم خسته به نظر می رسند، زیرا امروزه همه مردم تا اندازهای طاعونی هستند. و باز به همین سبب، چند نفری که می خواهند از طاعونی بودن رها شوند، با خستگی بی پایان آشنا هستند که هیچ چیزی بجز مرگ, آنها را از آن نجات نخواهد داد.

#آلبر_کامو
#طاعون
#رضا‌_سید‌_حسینی
صفحه 241

l عضو شوید l
@Philosophers2
1.8K views20:26
باز کردن / نظر دهید
2023-06-19 20:18:16
‏یک جامعه زمانی به بلوغ می‌رسد که کهنسالانش درختانی را بکارند درحالیکه می‌دانند زیرسایه‌ی آنها نخواهند نشست!

ضرب المثل یونانی

l عضو شوید l
@Philosophers2
2.0K views17:18
باز کردن / نظر دهید
2023-06-18 10:42:19 ⁠در درجه اول بشر هرگز شاد نیست، اما در سراسر زندگی خود در حال تلاش برای چیزی است که فکر می‌کند او را شاد خواهد کرد. ندرتا به هدفش می‌رسد و وقتی به آن دست یافت، تنها ناامید می‌شود. اغلب سرانجام همچون کشتی شکسته‌ای با بادبان‌های پاره و دکل‌های از بین رفته به بندرگاه می‌رسد و سپس چه خوشبخت بوده باشد و چه بدبخت یکسان‌ خواهد بود، زیرا زندگی وی هرگز چیزی بیش از لحظه حال نبوده که آن هم برای همیشه در حال ناپدید شدن است و اکنون به پایان رسیده است.

#اروین_یالوم
#درمان_شوپنهاور

l عضو شوید l
@Philosophers2
2.0K views07:42
باز کردن / نظر دهید
2023-06-17 23:13:50 ‍ ■ حجاب اجباری و ترس از بسطِ آزادی

● مخالفتی رایج، متداول و محافظه‌کارانه علیه بسطِ آزادی وجود داشته و دارد.
این مخالفت در واکنش به گروهی است که می‌گویند فلان حق یا آزادی تنها متعلق به یک گروه در جامعه نیست و دیگران هم باید از این حق و آزادی بهره ببرند. در واکنش به این سخن، یکی از عجیب‌ترین یا تهدیدآمیزترین رویدادها از نظر اعضای جامعه انتخاب می‌شود. سپس گفته می‌شود که اگر آن آزادی یا حق به آن گروه اعطا شود، این عجیب‌ترین یا تهدیدآمیزترین رویداد هم اتفاق خواهد افتاد. سپس خواهند گفت، شما که نمی‌خواهید این رویداد عجیب یا تهدیدآمیز اتفاق بیافتد؟ اگر نمی‌خواهید پس نباید موافق بسط آزادی باشید.
● می‌شنویم که می‌گویند اگر حجاب زنان اختیاری شود (بسط آزادی به زنان)، برهنگی هم آزاد خواهد شد (رویدادی عجیب یا تهدیدآمیز از نظر اعضای جامعه)، یا می‌گویند اگر ازدواج را به زن و مرد محدود نکنیم (بسط آزادی به دگرباشان)، ازدواج با حیوانات و اشیا هم آزاد خواهد شد (رویدادی عجیب یا تهدیدآمیز از نظر اعضای جامعه) و ... .
زمانی که مری ولستون‌کرافت در دفاع از حقوق زنان اثر خود را نگاشت، یکی از فیلسوفان دانشگاه کمبریج، توماس تیلور به همین روش محافظه‌کارانه مخالفت خود را اعلام کرد. او گفت، اگر از «حقوق زنان» سخن بگوییم، مجبور خواهیم شد از حقوق سگ و گربه و اسب هم سخن بگوییم. یعنی تیلور برای اینکه مانع از طرح حقوق زنان شود (بسط آزادی) رویدادی عجیب برای مردم جامعه خود را طرح کرد (طرح حقوق حیوانات). ولی اکنون برای ما روشن است که نه تنها حقوق زنان حقی مسلم است که حتی حقوق حیوانات هم برخلاف ذهنیت انسان‌های سده‌های پیش امری عجیب یا تهدیدآمیز نیست، بلکه قابل دفاع است. روش دفاع توماس تیلور و این روش محافظه‌کارانه صرفا بر ترس از امری نامانوس تکیه دارد و به خودی خود حاوی هیچ استدلالی نیست. مورد تیلور نشان می‌دهد نه تنها بسط محدود آزادی که حتی آنچه عجیب و تهدیدآمیز تصور می‌شود نیز گاه بر حق است. راه حل این است: به جای طرح یک سناریوی ترسناک برای عاقبت بسط آزادی، استدلال کنیم چرا بسط آزادی درست یا نادرست است. می‌توانیم دقیقا از عجیب‌ترین رویداد هم شروع کنیم: چرا باید لباس بپوشیم؟ اول به این پرسش بپردازیم، اگر دریافتیم که لباس پوشیدن به لحاظ اخلاقی (و نه ملاحظاتی مانند سردی هوا یا مصون ماندن از نور آفتاب و غیره) ضرورت دارد، سپس مشخص کنیم چه میزان لباس پوشیدن ضرورت دارد و چرا. افرادی که گمان می‌کنند پوشش زن و مرد باید تفاوت داشته باشد مشخص کنند چرا. و به همین ترتیب بحث ادامه یابد. به این روش مشخص می‌شود چرا باید کاری را انجام داد، در حالی که این مخالفت محافظه کارانه صرفا بر ترس استوار است و تنها انسان‌های ترسو را مجاب می‌کند.

l عضو شوید l
@Philosophers2
1.9K views20:13
باز کردن / نظر دهید
2023-06-16 13:11:58 ⁠■ برای فلسفه قابل پذیرش نبود که مدت های طولانی در جاده ای پراز سنگلاخ گام بردارد.
بخش هایی از فلسفه #کانت که با شکاکیت همراه بود از نظر ارزش فکری از بخش هایی که کوشیده بود سنت های دینی را نجات بدهد دوام بیشتری آورد. به زودی به این نکته پی برده شد که لزومی ندارد چنین فرض کنیم که چیزها به خودی خود وجود دارند، که در واقع دنباله همان موضوع ذات قدیمی بود و اکنون بر درک ناپذیریش تأکید شده بود.


در نظریه #کانت آن پدیده ها که قابل مشاهده اند فقط صورت ظاهرند و باطنی که در پس آنها است چیزی است که اگر در سایه مفروضات اخلانی نبود فقط به وجود محض آنها پی می بردیم.

از دیدگاه اندیشمندان پس از #کانت - پس از این که خط فکری پیشنهادی او با هگل به اوج خود رسید - این نکته آشکار شد که پدیده ها همان واقعیتی را دارد که قابل پی بردن است و نیازی نیست فرض کنیم نمونه ممتازی از واقعیت وجود دارد که شناسایی ناپذیر است. البته وجود چنان نمونه ممتاز واقعیت امکان دارد اما استدلال هایی که می کوشند ثابت کنند باید وجود داشته باشد بی اعتبار است.
بنابراین، وجود چنان امکان فقط یکی از امکان های بی شمار در نظر گرفته می‌شود که باید از آن چشم پوشی کرد، زیرا از میدان آنچه درک شده یا در آینده شناخته خواهد شد بیرون است. در میدان درک شدنی ها نیز جایی برای مفهوم ذات یا تغییر آن بصورت موضوع و چیز وجود ندارد.

#برتراند_راسل
#نبرد_دین_با_علم
جسم و روح - صفحه : 84 - 85)

l عضو شوید l
@Philosophers2
1.9K views10:11
باز کردن / نظر دهید
2023-06-15 09:42:27 ‍ ■ آنچه آدمی در خود دارد، برای خرسندیش در زندگی، اساسی ترین امر است.
غالب کسانی که مبارزه برای رفع نیازهایشان را پشت سرگذارده اند، فقط به این علت که مایه ای اندک دارند، در واقع به اندازهٔ کسانی ناراضی اند که هنوز به منظور رفع نیازهای خود با مشکلات دست و پنجه نرم می کنند.
خلا درونی، کسالت باری تخیل و فقر ذهنی، آنان را به سوی جمع می راند، جمعی که خود از این گونه افراد تشکیل شده است:
زیرا هرکس از همسان خویش لذت میبرد. آنگاه با هم به جستجوی تفریح و سرگرمی می روند و آن را نخست درلذات حسّی، خوشگذرانی های گوناگون و سرانجام در عیاشی افسارگسیخته می یابند. علت اسراف بی حسابی که جوان یک خانوادهٔ ثروتمند با آن، میراث کلان خود را در اندک زمانی به باد می دهد، چیزی نیست مگر یکنواختی کسل کنندهٔ ناشی از همین فقر و خلا ذهنی که وصف آن رفت.
چنین جوان به ظاهر ثروتمندی که با فقر درونی وارد جامعه شده است، بیهوده می کوشد با به دست آوردن همهٔ چیزهایی که در بیرون وجود دارد، ثروت ظاهری را جایگزین غنای درونی کند. او به پیر فرتوتی می ماند که میکوشد با رایحهٔ دختران جوان، خود را تقویت کند. به این ترتیب، سرانجام فقر درونی موجب فقر بیرونی نیز می گردد.

#در_باب_حکمت_زندگی
#آرتور_شوپنهاور

l عضو شوید l
@Philosophers2
1.9K views06:42
باز کردن / نظر دهید
2023-06-14 23:06:53 #فمنیسم چیست؟

نظریه فمنیستی کلیتی واحد نیست و شامل دیدگاه‌هایی می‌شود که هر کدام توصیفی از ستم بر زنان را ارائه می‌دهند و با روشن کردن علل و پیامدهای آن راهبردهایی برای رهایی زنان از قید آن تجویز می‌کنند. فمنیسم‌های لیبرال می‌گویند فرودستی زنان در قید و بندهای قانونی و عرفی ریشه دارد. به گمان آن‌ها چون تفکر مردسالارانه زنان را از نظر فکری و جسمی ذاتا ضعیف‌تر از مردان می‌داند آنان را از ورود به دانشگاه و بازار کار و عرصه های عمومی بازمیدارد و به همین دلیل بسیاری از زنان از شکوفایی بازمانده‌اند. اغلب آن‌ها باور دارند که مردان نیز مانند زنان قربانی نقش‌های جنسیتی‌اند. به نظر فمنیست‌های مارکسیست ممکن نیست کسی، به ویژه از میان زنان، بتواند در جامعه‌ای طبقاتی به فرصت‌های برابر دست یابند. بنابراین ریشه ستم بر زنان مالکیت خصوصی است واز علل اصلی ستم بر زنان نظام سرمایه داری است. فمنیست‌های سوسیالیست می‌گویند وضعیت زنان محصول جبری چندجانبه‌ است که از سوی ساختارهای تولید، ساختارهای تولیدمثل و میل جنسی و ساختارهای جامعه‌پذیری کودکان اعمال می‌شود و تا زمانی که جایگاه زن در تمامی این ساختارها دگرگون نشود رسیدن به کمال آزادی برای او غیرممکن خواهدبود. رادیکال فمنیست‌ها معتقدند ستم بر زنان محصول نظام مردسالاری است که سلطه، قدرت، سلسله مراتب و رقابت از ویژگی‌های آن است. آن‌ها می‌گویند نظام مردسالار اصلاح‌پذیر نیست و باید آن را ریشه کن کرد، نه تنها ساختارهای سیاسی و قانونی مردسالاری بلکه نهادهای اجتماعی و فرهنگی آن مثل خانواده، کلیسا و دانشگاه نیز باید سرنگون شوند. فمنیست‌های پسامدرن تلاش برای رسیدن به روایتی یگانه از فمنیسم را نمونه اعلای تفکر مردانه می‌دانند و می‌گویند چنین چیزی نه ممکن است و نه مطلوب. ممکن نیست چون تجربیات زنان متعلق به طبقات و نژادها و فرهنگ‌های مختلف است و مطلوب نیست چون یگانگی افسانه‌ای‌‌ست که از آن برای به زانو درآوردن و یک کاسه کردن تفاوت‌ها بهره‌برداری شده است. اندیشه‌های فمنیستی در بیشتر نقاط جهان با رنگ و بویی بومی پا گرفته‌اند که مهم‌ترین آن‌ها نظریه‌های فمنیسم اسلامی و فمنیسم سکولار در کشورهای مسلمان است.

l عضو شوید l
@Philosophers2
1.9K views20:06
باز کردن / نظر دهید
2023-06-14 23:05:58
#فمنیسم چیست؟

l عضو شوید l
@Philosophers2
1.5K views20:05
باز کردن / نظر دهید